مناجات الذاكرين


«إِلَهِي لَوْ لَا الْوَاجِبُ مِنْ قَبُولِ أَمْرِكَ لَنَزَّهْتُكَ مِنْ ذِكْرِي إِيَّاكَ عَلَي أَنَّ ذِكْرِي لَكَ بِقَدْرِي لَا بِقَدْرِكَ وَ مَا عَسَي أَنْ يَبْلُغَ مِقْدَارِي حَتَّي أُجْعَلَ مَحَلًّا لِتَقْدِيسِكَ وَ مِنْ أَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَيْنَا جَرَيَانُ ذِكْرِكَ عَلَي أَلْسِنَتِنَا وَ إِذْنُكَ لَنَا بِدُعَائِكَ وَ تَنْزِيهِكَ وَ تَسْبِيحِك ،»

خداي من! اگر اطاعت، امر تو نبود هرگز با كوره ي خاطر خويش بر ساحل درياي ياد تو گذر نمي كردم چرا كه مي دانم ظرف وجود من شايسته ي من است، نه بايسته ي تو؛ و كاسه ي دل من به اندازه ي ظرفيت خويش از بحر تو آب ذكر بر مي دارد نه به وسعت بي كرانگي تو.

و كجا پاي ناتوان مرا قدرت نيل به شناختگاه مقام قدس توست؟

خدايا! همين كه به اذن تو بر ذهن اين ناپاك، ياد پاكي مطلق مي گذرد مرا بزرگترين نعمت توست و همين كه اين آلوده را نام منزه تو بر زبان مي رود مرا عظيم ترين لطف توست.

خدايا! تو منزه تر از آني كه بر زبان ما به تنزيه بگذري.

و تسبيح تو برتر از آنست كه تا اوج دلهاي ما تنزل كند.

و تقديس تو فراتر از آن كه خود را به بالهاي قلب ما بيالايد.

«اِلـهي فَاَلْهِمْنا ذِكْرَكَ فِي الْخَلاءِ وَالْمَلاءِ، وَاللَّيْلِ وَالنَّهارِ، وَالاِْعْلانِ وَالاِْسْرارِ، وَ فِي السَّرّآءِ وَ الضَّرّآءِ، وَ آنِسْنا بِالذِّكْرِ الْخَفِيِّ وَ اسْتَعْمِلْنا بِالْعَمَل الزَّكِيِّ، وَالسَّعْيِ الْمَرْضِيِّ، وَجازِنا بِالْميزانِ الْوَفِيّ،»

امّا خداي من! ما را به خويش خوان در هويدا و نهان و از روشناي ذكرت بر ما بتابان، در صبح و شامگاهان.

و از زلال خاطره ات ما را بنوشان، در آشكار و پنهان.

و نسيم يادت را بر دلهاي ما بوزان، در بهار و خزان.

خداي من! ميان ما و خويش الفتي نهاني ساز و پيوندي خفيه، و ما را توفيق تلاشي بي شائبه و صادقانه عنايت كن و كوششي كه ما را تا بوستان رضايتت برساند و از ميوه ي پاداش تو، به ما بچشاند.

«إِلَهِي بِكَ هَامَتِ الْقُلُوبُ الْوَالِهَةُ وَ عَلَي مَعْرِفَتِكَ جُمِعَتِ الْعُقُولُ الْمُتَبَايِنَةُ فَلَا تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ إِلَّا بِذِكْرَاكَ وَ لَا تَسْكُنُ النُّفُوسُ إِلَّا عِنْدَ رُؤْيَاكَ أَنْتَ الْمُسَبَّحُ فِي كُلِّ مَكَانٍ وَ الْمَعْبُودُ فِي كُلِّ زَمَانٍ وَ الْمَوْجُودُ فِي كُلِّ أَوَانٍ وَ الْمَدْعُوُّ بِكُلِّ لِسَانٍ وَ الْمُعَظَّمُ فِي كُلِّ جَنَان ،»

خداي من! چه دلهاي سرگشته كه شيفته ي تو گشت و چه قلب ها كه بي تاب و ديوانه ي تو شد و چه عقل ها كه معرفت تو را گردهم آمد و راه به جايي نبرد.

خداي من! دلها كجا بي ياد تو آرام مي شود و قلب ها كجا بي گرماي نفس تو مطمئن؟

خداي من! اين جانهاي بي قرار جز لحظه ي ديدار آرام و قرار نمي گيرند.

خدايا! تو منزه هر مكاني و معبود هر زماني و موجود در هر لحظه و آني، تو منادي هر زباني و معظم هر دل و جاني!

«وَ أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ وَ مِنْ كُلِّ رَاحَةٍ بِغَيْرِ أُنْسِكَ وَ مِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَيْرِ قُرْبِكَ وَ مِنْ كُلِّ شُغُلٍ بِغَيْرِ طَاعَتِك ،»

پناه بر تو اگر لذتي بي ياد تو نام لذت بگيرد.

و راحتي بي انس تو نام راحت پذيرد.

پناه بر تو كه جان جز در جوار قرب تو روي مسرت ببيند و شغلي از طاعتت مايه نگيرد.

«إِلَهِي أَنْتَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا وَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُ فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ فَأَمَرْتَنَا بِذِكْرِكَ وَ وَعَدْتَنَا عَلَيْهِ أَنْ تَذْكُرَنَا تَشْرِيفاً لَنَا وَ تَفْخِيماً وَ إِعْظَاماً وَ هَا نَحْنُ ذَاكِرُوكَ كَمَا أَمَرْتَنَا فَأَنْجِزْ لَنَا مَا وَعَدْتَنَا يَا ذَاكِرَ الذَّاكِرِينَ وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين ،»

خداي من! تو گفتي به حق و چه صادقانه و صميمانه كه:

«اي ايمان آورندگان! ياد خدا كنيد، زياد و هميشه و هر آن و لحظه و تسبيح و تنزيه او كنيد هر صبح و شام.»

گفتي و به حق و چه بزرگانه و دلسوزانه كه:

«يادم كنيد تا از يادتان نبرم»، بخوانيدم تا دست گيرم، رو سوي من كنيد تا به سويتان بيايم.»

پس تو فرمان ياد خويش دادي ام و نيز وعده ي وفا فرموديم.

هم ياد كردن ما، تو را لطف توست و هم ياد كردن تو ما را.

فرمودي كه حضورت را در دلمان مستدام كنيم تا تو نيز از يادمان نبري.

ما عامل فرموده هاي توئيم، ما به ياد تو زيست مي كنيم، تو نيز از ابر وعده ي خويش باران وفا ببار و ما را در نظر آر.

اي در ياد آورنده به خاطر دارندگان! اي حضور قلب ذاكران!

اي در انديشه ي آنان كه در انديشه ي تواند! اي به ياد آنان كه با ياد تو مي زيند! اي مهربانترين مهربانان!



[ صفحه 127]




بازگشت