اراده ي شگفت


به نماز ظهر عاشوراي امام حسين (ع)

ايستاده اي

در ميان بهت تيغ و حيرت تبر

سخت

ايستاده اي به هيأت درخت

لحظه ها، دقيقه هاي شك

لحظه هاي آستانه ي شكستن و ترك

ايستادن تو را نظاره مي كنند

دست هاي مات

ايستادن تو را اراده ي شگفت!

در هجوم بادهاي هرزه گرد

اشاره مي كند

جرأت تو را

بي كه در هجوم بادهاي هرزه گرد، خم شود

بي كه كم شود

ايستاده اي

در قد و قواره ي صريح مرگ



[ صفحه 77]



ايستاده اي برهنه در تگرگ

صخره هاي جرأت تو سر به اوج مي زنند

سايه هاي پوچ

سايه هاي خالي و دروغ

در برابرت كه موج مي زنند

ناگهان به سنگ مي خورند

زير گام هاي تو

هر چه مي دوند لنگ مي خورند

آتش و عطش

تيرها و تيغ ها و دشنه ها

گرچه از چهار سمت اتفاق مي وزد

در درونت التهاب و سوز

در تو تا هنوز

لحظه هاي اشتياق مي وزد

پرده ها كنار مي رود

با نماز تو

نور در اتاق مي وزد.



[ صفحه 83]




بازگشت