مسجد مهد هنر معماري اسلامي


در دوران صدر اسلام مسجد محيطي بي آلايش و نوع معماري آن ساده و نزديك به روح سادگي اسلام بود. اما به تدريج اين سادگي جاي خود را به تجمل داد و نوع معماري نيز تغيير كرد.

شيوه و سبك معماري مسجد بر اسلوبي كه در زمان پيامبر و خلفاي راشدين بود باقي نماند و همپاي گسترش و شكوفايي تمدن اسلامي دگرگون شد. شكل كلي بناي مسجد نسبت به سابق تغيير كرد و به تناسب دولتهاي جديد و ملتهاي صاحب تمدن از عناصر جديدتري برخوردار شد. [1] .

اين تحول از دوران اموي آغاز شد. تا زمان عبدالملك و وليد، خلفا اشتياقي به معماري و شكوهمند ساختن مساجد از خود نشان نمي دادند. اين دو نفر مساجد



[ صفحه 123]



جديدي را در بيت المقدس (قبةالصخره) و در دمشق (مسجد اموي) ساختند و دومي از آن جهت به اين نام خوانده شده است كه جانشينان وليد نيز در ساختن و آراستن آن سهيم بوده اند. اين هر دو بنا به گونه اي متمايز از مساجد پيشين بود. [2] و تأسيس و ساختن آنها را بايد نقطه آغاز تحول در معماري مساجد و ايجاد يك كاركرد جديد براي آنها يعني كاركرد هنري و معماري تلقي كرد.

ماجراي ساختن قبةالصخرة به دست عبدالملك خليفه اموي از اين قرار است كه، «عبدالملك مردم شام را از حج بازداشت و آن بدان جهت بود كه هرگاه به حج مي رفتند (عبدالله) بن زبير (كه در مكه خروج كرده بود و مردم را به بيعت خويش مي خواند) آنان را به بيعت مي گرفت و عبدالملك كه چنان ديد، ايشان را از رفتن به مكه منع كرد. پس مردم به فرياد آمدند و گفتند: ما را از حج خانه خدا كه بر ما واجبي است خدايي، باز مي داري؟ به آنان گفت: اين پسر شهاب زهري است كه براي شما نقل حديث مي كند كه پيامبر خدا گفته است: «بار سفر بسته نمي شود مگر به سه مسجد، مسجدالحرام و مسجد من و مسجد بيت المقدس» . و آن براي شما به جاي مسجدالحرام است و اين سنگي كه بر حسب روايت پيامبر خدا چون خواست به آسمان بالا رود پاي خويش بر آن نهاد براي شما به جاي كعبه است. پس بر آن صخره قبه اي بنا نهاد و پرده هاي ديبا بر آن آويخت و خدمتگزاراني بر آن گماشت و مردم را گرفت تا چنانكه پيرامون كعبه طواف مي كنند پيرامون آن طواف كنند و در دوران بني اميه اين رسم برقرار بود.» [3] .

وليدبن عبدالملك نيز مسجد دمشق را در سال 88 هجري بنيان نهاد و در



[ صفحه 124]



ساخت آن هزينه بسياري صرف كرد به طوري كه برخي نقل كرده اند كه وليد هفت سال ماليات كشور خود را بر آن خرج كرد. [4] به هر حال مسجد دمشق در نوع خود بي نظير بود چرا كه نخستين مسجد عظيم و پرشكوه در تاريخ تمدن اسلامي محسوب مي شد و به واقع از معجزات هنر اسلامي به شمار مي رفت و تاكنون نيز جلوه و زيبايي خود را حفظ كرده است.

محل مسجد امويان دمشق قرنها معبد بت پرستان بود و سپس جايگاه كليساي حضرت يحيي [5] شد. معماراني كه در خدمت وليد بودند كليسا را خراب كردند. ولي ديوار خارجي و چهار برج مربع چهار گوشه و دو رديف ستونهاي طاقديس مقابل مدخل و درگاههاي معبد رومي را باقي گذاشتند و مسجد را طوري بنا كردند كه با اين آثار بازمانده متناسب باشد. [6] بناي اين مسجد حدود هشت سال زمان برد و در ساختن اين مسجد مليتهاي مختلف خاورميانه اشتراك مساعي كردند. ولي سبك ساختمان، بيزانسي است. ديوارهاي پوشيده از موزائيك هاي شيشه اي و نقاشي به سبك رومي است. در ضمن آثار هنري ساساني مثل نقش شيرهاي بالدار و جانوران افسانه اي در آن وجود دارد. به علاوه ستونها و مقصوره و رواق و گنبد روي محراب، جامع دمشق را نخستين و عاليترين نمونه مساجد قديم اسلامي ساخته است. [7] .

بدين ترتيب مشاهده مي كنيد كه رفته رفته با گسترش مرزهاي تمدن اسلامي



[ صفحه 125]



و تعدد قوميتها و مليتهايي كه در حوزه اين تمدن واقع شدند، عناصر فرهنگي و تمدني آنها نيز با فرهنگ اسلامي آميخته شد و حتي در عرصه هايي مانند معماري اسلامي مساجد ظهور و بروز يافت. عناصر و اجزايي كه از معماري قديم اخذ مي شد به تدريج با هدفهاي دين جديد تطبيق مي گشت و در تحول معماري اسلامي تأثير بخشيد. به طوري كه سبك معماري بيزانس در مساجد دوره اموي رواج و نفوذ عمده داشت. البته اين سبك در دوره هاي بعد به ويژه از اواسط دوره عباسي جاي خود را به شيوه معماري ساساني داد كه در سراسر جهان اسلام تسري يافت. [8] .

بعد از جامع دمشق مسجد عمروعاص در فسطاط مصر و مسجد الاقصي در بيت المقدس كه به امر وليدبن عبدالملك بر جاي كليساي ژوستي نين احداث گرديد و سپس مسجد جامع قرطبه در اسپانيا كه در 175 (ه ق) به وسيله امراي اموي اندلس ساخته شد همه از نمونه هاي مساجد عهد اموي هستند كه باقي مانده اند. [9] كه در اين ميان مسجد جامع قرطبه از اهميت و شكوه خاصي برخوردار است چرا كه در غرب جهان اسلام در اروپا ساخته شد. اين بنا را عبدالرحمن اول خليفه اموي اندلس در سال 168 (ه ق) بنيان نهاد و هشتاد هزار دينار در بناي آن خرج كرد. و فرزند وي به سال 177 (ه ق) آن را به پايان برد و از پس وي ديگران به تزيين آن پرداختند تا به شمار زيباترين مساجد دنياي اسلام درآمد. رديف ستونهاي مسجد از شرق به غرب نوزده و از شمال به جنوب سي و يك عدد بود و بيست و يك در داشت كه آن را با مس صيقلي پوشانيده بودند.



[ صفحه 126]



ستونهاي محراب را از نقره ساخته و به خاتم كاري بديع آراسته بودند. منبر مسجد را از عاج و چوبهاي گرانقيمت ساخته بودند كه سي و شش هزار قطعه چوب در آن به كار رفته و به ميخهاي طلا و نقره به هم پيوسته بود و با جواهر مزين شده بود. چهار محل شستشو در مسجد بود كه از كوهستانهاي اطراف به وسيله لوله آب بدان مي رسيد. در سمت غربي مسجد براي توقف مسافران و درماندگان جاهايي ساخته شده بود. صدها شمعدان در مسجد نصب شده بود كه شمعهاي بزرگ شبانه روز در آن مي سوخت. سيصد مرد به خدمت مسجد قيام مي كردند و عنبر و عود مي سوختند و هزاران قنديل را روغن مي كردند. [10] .

مسجد النبي و مسجد الحرام در مدينه و مكه نيز از اين كاركرد كلي و جديد مساجد در عرضه هنر معماري مستثني نبودند و بلكه پس از صدر اسلام در هر دوره تحولات جديدي مي يافتند و بر وسعت و عظمت آنها و نيز زيبايي معماري آنها افزوده شد. به طوري كه به زودي آن مسجد ساده جاي خود را به مسجدي مجلّل و عظيم داد.

مسجدالحرام نيز در دوران اموي و به دست وليد بازسازي شد. بنا بر نقل، وي سي هزار دينار نزد خالدبن عبدالله قسري فرماندار مكه فرستاد و آنها را به صورت تخته هاي نازك پهن درآوردند و بر در كعبه و ستونهاي داخلي و اركان كعبه و ناودان زدند. بدين ترتيب وليد نخستين كسي در اسلام بود كه كعبه را زرنگار كرد. [11] .

در دوران عباسي نيز در زمان منصور مسجد الحرام بازسازي شد و به اندازه



[ صفحه 127]



وسعت مسجدالحرام در آن زمان بر آن افزوده شد. شروع اين كار در سال 138 (ه. ق) و پايان آن سال 140 (ه ق) بود. [12] .

آنچه كه مسلم است معماري ساده اسلامي، شيوه هاي متعددي را از تمدنها و فرهنگهاي ديگر اخذ نمود و همانطور كه در عرصه علم و دانش، مسلمين به اقتباس گسترده دستاورد ديگران پرداختند؛ در عرصه هنر و به ويژه معماري نيز از اين كار باز نماندند و بزرگترين شاهد اين مدعّا بناي مساجد در اين دوران است. «مظاهر گونه گون فرهنگ و هنر اسلامي در طي قرنهاي دراز چنان در بناي مسجد مجال ظهور يافته است كه امروز يك مورخ دقيق و روشن بين مي تواند تنها از مطالعه در مساجد، تصوير روشني از تمدن و تاريخ اقوام مسلمان عالم را پيش چشم خويش مجسم كند... اشتراك مساعي اقوام و امم مختلف اسلامي در تكميل و تزيين مساجد با وجود حفظ خاصيتهاي ملي و محلي نوعي جهان وطني را در معماري اسلامي سبب شده است كه از مفاخر معنوي مسلمين بشمارست. [13] .

به هر حال آنچه كه مسلم است در طول نسلها و قرون در فاصله آفاق مختلف هنر اسلامي ملجأي پاك تر و نمايشگاهي امن تر از مسجد نداشته است. [14] به طوري كه «در بناي بسياري از مساجد هنرهاي مختلف به هم درآميخته است. معماري در توازن اجزاء كوشيده است. نقاشي به نقوش و الوان، شعر، موعظه ها و ماده تاريخها عرضه داشته است و موسيقي هم براي آنكه از ديگر هنرها باز نماند در صداي مؤذن و بانگ قاري و واعظ مجال جلوه گري يافته است. حتي



[ صفحه 128]



صنعتهاي دستي هم براي تكميل و تزيين اين مجموعه الهي به ميدان آمده اند: فرشهاي عالي، پرده هاي گرانبها، قنديلهاي عظيم و درخشان، منبت كاري ها و مليله دوزيها نيز در تكميل زيبايي و عظمت مسجد نقش خود را ادا كرده اند.» [15] .

آنچه نبايد از نظر دور داشت اين كه «درست است كه بسياري از اشكال ريشه در تمدنهاي قبل از اسلام دارند و حتي برخي معاني نمادين عناصر و راز و رمز معنويشان نيز مورد توجه بسياري ملل و جهانبيني ها بوده است، اما بايد توجه كرد كه اولاً بنا به تأكيد غالب محققان، فرمهاي اخذ شده از ساير ملل و تمدن ها توسط مسلمين به گونه اي استحاله يافتند كه پس از مدتي هويتي كاملاً اسلامي به خود گرفتند. ثانياً ابايي از اين نيست كه برخي اشكال يا مفاهيم از ساير تمدنها كه به هر حال به آييني اكثراً در بنيان الهي معتقد بوده اند، اخذ شود و بازدودن پيرايه هاي آنها و همچنين تكامل و تعاليش به عنوان عنصري اسلامي (معنوي و روحاني) و مورد پذيرش مسلمين بدل گردد. ثالثاً اين توصيه اسلام است كه در آثار پيشينيان غور و دقت كنيد و ضمن رد بديها و اشكالات، نيكيهاي آنها را اخذ كنيد.» [16] .

بديهي است كه آثار هنري مسلمانان در زمينه هاي تصويري، تجسمي، معماري، خطوط هندسي و نقش و نگارها از يك مايه غيرمادي و ماورايي برخوردار است و اين از متن تفكر مذهبي و لايه هاي مكتب شريف اسلام سرچشمه مي گيرد. چرا كه نگاه هنرمند مسلمان به هستي با نگرش يك انسان



[ صفحه 129]



مادي متفاوت است. [17] بنا بر اين هنرمند مسلمان طرحهايي را در مسجد اجرا مي كند كه در جهت تقويت معنويت و افزايش حضور قلب مؤمنين به هنگام حضور در مسجد و سوق دادن آنها به سوي مبدأ هستي باشد.

اگر در و ايوان مساجد منحني است، اگر پيشاني محراب و سقف مساجد خميده است، بيان كننده آن روح تعبد و تسليم و ركوع بنده در برابر خالق است. [18] و اگر همه چيز در مناره و گنبد در شكلي دايره وار در نهايت به يك ختم مي شود، نمادي از توحيد ناب اسلامي است كه مساجد منادي و پايگاه آن بوده است.

«از مهمترين ويژگيهاي مساجد و بناهاي ديني مسلمانان مي توان به اين سه امر اشاره كرد:

1- رواقها و ايوانهاي محيط بر صحن مسجد.

2- به كار بردن خط كوفي و نقشهاي نوشتاري براي تزيين ديواره ها و كنار و لبه سقفها.

3- قوسي شكل بودن بالاي درها و مدخلها و سقفها... حالت انحنا و قوسي بودن در معماري اسلامي معناي عميق و خاصي مي تواند داشته باشد. اين انحنا بيشتر در شكل گنبدها، محرابها، سردرها، ايوانها و قسمتهايي از رواق وجود دارد.» [19] .

بدين ترتيب مساجد كه بخش زيادي از كاركردهاي مهم خود را در جامعه از دست داده بود و تا حدود زيادي از محتوا خالي شده بودند با به دست آوردن يك



[ صفحه 130]



كاركرد جديد يعني تبديل شدن به «مهد هنر معماري اسلامي» مجدداً در عرصه جامعه توجهات را به سوي خود جلب نمودند؛ اما اين بار از منظري ديگر و تاريخ اينچنين گواهي شد، براي تحقق پيش بيني اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) درباره آينده امت اسلامي و سرنوشت مساجد.


پاورقي

[1] حسين عرفاني «تلاقي دين و هنر در معماري اسلامي ايران» دو ماهنامه مسجد، ش 39، ص 67.

[2] تاريخ اسلام (پژوهش دانشگاه كمبريج) ، ص 154.

[3] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 204-205.

[4] ر.ك. تاريخ سياسي اسلام، ج 1، ص 481.

[5] در دايرةالمعارف تشيع، ج2، ص 150 آمده است كه كليساي مزبور كليساي يوحنا بوده است.

[6] تاريخ اسلام، (پژوهش دانشگاه كمبريج) ، ص 154.

[7] دايرةالمعارف تشيع، ج 2، ص 150.

[8] كارنامه اسلام، ص 146.

[9] دايرةالمعراف تشيع، ج 2، ص 150.

[10] تاريخ سياسي اسلام، ج 2، ص 317-318.

[11] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 238.

[12] همان، ص 358.

[13] كارنامه اسلام، ص 148.

[14] همان.

[15] همان.

[16] مسجد كالبد مسلط بر مجتمع اسلامي» ص 131.

[17] تلاقي دين و هنر در معماري اسلامي ايران» ص 67.

[18] همان، ص 70.

[19] همان.


بازگشت