ناچار باشد با بدن و لباس نجس نماز بخواند


خوش انصاف چراغ قرمز رو رد كرد و به پام كوبيد كه هيچ، بعدش هم در رفت. يكي نبود بهش بگه: بابا! آخه يكي اون بالا هست كه توي پرونده ات بنويسه و اون طرف حساب كتاب منه.

يكي دو هفته بستري بودم. تكون نمي تونستم بخورم. نمازم رو هم به سختي نشسته مي خوندم. تازه با بدن و لباس نجس، چي كار كنم؟ ناچار بودم.

نمازهام همه درست بود. لازم نبود دوباره قضا كنم. [1] .



[ صفحه 34]




پاورقي

[1] توضيح المسائل امام خميني (ره)، مسأله 848.


بازگشت