در استواري راز و نياز


ركعتان في العشق لايصحُ وضوءَهما الاّ بالدّم

در باد

در برگريز جرأت اين باغ بي درخت

در سردسير قطبي شب هاي انجماد

جغرافياي راز!

چون آفتاب

در استواي راز و نياز ايستاده اي

نام شگفت تو

انگيزه اي زلال

سبزينه ي تولد يك اتفاق سرخ

آهنگ رويش است

در اين كوير رنگ

نام شگفت تو

قد قامتِ ارادت هفتاد و دو نماز

نام شگفت تو

جغرافياي راز

بشكوه

در ارتفاع راز و نياز ايستاده اي



[ صفحه 75]



اندازه ي درخت

در سردسير كشمكش بادهاي شك

پيش بلند تو

فواره هاي درك، سرازير و سر به زير

انديشه ها كوير

پيش بلند تو

در آن نماز

تنها دو ركعت آه

تنها همين دو ركعت كوتاه

سهم نماز توست

مُهري ز جنس نور

سجاده اي به وسعت لاهوت

تسبيح اشك

بال و پر قنوت

تنها

شرط درست بودن آهت گلوي توست

تنها

شرط درست بودن آهت

وقتي

خونابه ي گلوي تو آبِ وضوي توست

در آن نياز



[ صفحه 76]




بازگشت