كسي كه نمي توند به صورت معمولي رو به قبله بايستد


شده بودم مثل موميائي ها. چهار دست و پام رو گچ گرفته بودند. هركسي مي اومد ملاقاتم كلي مي خنديد. تا حالا همه جوره نماز خونده بودم ولي درازكي نه!

موقع نماز چون نمي تونستم بايستم يا بشينم، خوابيده نماز مي خوندم.

مي گفتم تخت رو عمود به قبله بذارند؛ اون وقت به پهلوي راست مي خوابيدم، مثل مرده توي قبر. سرم طرف راست قبله بود و پاهام به طرف چپ. اين طوري تمام بدنم رو به قبله مي شد. [1] .



[ صفحه 61]




پاورقي

[1] توضيح المسائل امام خميني (ره)، مسأله 779.


بازگشت