تنهايي هميشه






اي زخمه ي گلوي تو ني، ني لبك بزن

فالي براي كاش كه «كنت معك» بزن



قلب من و اراده ي تو، عشق يا جز آن

با هر عيار خواست دل تو، محك بزن



قرآن بخوان كه عادت گوشم صداي توست

قرآن بخوان و حرف غمِ مشترك بزن



بر روي نيزه در لحظاتِ نماز خويش

طرحي دوباره با رگِ تحت الحنك بزن



در دشت هاي همهمه با سوز ناي خويش

سازي براي غربت اهل فدك بزن



تنهاييِ هميشه! شب و چاه سهم توست

كمتر از اين به بعد، صداي كمك بزن!





[ صفحه 34]





بعد از سقيفه، كوفه ي بيعت شكستن است

يعني شبيه تشنه ترين لب ترك بزن



اي زخم تشنه، بگذر از اين مرهمي كه نيست

از خير آن گذشته و لب بر نمك بزن





[ صفحه 35]




بازگشت