نماز در دوران كودكي


دكتر علي قائمي

لاحول ولاقوة الاباللَّه العلي العظيم

موضوع بحث من در اين گردهمايي عظيم و شريف، «نماز در دوران كودكي است» . من پايه هاي تربيت اسلامي را بر دو اصل و دو پايه استوار مي دانم.

اصل اول: الهام از فطرت و طبيعت انساني.

اصل دوم: الهام از آفرينش و نظام جهاني آن.

بر اساس اين دو مبنا، مجموعه ي بحثها را در 7 قسمت تقسيم مي كنم و درباره ي هر قسمت نكاتي را با رعايت اختصار طرح مي كنم. قسمت اول بحث درباره ي پيام نماز است. قسمت دوم گيرنده ي نماز يا پيام گيرنده.

سوم: فرستنده ي پيام، كه معلم، مربي يا پدر و مادر هستند.

چهارم: در كيفيت و شرايط القاي اين پيام

پنجم: درباره ي آغاز دعوت و تمرين نماز

ششم: امكان و زمينه پذيرش



[ صفحه 104]



هفتم: مراقبتها و پرهيزهايي كه در اين زمينه بايد مطرح بشود.

پيام نماز

نفس پيام، راجع به ماهيت نماز و روحش بر مبناي (اقم الصلوة لذكري) و ضرورت آن به وجوب آن (ان الصلوة كانت علي المومنين كتاباً موقوتاً) است.

در اهميت و عظمتش همين بس كه گاهي نماز به قرآن تشبيه شد و ما درباره ي هيچيك از عبادات اين تعبير را نداريم يا من به آن دست پيدا نكرده ام كه (ان قرآن الفجر كان مشهوداً) .

جنبه ي ديگر، زندگي و بازدارندگي نماز است كه (ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر) مبين آن است. بعد ديگر بعد ملكوتي نماز است (الصلوة معراج المؤمن) ، ديگر بعد سياسي و قيام و آفرينش است كه همه چيز (بحول اللَّه وقوته اقوم و اقعد) مفهوم مي يابد. بعد ديگر، نماز از ديدگاه معصومين (ع) است. رسول خدا نماز را از محبوبترين چيزهايش مي داند و از آن به قرةعيني تعبير مي كند. بعد ديگر نماز حالت آفريني نماز است كه پيامبر مي فرمود: (اَرِحْني يا بلال) يا چهره و رنگ زرد امام سجاد (ع) در هنگام شنيدن اذان و احساس ميهماني و دعوت عام و صلاي عام در پيشگاه خدا كه فعلاً وارد آن نمي شويم.

گفتم عنوان بحث من نماز در دوران كودكي است. گيرنده ي پيام كيست؟ كودك به چه كسي مي گويند؟ به آن كس كه حيات اتكالي دارد. تحت نفوذ القاء و تلقين است. رنگ پذير و در مسير تشكيل شخصيت است. كودكي شامل مرز سني ولادت تا پايان 11 سالگي است كه خود شامل چهار مرحله است. اين مراحل عبارتند از:

كودكي اول: شامل ولادت تا 3 سالگي است كه از نظر علمي دوران پرستاري



[ صفحه 105]



خوانده مي شود.

كودكي دوم: شامل 4 تا 7 سالگي است كه دوران كنجكاوي و سيل اطلاعات است.

كودكي سوم: شامل 7 تا 9 سالگي است كه دوران تفكر منطقي و رسيدن به كشف روابط علّت و معلولي است.

كودكي چهارم: شامل مرز سني 9 تا 11 سالگي است كه دوران برهان پذيري است. از نظر علمي.

پايه هاي تربيت را در همه ي ابعاد، چه در زمينه ي تربيت تن، روان، عاطفه، و چه در تربيت ديني، اخلاقي، انضباطي بايد بر اساس ضوابطي قرار داد كه در اين مراحل از نظر رشد مطرح هستند.

در دوران پرستاري كه شامل سن ولادت تا پايان سه سالگي است، چهار نكته مطرح است و از همين جا پايه ي تربيت كودك براي نماز گذاشته مي شود.

نخستين نكته اين است كه حيات كودك در بعد رواني داراي جنبه ي انفعالي است نه جنبه ي فعال.

نكته ي دوم: او شديداً تلقين پذير است.

سوم: حواس او دريچه هايي هستند به سوي جهان خارج كه داخل اين جهان را به هم مربوط مي كنند. چشم كودك نقش يك دوربين عكاسي را ايفا مي كند كه همه ي صحنه ها و برنامه هايي را كه مي بيند عكس برمي دارد، اين عكسها در پس ذهن نگهداري مي شود، هر چند كه امروز براي او مفهوم نباشند. گوش كودك نقش يك دستگاه ضبط صوت را ايفا مي كند كه آنچه را مي شنود ضبط مي كند، اگر چه اين صدا برايش مفهوم نباشد. بر اين اساس مي شود به سخن پيامبر



[ صفحه 106]



اشاره اي كرد كه فرمود: اگر در حال زناشويي كودكي شيرخوار ناظر باشد و بعداً از انحراف سر در بياورد، پدر و مادر جز خود، كسي را ملامت نكنند.

نكته ي چهارم: اين است كه كودك در اين مرحله تقليدگر است. اداي بسياري از حالات و رفتار و صداها را در مي آورد و بر اين اساس اعمال عبادي والدين، خم و راست شدن پدر و مادر در حضور كودك، ذكر نماز و ديگر جنبه هايش توجه بچه ها را جلب مي كند.

در مرحله ي كودكي دوم: يعني سن 4 تا 7 سالگي، روان شناسان خصايصي را براي بچه ها ذكر كرده اند. اين دوران را دوران كنجكاوي شديد گفته اند. اين مرحله، مرحله ي گيرندگي شديد و دوران صيد اطلاعات است. مرحله ي سلوك متعادل است. مرحله ي عشق است و محبت. مرحله ي احساس اطمينان است. بچه حفظ مي كند. آموخته ها را عمل مي كند. حيات، صورت فعال به خود مي گيرد. بچه با تمام قوا در حركت است. الگو و مدل در او شديداً مؤثر است.

در اواخر اين دوره بچه به سن تميز مي رسد، يعني دنياي متفاوت مرد و زن را تشخيص مي دهد و هم از بدي و خوبي و بسياري از مصداقهايش، سر در مي آورد و در صورت تخلف از يك حكم، احساس شرمساري مي كند؛ يعني بيداري وجدان و ميل به همانند سازي در كودك قوي است. دوست دارد مثل پدر باشد يا مادر پس اگر والدين اهل عبادت و نماز باشند، او هم نماز مي خواند و اگر آنها تارك الصلوة باشند او هم چنين مي شود. كم كم مي رسد به مرحله ي تشكيل خود و كودك براي خود كسي مي شود - صاحب فكر و رأي و نظر مي شود. ولي فراموش نكنيم كه در اين مرحله او مصداق عبارت سريع الرضاي خداست - زود راضي مي شود، زود تسليم مي شود و اين حالات و ويژگيهايي



[ صفحه 107]



كه برشمردم همه پلهايي هستند كه از روي آن مي شود گذشت.

با كودك چگونه برخورد كنيم؟

ميل به تظاهرات مذهبي و علاقه به مذهب در اين سن در بچه ها زنده مي شود.

دنياي كودك در همين سن يعني 4 تا 7 سالگي، دنياي احترام به خداست. عشق و محبت به خدا و دنياي ستايش و نيايش مي شود. دوست دارد نماز بخواند و حتي اصرار دارد روزه بگيرد و اين خود پلي براي ورود به دنياي نماز است، به شرطي كه والدين الگوي درستي باشند.

در كودكي سوم: يعني 7 تا 9 سالگي كودك در شرايطي است كه چهار مرحله را از نظر علمي گذرانده است. از مرحله ي تلقين پذيري - مرحله ي تقليد - مرحله ي همانند سازي و مرحله ي تشكيل خود گذشته است. فعلاً يك شخصيت شناخته شده براي خود دارد. مي تواند خودش را معرفي كند كه آيا كودك خوبي هست يا نه - دريافته كه چگونه عمل كند. چگونه والدين و مربيان را از خود راضي كند. تشويقها و تهديدها شديداً در او مؤثر است. در اين مرحله از عمر يعني سن 7 تا 9 سالگي شوق مذهبي همچنان رو به تزايد است. او به مرحله ي تفكر منطقي مي رسد و به مرحله ي درك روابط علت و معلول؛ البته در حد خود. در اواخر اين دوره برهانها او را اقناع مي كنند؛ اگر چه خود اين بچه نتواند دليل علمي بياورد. نوعي جهش معنوي را در اين سن در بچه ها مي بينيم. در سنين 6 تا 8 سالگي بچه با خدايش در خلوت حرف مي زند، از او درخواست مي كند؛ از خدا توقع بهشت مي كند، حتي دعا مي كند بهشتي شود. دعا مي كند پدر و مادرش بهشتي شوند.



[ صفحه 108]



در اين مرحله اگر شرايط محيطي مساعد باشد بچه متدين تر مي شود. خدا را مثل يك پدر مهربان مي شناسد و اين در حديثي از پيامبر آمده است. در عين حال نوعي ترس از خدا و ترس از نافرماني در بچه بوجود مي آيد. با استفاده از اين زمينه مي شود از بچه ها درخواست نماز داشت. شما مي دانيد كه در تربيت اسلامي تمرين وضو را بر اساس همين پايه ها از 7 سالگي به ما توصيه كرده اند. اسلام خود وضو را در سن 9 و نماز را بر اساس روايات مختلفي كه در دست است از سن 8 و در بعضي روايات 9 و 10 سالگي اجباري كرده و مبنايش روي همين خوف است و خشيت و مسأله ي تشويق و تأييد.

در كودكي چهارم: كه بين 9 تا 11 سال است، حيات جنبه ي عقلاني پيدا مي كند و برهان و استدلال ديگران بچه را قانع مي سازد. قادر به كشف روابط علت و معلولي است. مي تواند نماز را باور كند و البته به طمع بهشت نماز مي خواند. در پايان 9 سالگي بر اساس شرايط رشد، معرفتي نسبت به مذهب پديد مي آيد كه جزء شرايط فطري و بيداري فطرت است. قادر به جذب آگاهيهاي ديني است و به همين دليل به هر ميزاني كه مي شود بايد دين را در اين مرحله به بچه تزريق كرد. رفتار و عمل والدين در مذهب جداً در بچه مؤثر است. شور مذهبي در سن 9 تا 11 سالگي در بچه بوجود مي آيد كه گاهي مي تواند با شعور بياميزد، به شرطي كه مربي، مربي با شعوري باشد. وضع عبادت و نمازش به گذشته اش وصل است كه والدين چگونه عمل كردند و چه عاداتي در او پديد آوردند. اگر از اين سن، تازه بخواهيم براي نماز خواندن تصميم بگيريم، اندكي دير است، ولي باز هم جاي اميدواري است. تا سنين قبل از دوازده مي شود اقداماتي در نمازخوان كردن بچه ها داشت و نتيجه گرفت، ولي پس از آن دشوار است و پس



[ صفحه 109]



از گذشت مدت طولاني، محال مي شود. اين نكته را به عنوان يك اصل تربيتي فراموش نكنيم كه رابطه اي معكوس بين سن و تربيت پذيري وجود دارد. هر چه سن كمتر، تربيت پذيري بيشتر است تا مي رسيم به سنين ما كه بسياري فسيل مي شويم. علت اينكه بچه ها در خردسالي تربيت پذيرترند، بعد انفعالي در آنهاست.



شاخ تر را هر آنچه خواهي پيچ

نشود خشك جز به آتش راست



همين مفهوم را امام موسي بن جعفر (ع) نيز فرموده اند.

فرستنده ي پيام

فرستنده پيام كيست؟ پدر است يا مادر؟ معلم و مربي است يا روحاني؟ هر كه باشد بايد واجد شرايطي باشد كه اين شرايط در القاء مؤثر است. چهار شرط عمده عبارتند از:

1- آگاهي و معرفت درباره ي مذهب و فلسفه ي آفرينش، درباره ي كودك و شرايط رواني اش و درباره ي وظايف نسبت به خود و خدا و به نسل، درباره ي شرايط جامعه و محيط كه هر چه چراغ در جامعه كم سو شود فتيله ي خانه را بايد بالاتر بكشيم. هر مقدار فساد را در جامعه بيشتر مي بينيم، خانه را بايد قوي تر كنيم. و مجموعه ي اين آگاهي و معرفت يك جو رواني را بوجود مي آورد.

شرط دوم موفقيت والدين و مربيان، ايمان و باور داشتن است؛ يك باور راستين و عميق. سخن اميرالمؤمنين علي (ع) را فراموش نكنيم كه فرمود: فَمِنَ الاْيمان ما يَكُونَ ثابتاً مُستقِّراً فِي القُلُوبِ و مِنهُ ما يكونُ عَوارِيَ بين القلوب و الصدور.

نياز به مذهب، با ايمان به مذهب و حساب و جزا، به معاد، اعتماد عميقي كه



[ صفحه 110]



در جانش ريشه دوانده، ايماني براي مربي لازم است كه او را به تقوا بكشاند. اين ايمان بايد در جوارح و اعضا پخش شود؛ آنگاه اين ايمان يك جوّ رواني بوجود مي آورد.

شرط سوم فرستنده ي پيام كه پدر و مادر و معلم است، عمل است كه عمل خود مزدوج آگاهي و ايمان است.، عملي كه صالح باشد و صلاحيتش را مكتب تأييد كند، عملي كه متقن و استوار باشد. اصولاً اسلام دين عمل است، دين الگوست. اميرالمؤمنين فرمود: العمل العمل ثم النهايه در جايي ديگر فرموده اند: الداعي بلا عمل كالرّامي بلا وتر. دعا كننده بدون عمل همچون تيرانداز بدون كمان است.

بر اين اساس مربي بايد الگوي عملي آن تزي باشد كه از آن دفاع مي كند.

نكته ي چهارم شرايط مربي، شرايط نفوذي اوست. در شرايط نفوذ كردن مربي در كودك چند نكته را بايد در نظر داشته باشيم.

1- سنخيت الگو با كودك

2- محبوب و مورد احترام بودن كودك: به عنوان مثال پدري كه بچه از او متنفر است، نمي تواند بچه را به نمازخواني وادار كند. آن روحاني كه بچه علاقه اي به او ندارد، بچه از نماز او هم متنفر است. بايد خود را محبوب كنيم (كودكان و جوانان در زمان پيامبر (ص) بيش از شيوخ به پيامبر روي آوردند) .

اين مجموعه ي چهارگانه اي كه گفتم شرايطي را بوجود مي آورد كه بچه تحت تأثير مربي باشد. يك نكته ي روان شناسي را بايد بدانيم و آن اين است كه: مردم گمان مي كنند اگر مربي عالم باشد، داراي بياني قوي باشد، مثلاً تخصص داشته باشد، اين مربي در كارش موفق است. روان شناسي امروز اين را ناقص مي داند.

امروز اثبات شده است كه تشعشعات رواني در ايجاد جذبه و نفوذ مؤثر



[ صفحه 111]



است. روح و جوّ روحي يك فرد مؤثر است، به عنوان مثال: اگر من صرفاً سخنراني كنم و بروم، تفاوت دارد با زماني كه خود عامل باشم. اگر اهل عبادت باشم، با وضو اينجا نشسته باشم، آنچه مي گويم از جانم برآيد، مؤثر است. علم امروز حمايت كرده كه اين مؤثّر است.

چرا پيامبر چهار كلمه به يك فرد مي گفت و آن فرد عوض مي شد. يا عمل امام حسين (ع) درباره ي زهيربن قين. چه شد كه امام حسين (ع) در مسير كوفه توانست او را عوض كند، آن جو روحي معلم است، نه قدرت علمي، نه تخصص.

سخن از جان بيرون بيايد، برجان مي نشيند. علم امروز ثابت كرده است وقتي يك نفر در كنار فرد ديگري قرار مي گيرد، هاله اي از جو رواني به همراه او افراد را جذب مي كند، مي بلعد، يا آنها را از خود طرد مي كند. اگر مربي خود مؤمن نباشد، خود عامل نباشد، هرگز نمي تواند در بچه تأثير داشته باشد.

بحث چهارم درباره ي كيفيّت و شرايط القاي پيام، شرايط القاي پيام نماز است، نخست بايد بدانيم كه در يادگيري، حضور چند شرط ضروري است.

شرط اول: خواست و رغبت است. چه بكنيم كه در بچه رغبت براي نماز بوجود بيايد؟ جاذب كردن صحنه ي نماز يك اصل است. خوشرويي مربي براي دعوت به نماز يك اصل ديگر است. پدري است كه صبح اول وقت بيدار مي شود و صدا مي زند: حسين و بچه مي گويد: بله، و پدر مي گويد بله و زهرمار، پاشو نمازت دير شد! اين بچه لامذهب آينده ماست و يكدفعه است كه پدر تمام مهر و محبتش را خلاصه مي كند و مي گويد: پاشو پسرم عزيزم، كه تأثير اين نيز معلوم است. شكيبايي و تحمل كودك و كجرويها و نافرمانيهايش اصل ديگر است.

حالات ما نيز مؤثر است اگر پدر و مادر منتظر اذان باشند و وضو را با آب و



[ صفحه 112]



تاب بگيرند، رو به قبله بايستند، لحن قرائت ها، صورت و جاندار بودن عبادت ها در جان كودك نفوذ مي كند. اين شرط يادگيري است. با اين شروط قابل عمل است.

شرط دوم آمادگي و توانستن است براي كودك. آمادگي جسمي كودك را در نظر بگيريم؛ آمادگي لفظي و بياني بچه را در نظر بگيريم. آمادگي رواني و عاطفي اش را، بچه اي كه چرت مي زند، اين ساعت نمي شود او را به نماز وادار كرد. بچه اي كه گرسنه است نمي شود به او بگوييم اول نماز بخوان تا بعد به تو غذا بدهم. روايتي در اين زمينه است كه اگر ديديد غذا حاضر است و گرسنه ايد و حال عبادت نداريد، اول غذايتان را بخوريد، بعد نمازتان را بخوانيد.

آمادگي محيطي هم براي ما مطرح است كه عامل جاذبي مثل برنامه ي كارتون تلويزيون و نمايشهاي تلويزيوني همزمان با نماز پخش نشود. آمادگي عقيدتي به عنوان پايه هاي فكري و احساس ارزش هم يك اصل است.

نكته ي سوم براي كيفيت و شرايط القاء، آزادي در عمل است. بچه نبايد احساس جبر بكند. حتي اگر در وسط نماز به دنبال بازي رفت بازخواست نشود يا از عمل عبادي احساس سنگيني نكند. در خردسالي اين را يك نوع بازي، تفريح، يك نوع همراهي با پدر يا همگامي با مادر به حساب بياورد، آنهايي كه اصرار دارند بچه هاي خردسال را به زور نمازخوان كنند ناخودآگاه لامذهبهاي آينده جامعه را تربيت مي كنند.

نكته ي چهارم كه در نفوذ مؤثر است، مسأله ي تكرار است. طبيعت كودك، طبيعت تكرار است. طبيعت آفرينش هم همين است. بهار است و تابستان و پاييز و زمستان و مجدداً تكرار.



[ صفحه 113]



گاهي تكرار عامل سرگرمي كودك است، گاهي اين مسأله باعث تفريح و شادابي اوست.

بچه از مكررات خسته نمي شود، قرائت مكرر، ذكر مكرر، مخصوصاً اگر به صورت آواز و صدا باشد و داراي ريتم و آهنگ، براي بچه جاذب است.

نكته ي پنجم رعايت ضوابط است. در سن نماز ضوابط بايد آموخته شود، تكيه بر تئوري نباشد و ذهن بچه را خسته نكند. بعضي از افراد مي خواهند بچه شان را نمازخوان كنند از همان چهارسالگي مي پرسند مقدمات نماز چندتاست، اين خطاي تعليم و تربيت است، اين خطاي تربيتي است، بچه در ضمن عمل بايد بفهمد مقدمات نماز چيست، مقارنات چيست و مبطلات كدام است.

پيغمبر روزي كه رفت به مردم نماز ياد دهد فرمود صَلّواكما رَاَيْتُمُوني، اُصَلّي... نمونه ي اين روايات را زياد داريم.

نكته ي ششم تأييد و تشويق است: نوع برخورد والدين با كودك، تأييدها و تشويقها، فرصتهاي مناسبي كه براي آنها پيش مي آيد و بچه را تأييد مي كنند. گفتن اين جمله كه: آفرين بر تو پسرم كه نمازخوان و بهشتي شدي، اينها در روحيه كودك فوق العاده مؤثر است. در واداشتن به نماز چند اصل مورد نظر است كه عبارتند از: اصل اعتدال، اصل مراقبت رواني. اگر مي خواهي نماز شب بخواني لازم نيست كه حالا بچه ات را زياد مقدس كني، بگذار بخوابد. خواب براي او شيرين است، بچه خواب برايش شيرين است، مي خواهي امشب احيا داشته باشي به بچه ات بگو پسرم، دخترم تو بخواب، وقت قرآن بر سرگذاشتن تو را بيدار مي كنم. لازم نيست اين بچه تا صبح بيدار بماند. تلخي عبادت در ذهنشان مي ماند. اينها بعداً از مذهب وازده مي شوند. اصل هماهنگي والدين در



[ صفحه 114]



عبادات، اصل قبولي رواني، اصل لذت، بايد در نظر گرفته شود. يك نكته را براي بعضي از روحانيان بگويم، آقا اين مساجد بايد جاذيه پيدا كند براي بچه ها، خدا رحمت كند گذشتگان ما را كه در مساجد يك درخت توت - پرتقالي مي كاشتند، بچه يك ناخنكي مي زد و همين مايه ي جذبش مي شد. گاهي در سر نماز يك شكلات يا شيريني دور مي زدند، اول بگيريد جلوي بچه ها، متأسفانه اول كاري كه مي كنند بچه ها را از مسجد بيرون مي كنند. مي گويند جاي بچه كه توي مسجد نيست، يا در تكيه ها و عزاداريها سر شام كه مي خواهند شام بدهند، با اينكه سينه را بچه ها زدند، يا حسين رابچه ها گفتند؛ سر شام كه شد بچه ها را بيرون مي كنند. بچه بايد لذتي را در مسجد احساس كند، چقدر زيباست وقتي يك روحاني، در جيبش ده بيست تا شكلات باشد و هر بچه اي كه به مسجد مي آيد دستي بر سرش بكشد، پيشاني اش را ببوسد، بارك اللَّه بگويد و يك شكلات در دهنش بگذارد. شما فكر مي كنيد اين بچه مسجد را ترك مي كند؟

اصل تزريق محبت خدا

ما هفت سال اول زندگي كلاً از محبت و لطف خدا بحث مي كنيم، و از عذاب خدا اصلاً سخن نمي گوييم. از حدود سنين هشت ذره ذره از خوف خدا، حسابرسي خدا و عقوبت خدا مي گوييم تا به سنين بلوغ برسيم. كُلَّما نَضَجَتْ جُلُودَهُم بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيرَها، مال آن وقت است، مال سنين پنج يا شش سالگي نيست.

امكان و زمينه پذيرش: آيا بچه پذيرنده ي مذهب است يانه، پاسخش مثبت است، هم از نظر مذهب، هم از نظر علم. از نظر مذهب اگر پذيرش نبود دعوت انبيا بي اعتبار بود. اصل تكليف و ارسال رسل بيجا بود. پاسخش از نظر علم هم



[ صفحه 115]



مثبت است، علم كودك را موجودي تلقين پذير، مقلد، و قابل انعطاف مثل شاخ تر معرفي مي كند، به هر صورتي كه مي خواهي مي تواني آن را بپيچاني. تجربه نيز همين را اثبات مي كند و همه ي ما در خانه هايمان تجربه كرده ايم.

زمينه ي پذيرش در انسان هست و وجود نقطه اي از روح منتسب به خدا در انسان، وجدان بيدار كودكي و نوجواني، ميل به ستايش و نيايش كه روان شناسان آن را ذاتي خوانده اند. و ما در اسلام آن را فطري مي دانيم كه باز هم جلوه اي از ذات است. قهرمان دوستي انسان كه ميل طبيعي و فطري است، بي نهايت طلبي كه ريشه در روح انسان دارد، تأثير پذيري و حساسيت كه از ويژگيهاي موجود زنده و مخصوصاً انسان است، ميل به خلود و جاودانگي كه فرويد طرفدار مكتب سكس اين را به عنوان يك غريزه در انسان ذكر كرده است، سعادت طلبي كه ريشه در درون انسان دارد. و روانكاواني مثل آدلر به آن تكيه كرده اند.

جاذبه ها و ملاحظات عاطفي كه براي تربيت يافته ها در دامان مادر بيشتر است، نه آنكه بچه را به كودكستان و مهد كودك يا پرورشگاه مي فرستد. احساس تعلق كه به خاطرش انسان حاضر است تسليم رأي ها و نظرها بشود و بالاخره وجود باورهاي ماوراي طبيعي در انسان كه تجلياتش را در سنين هفت و هشت مي بينيم، همه و همه وجود دارد و مراقبتهايي را در اين زمينه طلب مي كند.

مراقبتهايي كه براي واداشتن بچه ها به نماز بايد بشود:

1- آغاز نماز از خردسالي حتي از حدود سه و چهار سالگي

2- ثبات در روش و تداوم در روش

3- جالب و جاذب داشتن نماز



[ صفحه 116]



4- جنبه ي الگويي والدين

5- همراه كردن مهر و محبت با نماز و نوازش كودك حين نماز

6- زمينه سازي براي پذيرش رواني از طريق ذكر بهشت و نعمتهايش: ما بهشت را براي بچه بايد به زبان كودكانه توصيف كنيم، مثلاً به بچه پنج ساله مي گوييم: تو هواپيما ديده اي؟ جواب مي دهد: آري. دلت مي خواهد يك هواپيما كوچولو داشته باشي و در آسمان گردش كني؟ آره. بستني چند رنگ مي خواهي؟ پنج رنگ. تو بهشت هست - تو بهشت هر چه بخواهي به تو مي دهند. تو بهشت انگورهاي خيلي قشنگ هست!

7- القاي مهر و عنايت خدا در دل بچه، مثلاً: خدا تو را دوست دارد، خدا به تو غذا داد، خدا به تو جان داد...

8- از سنين پس از هشت سالگي، هشدار دادن به عقوبت خدا در ترك نماز

9- حالت دادن به عبادت، چرا كه نماز بي رمق، نمازخوان نمي سازد.

10- حساسيت نشان دادن به وقت نماز و صداي اذان دعوت است و صلاي بار عام پروردگار.

پرهيزها

1- پرهيز از اعمال قدرت و زور در آغاز كار

2- پرهيز از خشكي و بي روحي نماز

3- پرهيز از خسته كردن كودك و حتي نوجوان و جوان

4- پرهيز از سستي در عبادت و نماز كه: ليس مني من استخف بالصلوة. نماز را كوچك نگيريم. بزرگداشت نماز، مهم است.

5- پرهيز از ذكر عذابهاي غليظ و شديد خدا، مخصوصاً در سنين قبل از هشت



[ صفحه 117]



سالگي

6- پرهيز از سماجت و اصرار و تهديد قبل از هشت سالگي

7- پرهيز از تفكيك نماز در خردسالي، يعني نماز را به صورت جمع و جماعت بخوانيم...

و از خدا مي خواهم كه ما را مصداق اين آيه قرآن قرار بدهد: ربّ اجْعَلْني مقيم الصلوة و مِنْ ذريتّي...


بازگشت