خون كمتر از بند انگشت (درهم)(1)


آخه يكي نيست بگه: آدم حسابي! روي آسفالت كه كسي شيرجه نمي زنه.

حميد با يك شوت بلند از وسطاي زمين توپ رو به طرف دروازه فرستاد. به راحتي و بدون زحمت مي تونستم بگيرمش. ولي خواستم خودي نشون بدم. توپ كه نزديك شد شيرجه زدم طرفش. توپ رو گرفتم ولي بعدش پهن شدم روي آسفالت. همه ي بدنم درد گرفت. كتف راستم هم، بگي نگي خون اومد.

براي نماز مونده بودم چه كنم. حال و حوصله ي شستن نداشتم. حساب كه كردم جاهايي كه خوني شده بود اندازه يك بند انگشت هم نبود. شنيده بودم اگه خون از اولين بند انگشت سبابه بيشتر نباشه، مي شه باهاش نماز خوند. خيالم راحت شد و رفتم كه وضو بگيرم. [1] .



[ صفحه 30]




پاورقي

[1] تحريرالوسيله، ج 1، ص 112 الثاني.


بازگشت