اثرات جريان صوفيه و خانقاه در كاركرد مساجد


در اين بخش به بررسي مختصر يكي از جريانهاي مهم و فعال جامعه اسلامي و اثرات غالباً منفي آن بر مسجد و كاركردهاي آن مي پردازيم. اين جريان عبارت است از جنبش صوفي گري و تصوف كه در دوراني در جامعه اسلامي سر برآورد و در جلب افكار عمومي به سوي خود تا حدود زيادي موفق بود، در بررسي لغوي كلمه صوفي بايد گفت در باب ريشه آن اختلاف اقوال وجود دارد. «آنچه قدماي



[ صفحه 118]



صوفيه گفته اند و قاعده اشتقاق هم با آن موافقت دارد اين است كه صوفي از صوف گرفته شده است به معني پشم، اين وجه اشتقاق را بسياري از مؤلفان صوفيه و ديگران هم نقل كرده اند و اشكالي بر آن وارد نيست، سبب انتساب قوم نيز به اين نسبت، پشمينه پوشي آنها بوده است كه در زمان قديم شعار زاهدان و نيكان به شمار مي آمده است.» [1] .

صرفنظر از بررسي لغوي آن، درباب خود اين جريان و ويژگيها و نيز نحوه سربرآوردن آنان بايد گفت «در حالي كه محافل علمي و مدارس سرگرم مباحثات غالباً غامض فكري و فقهي بودند، تحول اسلامي ديگري صورت گرفت... كه همانا عبارت بود از جنبشهاي عرفاني و افراطي، (برخي) جنبشهاي عرفاني كه اسم عام آن در اسلام تصوف است، صرفاً از افرادي واجد تجارب معنوي و فلسفه هاي گوناگون تشكيل نمي شد. بلكه به زودي شامل انجمنهاي اخوت شد كه به كليه سطوح اجتماع نفوذ كرده و مبدل به يكي از ارزنده ترين عناصر ساختار اجتماعي و معنوي جهان اسلام شد.» [2] .

البته نگارنده از اينكه عرفان اسلامي را منحصر در تصوف بداند ابا دارد، چرا كه شخصيتهاي عارف فراواني در طول تاريخ اسلام بودند كه مُبادي آداب صوفيه و اهل روش آنها هم نبودند و نيز در وجود مقدس اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه سر سلسله همه عرفا بود نيز نشاني از صوفي گري مشاهده نمي شود. گرچه مي توان اين جريان را در قالب يكي از جنبشهاي عرفاني بررسي نمود.



[ صفحه 119]



به هر حال صوفيه جماعتي از مسلمين بوده اند كه اساس كار آنها در عمل بر مجاهدت مستقل فردي و در علم بر معرفت مستقيم قلبي مبتني بوده است. گرچه بعضي از آنها با وجود اعتقاد به ارتباط بلاواسطه با حق و در عين اتكاء بر كشف و شهود شخصي، متابعت از شريعت را نيز به منزله مقدمه و شرط راه، لازم مي شمرده اند و در جاهايي كه كارهاشان با ظاهر شريعت موافق نمي بوده است؛ يا ظاهر شريعت را تأويل مي كرده اند يا طرز كار خود را به نوعي توجيه مي نموده اند، ليكن به سبب استقلالي كه در عمل و طريقت خويش داشته اند هم متشرعه كه اهل سنت و جماعت بوده اند خود را از آنها كنار مي كشيده اند هم علماء كه اهل معرفت عقلي و استدلالي بوده اند آنها را گمراه مي شناختند. [3] .

اين جريان نيز مانند هر جنبش ديگر براي سازماندهي خود نيازمند پايگاهي بود. لذا اينان مركزي را با عنوان «خانقاه» براي اين امر در جامعه اسلامي تأسيس نمودند. اين مركز ضمن اينكه پايگاه تشكيلاتي صوفيه تلقي مي شد، اقامتگاه دائمي كساني كه زندگي خود را وقف ارشاد معنوي يا تهذيب نفس مي كردند و نيز محلي براي اقامت موقت سالكان يا ديگران به شمار مي آمد. در اين خانقاه ها مراحل مختلف رياضت و خلوت، روح سالك را ترقي مي بخشيد و غالباً صحبت و ارشاد پير و مرشد وي را در طي اين مرحله ها رهبري مي كرد. نكته مهم آنكه وقتي سالك مراحل سلوك را مي پيمود و از شيخ دستور و اجازت براي ارشاد ديگران مي يافت، از خانقاه شيخ بيرون مي آمد. اما در جاي ديگر مثلاً شهري ديگر خانقاه تازه اي كه در واقع چون شعبه اي از خانقاه شيخ بود پديد مي آورد و



[ صفحه 120]



بدين گونه از يك خانقاه كه شيخ و مرشدي در يك شهر به وجود آورده بود، چندين خانقاه ديگر در بلاد مختلف پديد مي آمد كه شيوخ و مرشدان همه آنها جملگي نسبت به شيخ خانقاه نخست حالت تسليم و فرمانبرداري داشتند و در همه موارد دستور او را به كار مي بستند و اهل طريقت او به شمار مي آمدند [4] و بدين ترتيب اين نهاد جديد در جامعه اسلامي به صورت شبكه اي پيوسته و كارآمد فعاليت مي كرد.

اين خانقاه از سه جهت بر كاركرد مساجد تأثير منفي گذاردند. اول اينكه خانقاه صرفنظر از جنبه تعليمي كه براي سالكان داشت، مكان عبادت و ذكر و سلوك معنوي نيز تلقي مي شد. «در خانقاه ها اوراد و اذكار و رياضات و چله نشينيها رايج بود كه غالباً اشتغال به آنها بيشتر اوقات سالكان طريق را مستغرق مي داشت، در اين خانقاه ها سالكان و فقيران خلوت نشين نيز مانند شيخ خانقاه، زاويه خاص خويش داشتند. اما ذكر دسته جمعي و درك صحبت شيخ و صرف طعام و «صف نماز» و حلقه سماع آنها غالباً در «جماعت خانه» منعقد مي شد.» [5] .

بدين ترتيب اين اولين بار بود كه در حيطه جهان اسلام مركزي جديد علاوه بر مسجد تأسيس مي شد كه در آن مراسم عبادي و آيين بندگي و حتي صف نماز برپا مي گرديد و حال آنكه تا پيش از آن، اين امر صرفاً منحصر در مساجد جوامع اسلامي بود. لذا مسجد كه از صدر اسلام تنها مركز عبادي جامعه اسلامي محسوب مي شد امتياز انحصاري خود را از دست داد و در حوزه كاركرد عبادي و



[ صفحه 121]



ديني با يك رقيب سرسخت و جذاب براي مردم روبرو گرديد.

دومين اثر منفي تصوف و خانقاه بر جامعه و مسجد، روش خاص عبادي حاكم بر خانقاه بود. « (صوفيان) نوعي نيايش انفرادي را ارايه و تكميل كردند كه نقطه مقابل عبادت اجتماعي كه از ويژگيهاي اسلام در ادوار قبل بود به شمار مي رفت و پرستش زهاد منفرد براي ديگران منبع قداست شد... اين امر همچنين موجب شد مساجد عظيم جمعه قرون اوليه اسلامي جاي خود را به تعدادي حرمهاي كوچك بدهد كه بر نيايش فردي در محيطي آرام كه منتهي به عبادت و مراقبت مي شد تأكيد داشت.» [6] .

به عبارت ديگر خانقاه بر خلاف مسجد كه نماد روحيه جمعي مسلمين و پايگاه وحدت و اتحاد و جايگاه عبادت دسته جمعي بود، به سير و سلوك فردي و گوشه نشيني و كناه گيري از جمع تشويق مي كرد. استقبال عمومي از اين تفكر ضربه سنگيني بود بر كاركرد عبادي مساجد كه بر جمع گرايي تأكيد داشت.

نكته سوم در اين زمينه مربوط مي شود به روش تبليغ صوفيه و خانقاه عليه مسجد و اهالي آن. همانطور كه اشاره شد اهل سنت و جماعت و متشرعين از بزرگترين مخالفان صوفيه به شمار مي آمدند و تا آنجا كه دستشان مي رسيد از دشمني با آنان كوتاهي نمي كردند و لذا صوفيه نيز مقابله به مثل مي كردند و عليه آنها تبليغ مي نمودند و بخصوص پايگاه اصلي آنان را كه مسجد بود هدف حملات تبليغي قرار مي دادند تا جايي كه متشرعه اهل ظاهر و رياكار و اهل مسجد پيروان ظاهري دين و مسجد مأمن زاهدان رياكار معرفي مي گرديد. البته ما در مقام



[ صفحه 122]



قضاوت نيستيم و نمي گوييم كه كداميك حق داشتند و كداميك صحيح مي گفتند اما آنچه كه بر آن تأكيد داريم اين است كه اين تبليغات صوفيه كه نفوذ فراواني نيز در ميان طبقات مردم داشتند منجر به تضعيف قداست مسجد اين پايگاه اصيل اسلام شد و حتي در ادبيات رايج ميان توده مردم نيز متأثر از همان تبليغات به مسجد و اهالي آن طعنه زده مي شد، بدين ترتيب صوفيه و مركز آنها خانقاه اثرات منفي فراواني بر جايگاه مسجد در جامعه اسلامي و كاركرد عبادي و ديني به عنوان ثابت ترين كاركرد آن بر جاي مي گذارد كه عقبه آن تا دوران معاصر نيز بر جاي مانده است.


پاورقي

[1] عبدالحسين زرين كوب، ارزش ميراث صوفيه، تهران: اميركبير، 1377، ص 40.

[2] درك هيل، اولگ گرابر، معماري و تزئينات اسلامي، مهرداد وحدتي دانشمند، تهران: علمي و فرهنگي، 1375، ص 55.

[3] ارزش ميراث صوفيه، ص 33.

[4] همان، ص 78.

[5] همان، ص 77.

[6] معماري و تزئينات اسلامي، ص 55-56.


بازگشت