مباني روان شناختي و تربيتي نماز


دكترغلامعلي افروز

بسم الله و بالله من الله الي الله و في سبيل الله و علي ملة رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم.

عنوان بحث بنده «نگاهي به مباني روان شناختي و تربيتي نماز» ، بخصوص نگرش كودكان و نوجوانان نسبت به منش و شخصيت نمازگزار است. عقيده داشتم كه بيشترين وقت را به دومين قسمت مطلبم اختصاص بدهم، زيرا فرصتم بسيار محدود است. شايسته و بايسته اين است. كه ضمن پرداختن به اقامه ي نماز و رونق نماز در جامعه، به نمازگزاران بيش از نماز وتازه نمازخوانها بپردازيم، زيرا اگر براي شخصيت نمازگزاران بيشتر ارزش قائل شويم و هميشه شخصيت نمازگزاران در نزد ديگران، علي الخصوص كودكان و نوجوانان تداعي گر همه ي فضيلتهاي اخلاقي و معنوي باشد، آنها تلاش مي كنند خود را با آنها همانند سازند و به جرگه ي مسلمين بپيوندند. به طور كلي همه ي ما قبول داريم كه هدف از آفرينش انسان عبادت خالق منان است و عبادت يعني برخورداري ازنيت و انديشه ي خالصانه و موحدانه و حركت هدفمند و جهت دار به سوي خدا، اما هدف



[ صفحه 10]



از عبادت نيز تربيت و رشد وكمال انسان است و هدف غايي در تربيت انسان كه همه ي پبامبران الهي بر آن مبعوث شده اند، رسيدن به فلاح است و بس. اولين نوايي كه رسول خدا پس ازبعثت طنين افكن مي نمايند، سرود آزادگي و رهايي انسان از همه ي وابستگيها و پيوند باالله براي نيل به فلاح است كه فرمودند: «قولوا لااله الاالله تفلحوا» : بگوييد هيچ الهي جز الله نيست، تا به فلاح برسيد. چرا كه انسان فقط در سايه ي نفي اله ها و آفات رشد و پيوند باالله، عامل رشد، به فلاح مي رسد. فلاح يعني رسيدن به كمال مطلوب توانايي ها و قابليت هاي وجود و جوهره انساني است. به ديگر سخن به فلاح رسيدن، تزكيه ي وجود از همه ي وابستگي ها، اتصاف به صفات الله و تقرب به حق است.

بنابراين هر كه خود را از وابستگي هاي جهان مادي و دنياي دلبستگي ها و اله ها بيشتر رها كند، طريق رشد و هدايت را بيشتر و بهتر از ديگران مي پيمايد و به انديشه ي توحيدي مي رسد، تا بدانجا كه همه ي وجودش خدايي شده، جز حق نمي گويد و جز حق نمي جويد. ويژگي هاي خلقتي و فطري انسان به گونه اي است كه قابليت جانشيني خدا را در زمين دارد و مي تواند تمام توانايي ها و استعدادهاي خود را در محيطي به وسعت تمام جهان هستي شكوفا كند؛ اما سخن اين است كه انسان چگونه مي تواند به فلاح برسد و مؤثرترين روش تربيتي در اين مسير كدام است؟ بدون ترديد ادامه ي هر روشي بدون توجه به ويژگي هاي رواني و قوانين حاكم بر نفسانيات انسان و در برداشتن نيازهاي متنوع زيستي - شناختي و رواني - اجتماعي وي نمي تواند مؤثر واقع گردد. انسان فطرتاً موجودي خداجو، خلاق و كنجكاو است، و جست وجوگري، از ويژگيهاي فطري - شناختي انسان است. خميرمايه خداجويي، خلاقيت و



[ صفحه 11]



آفرينندگي، همان كنجكاوي است كه در نهاد آدمي است. رشد متعادل و متعالي انسان در گرو حسن تأمين نيازهاي اساسي اوست، و در كنار نيازهاي زيستي، حسن ارضاي نيازهاي عاطفي و ذهني، مناسب ترين بستر براي رشد شخصيت و آفرينندگي فكري انسان است. اما وجود در حال رشد و شخصيت متحول و پوياي آدمي زماني مي تواند از آرامش كامل و سكينه ي قلبي و رضامندي دروني برخوردار شود كه رويش همه جوانه ها فراهم آيد و زمينه اعتلاء و پيوند با گستره ي هستي هموار شده، انسان از هر تعارض و دوگانگي وحسرت و حيراني رها گردد. پيچيدگي خلقت آدمي به گونه اي است كه نيازهاي عاليه ي انسان جز با گسستن حلقه هاي زنجير تعلق و رهايي از وابستگي هاي دنيوي وآزادگي و وارستگي مقدور نخواهد بود، تابدانجا كه عالي ترين نياز انسان كه همانا شكفتن همه ي غنچه هاي وجود و نيل به فلاح و عروج است، جز با ارتباط مستقيم و سخن گفتن با خدا و دريافت پاسخ حضرتش ميسر نخواهد بود؛ نماز كامل ترين پاسخ به عالي ترين نياز انسان است. به فرموده ي امام راحل رضوان الله تعالي عليه در جميع عبادات خصوصاً نماز كه جامعيت دارد و منزله آن در عبادات منزله انسان كامل است و منزله اسم اعظم درك خود اسم اعظم است، انسان زماني مي تواند به فلاح برسد كه با غلبه بر كشش هاي نفساني، قرباني كردن هوسها و بريدن از همه ي وابستگي ها، خروج از ايستگاه هاي فكري و رواني و ترك خودبيني، با علم و ايمان واطمينان و تسليم وجود به درگاه حق، در سكوي نماز، گويد «خدا» و به همين دليل است كه خداوند سبحان مي فرمايد: «قدافلح المؤمنون الذينهم في صلوتهم خاشعون و الذينهم عن اللغو معرضون» . همانا مؤمناني به فلاح مي رسند كه با همه وجود در نمازشان خاضع و خاشعند. وقتي كه انسان به درجه



[ صفحه 12]



خشوع برسد و همه فكر و ذكر و انديشه و عملش براي خدا باشد، ديگر از همه آنچه غير خدايي است و همه موانع و آفات رشد و فلاح روي گردان مي شود، ازحريم عفت و عصمت پاي بيرون نمي گذارد، در انجام هر خيري از ديگران پيشي مي گيرد، هرگز دچار شرك و ريا نمي گردد و وجودش مخزن نيكي ها، مظهر زيبايي ها، زينت جامعه، درمان گر دردها و آسيبهاي اجتماعي مي شود. ترديدي نيست كه نماز انسان را از همه بديها و آسيبها باز مي دارد و نمازگزار را آمر به معروف وناهي از منكر مي كند. اما نمازي اين نقش اساسي را دارد و نمازگزاري مي تواند از چنين جايگاه والايي برخوردار باشد كه جلوه هايي ازوجه معنوي نماز در وي متجلي گردد. به فرموده امام راحل، براي نماز، غير ازاين صورت، معنايي است و نيز غير از اين ظاهر باطني است و چنانكه ظاهر را آدابي است كه مراعات ننمودن آنها موجب بطلان نماز صوري يا نقصان آن گردد، از براي باطن همين طور آدابي است قلبيه باطنيه كه با مراعات ننمودن آنها نماز معنوي را بطلان يا نقصان دست دهد. چنانكه با مراعات آنها نماز داراي روح ملكوتي شود و ممكن است پس از مراقبت و اهتمام به آداب باطنيه شخص مصلي را، نصيبي از سرّ الهي نماز اهل معرفت واصحاب قلوب حاصل شود كه آن قرةالعين اهل سلوك و حقيقت معراج قرب محبوب است؛ زيرا نماز مقام عروج به مقام قرب و حضور در محضر انس و سالك را مراعات آداب حضور در محضر مقدس ملك الملوك لازم است. هرامري از مقدمات، هر ركني از اركان نماز پاسخي است به يك نياز، نياز به پالايش جسم وجان، نياز به اعلام عبوديت، نيازبه انديشه ي توحيدي، توجه به ظل رويت و ظل عبوديت، خروج از چاه عميق طبيعت و ورود به صراط مستقيم، رهايي از خود و تقرب به دوست و نياز به تسليم. هر قدر انسان بيشتر خود را



[ صفحه 13]



تسليم حق كند، قدرت و اقتدارش افزون مي گردد، تا بدانجا كه تسليم محض و عبوديت مطلقه از اعلا مراتب كمال و ارفع مقامات انسان است كه قدرت سير و معراج را ارزاني انسان مي دارد. پس هر كه كمال مي جويد، هر كه اعتلاء مي طلبد و هر كه اقتدار مي خواهد، بايد ترك خودخواهي و خود محوري كند و با تسليم پذيري محض در برابر ذات حق به مقام عبوديت نائل آيد. به عنوان مثال وضو كه مقدمه اي است براي نماز، يك پديده ي ويژه ي تن - رواني و معنوي و روحاني است كه باتطهير و پالايش وجود و طهارت جسم و روان از ناپاكيها و نادرستي ها مقدمه و شرط اوليه ي حضور در محضر رب العالمين را فراهم مي كند. توضيحم ازاين جهت است كه وقتي اين نكات را براي نوجوانان و جوانان به زبان ساده توضيح بدهيم، آنها وقتي معنا و مفهوم وضو را در حد توان خودشان درك كنند، به هنگام وضو، با آگاهي وضو بگيرند. دوست مي دارند كه هميشه با وضو باشند واگر براي آنها مطرح بكنيم كه كساني كه باوضو هستند و با وضو سركلاس مي روند از دامنه توجه و تمركز بيشتري برخوردار هستند و بالطبع پيشرفت تحصيلي بيشتري حاصلشان مي شود، آن وقت آنها با وضو مأنوس مي شوند و مي دانند كه وضو، فقط شست و شوي ظاهر نيست. انسان نمازگزار با شستن صورت، نماي اجتماعي خود را از هر گونه نظر ناصواب و نگاه و كلام و منظري كه رضاي خدا در آن نبوده است، پاك مي كند. با شست و شوي دستها هر توان و قدرت و عملي را كه ريا در آن است، از خود دور مي كند. با مسح سر ذهن و انديشه وتخيل و انگيزه ي خود را از هر آنچه غير خداست، پاك مي كند و با باوري دوباره به عظمت كبريايي و فكري متعالي، سرش را در نهايت آزادگي و سرفرازي براي تعظيم و تسليم به درگاه خالق يكتا مهيا مي كند و با مسح پا قدمهاي خود را از هر حركت ناميمون و ناخوشايند و كج



[ صفحه 14]



روي و هرزه گروي مبري مي سازد. نمازگزار در اقرار به كلمات توحيدي و گفت وگو با خدا، با رشد يافتگان الهي همانند سازي مي كند و در نهايت اينكه اگر انسان با ترك خودبيني و خودخواهي، در نماز به اين حقيقت برسد كه خداجو، خداگو و خداطلب بشود، به گونه اي خواهد شد كه به جرگه ي مصلين بپيوندد.

اما آنچه در قسمت دوم بحثم مي خواهم به طور فشرده عرض كنم اين است كه ما بسيار متأسف و متأثريم از اينكه نتوانسته ايم به گونه اي كه شايسته و بايسته است، حق نماز و مصاحبت با ذات حق را بجا آوريم والگوهاي مطلوبي از نمازگزاران موحد و پيمايندگان صراط مستقيم در هر شهر و محله و كوچه و بازار و اداره و خانه به جوانان كنجكاو و جست وجوگر بشناسانيم، زيرا ايشان فرصت محشور شدن با اولياي حق و نمازگزاران مخلص وسرايندگان نغمه هاي توحيد و محبت را پيدا نكرده اند. سخن من اين است كه بايد بيش از گذشته به ويژگيهاي شخصيتي و منش نمازگزاران بپردازيم. چه بسيارند كودكان و نوجواناني كه با به اصطلاح نمازگزاراني مأنوس و محشور بوده اند كه بعضاً ازايشان جز اخم و عصبانيت وخودرأيي و آزمندي و خصلت بي صبري و لجاجت و دهها ويژگي نامطلوب ديگر، درست عكس آنچه در مقدمه ي عرايضم عرض كردم (سيماي مصلّين در سوره ي مؤمنون) نديده اند. بنابراين مي بايست در همه ي انسانها، به ويژه كودكان و نوجوانان نگرشي مثبت و دوست داشتني نسبت به نماز و شخصيت محبوب نمازگزاران به وجود آيد تا آنان نيز با همانندسازي به اين مهم كه نياز انسانهاي متعالي است، بپردازند. مگر نه اين است كه نماز پرچم عبادات و معراج مؤمنين است، مگر نه اين است كه نماز موجب قرباني كردن همه ي خودمحوري ها وتجلي همه نيكي ها وزيبايي ها و اوج شكوفايي ماست؟



[ صفحه 15]



پس سزاوار اين است كه نوباوگان، نوجوانان و جوانان ما، همسايه ها و شاگردان ما، معلمين ما، زيردستان و فرماندهان ما، ميهمانان و تماشاگران ما، دوستان و دشمنان ما همه و همه از زماني كه نماز مي خوانيم، انتظاري جز محبت در كلام و رفتار و استواري شخصيت، گذشت و مروت، سخن حق و عمل به عدالت نداشته، شخصيت ما را عاري از عصبانيت ها و پرخاشگريها و خودخواهي ها و خودمحوري ها و قدرت طلبي ها و يادآور زيبايي ها و عمل به نيكي ها بدانند و نمازگزار را نه فقط از سبحه ي دست و نشانه ي پيشاني و اخفاء و اظهار حروف، بلكه از خويشتن داري ها و پيشگامي درعمل امر به معروف و مشي صحيح زندگي، خداترسي و تقوي پيشگي، استغناي طبع و صبوري در شرايط سخت، شاكري در نعمت، صيانت از پرده وحريم عصمت، حفظ امانت، وفاي به عهد، بخشش وسخاوت و پايداري در صراط مستقيم، حاكميت بخشيدن به ارزشها، حفظ و تداوم شرايط قيام به نماز و حضور در محضر انس بشناسند. «ان الانسان خلق هلوعاً» .قوانين حاكم بر نفسانيات انسان چنين است كه انسان شتابگر و عجول و هلوع است. اما وقتي كه به جرگه مصلين مي پيوندد و نام خود را نمازگزار مي گذارد، بايد سيماي بهتري داشته باشد، قانون حاكم بر نفسانيات انسان چنين است كه او بسيار حريص و آزمند است و زماني كه باتجارب ناخوشايند مواجه مي شود، بسيار بي قراري از خود نشان مي دهد. آن گاه كه مال و دولتي به او رو مي كند، منع احسان مي كند وانحصارگري پيشه مي كند، مگر نمازگزاران حقيقي كه به عنوان گروهي از انسانهاي رشد يافته ومطلوب با قدرت و معنويت نماز و قرباني كردن خود خواهيها، تسليم محض، قدرت غلبه بركششها و قوانين حاكم برنفسانيات انسان موجود را مي يابند. به ديگر سخن كودكان و نوجوانان و همه ي



[ صفحه 16]



نظاره گران رفتارهاي شخصي و اجتماعي انسان ها مي بايست خويشتن داري ها و فضيلت هاي اخلاقي ورفتارهاي متعالي فردي و اجتماعي را حاصل اقامه نماز بدانند. در هر كس نيكي مي بينند و در هر كس شخصيت محبوبي مي بينند، بگويند او نماز خوان است. به همين جهت مي بينيم كه در قرآن مي گويند: «قالُوايا شُعَيبُ اَصَلوتُكَ تَأمُرُكَ اَن نَتُركَ ما يَعبُدُ اباءُنا اَواَن نَفعَلَ في اَموالِنا مانَشاءُ» اي شعيب آيا اين نماز توست كه تو را آمر به معروف و ناهي از منكر مي كند و ما را به راه راست هدايت مي كني؟ آري اگر نماز انسان را عامل به نيكي ها و متصف به صفات الله و آمر به معروف و ناهي ازمنكر نكند و نمازگزار بر كشش ها و قوانين حاكم بر نفسانيات فائق نگردد، معنا و مفهوم خود را در جامعه مسلمين باز نمي يابد. اينك شايد سزاوار آن باشد كه ضمن اهتمام بيش از پيش به ترويج اقامه ي نماز در ميان همه ي قشرها بالاخص نسل جوان و تبيين راز و رمز نماز و نقش آن در بهداشت روان و سلامت جامعه به ساده ترين بيان، بيشترين توجه به تلفيق رفتار نمازگزاران با روح نماز معطوف گردد، تا بدانجا كه آثار حضور در محضر حق و نياز به درگاه بي نياز، بيان حال و تقاضاي قرب يار و تبري ازاغيار، ترك خودبيني و خودخواهي و اخلاص در همه ي شؤون زندگي، در خلق و خوي و رفتار شخصي و اجتماعي و مناسبات زندگي ما متجلي شود؛ آن وقت اين نماز بزرگترين نعمت وامانت خداوندي و نگين حلقه وصل فرشيان و عرشيان، معنابخش توحيد و حقيقت هر دو جهان به عنوان ارزشمندترين و متعالي ترين رفتار در جامعه بازشناسي خواهد شد. هر كس درجامعه كه نماز مي خواند، دروغ نمي گويد. ريشه ي هر نفاق و زمينه هر طغيان وفساد و نشانه ي هر ترس و خودبيني و خودخواهي و خودنمايي و عقده هاي رواني، دروغ است.



[ صفحه 17]



هر كس نماز مي خواند، امين جان و مال و ناموس مردم است، نه كم فروشي مي كند و نه گران فروشي، نه غيبت مي كند، نه تهمت مي زند و نه دشنام مي دهد، نه خيانت مي كند، نه ظلم مي كند ونه زير بار ظلم و ذلت مي رود. هر كس نماز مي خواند چهره اي گشاده دارد، مهربان و با محبت است، پرخاشگري نمي كند، دشمني روا نمي دارد حق ناشناسي نمي كند. هركس نماز مي خواند شخصيتش آميزه اي از عطوفت و منطق و استواري است، صادقانه و شجاعانه سخن مي گويد، عادلانه مي انديشد. حال اگر من و شما نماز مي خوانيم ولي خداي نكرده هنوز هم دروغ مي گوييم، غيبت مي كنيم، كم فروشي وگرانفروشي مي كنيم، رگه هايي از خود محوري و خود بيني و فزون خواهي وقدرت طلبي و مقام پرستي وجودمان را فرا گرفته است، با ديگران با پرخاشگري و كبر و نخوت رفتار مي كنيم. شخصيت ما براي اعضاي خانواده و همكاران و ديگران به گونه اي كه انتظار مي رود مطلوب و قابل اعتماد نيست. پس دوباره بايد نماز بخوانيم؛ اما اگر كسي دروغ نمي گويد و غيبت نمي كند، ولي نماز هم نمي خواند، او صفات بسيار بسيار فراواني از ويژگيهاي ممتاز و برتر مسلمين را دارد، بايد نماز بخواند تا اين صفات حسنه به كمال برسد. نماز براي او زينت اين فضيلت هاي اخلاقي خواهد بود.



[ صفحه 21]




بازگشت