نيت


ركعت دو بود يا سه، يكي يكي نمازها رو رها كردند. يه موش وسط صف هاي نماز جماعت! بگذريم از اين كه من چه كار كردم.

عده ي كمي نماز رو با امام به پايان رسوندند. امام جماعت بعد از نماز، از اميرالمؤمنين (عليه السلام) گفتند. از تير توي پاي ايشون كه نمي تونستند بيارنش بيرون. به پيشنهاد امام حسن (عليه السلام)، وقت نماز سراغ حضرت رفتند. امام اون قدر غرق عبادت بوده اند كه چيزي متوجه نمي شوند.

با چشم هام كه ديگه خيس شده بود به اطرافم نگاهي انداختم. همه سرشون پايين بود. همه شرمنده ي خدا بودند.



[ صفحه 75]




بازگشت