كاركرد سياسي


بدون ترديد در كنار كاركرد ديني، وسيعترين كاركرد مساجد در صدر اسلام كاركرد سياسي آنها بود. به طوري كه مسجد رسماً يك نهاد سياسي درجامعه به شمار مي رفت. «شواهد تاريخي حاكي از اين است كه در صدر اسلام مسجد به عنوان نهادي حكومتي تلقي مي شد. اسلام ذاتاً مخالف جدايي دين از سياست نبود. از اين رو يك فرد واحد هم زمامدار و هم مدير اجرايي بود و يك ساختمان واحد هم مسجد بود و هم مركز ثقل مسايل ديني و سياسي.» [1] .

بنابراين مسجد تنها عبادتگاه جامعه نبود. بلكه مقري بود براي همه فعاليتهاي سياسي جامعه اسلامي كه اتفاقاً براساس اصل تفكيك ناپذيري دين و سياست در مكتب اسلام، عبادي نيز محسوب مي شد و جوهره عبوديت در آن ملحوظ و آشكار بود. به عبارت ديگر در صدر اسلام مسجد بهترين نماد تلفيق دين و سياست بود و «اصل سياست عين ديانت و ديانت عين سياست» نخستين



[ صفحه 82]



بار در مسجد النبي در معرض نمايش گذارده شد.

علاوه بر اين اقامت و حضور نسبتاً دائمي نبي اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) به عنوان امام و رهبر جامعه در مسجد توجه خاص عمومي به اين نهاد را دو چندان مي كرد. در واقع «سكونت رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) در مسجد بر اهميت ويژه آن افزود؛ به گونه اي كه مسجد مركز سياسي جامعه مسلمين شد. براي ايشان چندان مشكل نبود كه در نزديك مسجد خانه اي براي خويش بسازد. اما پيامبر مي خواست اولاً پايگاهش در خود مسجد باشد تا مسجد تبديل به مركز سياسي جامعه شود، ثانياً مسلمانان وضعيت زندگي پيامبر را با وجود تسلط ايشان بر همه امور به چشم خويش ببينند. تا خدمتگزاران جامعه اسلامي در زمان پيامبر يا پس از ايشان از اين نمونه پيروي كنند. پيامبر مي خواست به آنان بياموزد كه خدمت به مردم درجامعه اسلامي رياست و سيادت نيست. بلكه خدمتي است كه تنها براي خدا انجام مي شود و هدف آن ثروت اندوزي، جاه طلبي، استفاده شخصي يا خودنمايي نيست. امر واجبي است كه شخص به سبب عشق به اسلام وجامعه مسلمين و تنها براي پاداش اخروي به جا مي آورد.» [2] .

اما در تبيين دقيق تر اين كاركرد، با بررسي تاريخ صدر اسلام شامل ده سال حاكميت پيامبر در مدينه و پس از آن قريب به سه دهه حكومت خلفاي راشدين، مي توان كاركردهاي ذيل را براي مساجد در حوزه سياسي برشمرد:

1- دارالحكومة.

2- محل بيعت و اعلام برنامه هاي حكومت.



[ صفحه 83]



3- مجلس مشورتي.

4- محل صدور فرمانهاي حكومتي.

5- محل انتصاب كارگزاران و سفيران.

6- محل پذيرش سفيران ديگر اقوام و ممالك.

7- محل اعتراض به حكومت و استيضاح كارگزاران.

8- محل انتشار و ابلاغ اخبار مهمي چون اخبار فتوحات.

اين هشت مورد، ابعاد مختلف كاركرد سياسي مسجد است كه نگارنده در حد بضاعت و مطالعه اندك خود دست يافته است. و طبيعي است كه بررسي بيشتر تاريخ صدر اسلام مي تواند ابعاد ديگري از اين كاركرد را روشن سازد.

1- دارالحكومه: در اين مورد قبلا توضيح داده شد كه پيامبر در واقع با انتخاب مسجد به عنوان محل سكونت خود آن را به مركز حكومتي و سياسي جامعه تبديل كرد. در دوران خلفاي راشدين نيز گرچه هيچ يك مانند پيامبر مسجد و يا حاشيه مسجد را به عنوان خانه خود برنگزيدند، اما هرگز نه در خانه خود و نه در هيچ مكاني جز مسجد به امور حكومتي به خصوص جنبه عمومي آن نمي پرداختند و همواره در اين دوران نيز مسجد به ويژه در پايتخت بلاد اسلام، دارالحكومه و مقر حاكميت محسوب شده و توجه عمومي را به سوي خود داشت.

2- محل بيعت و اعلام برنامه هاي حكومت: اين امر نيز هم در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) اجرا مي شد و هم دوران خلفاي راشدين. مردم بخصوص آنان كه به تازگي به اسلام در مي آمدند عموماً در مسجد با پيامبر بيعت مي كردند و ولايت پيامبر بر خود را مي پذيرفتند. پيامبر يا سخنگويان وي نيز همه فرمانها و احكام و نيز برنامه هاي حكومتي را در مسجد به اطلاع مردم مي رساندند. شايد بارزترين و



[ صفحه 84]



معروفترين آنها اعلام حكم جواز جهاد براي مسلمين بود كه در مسجدالنبي به اطلاع مسلمين رسيد.

در زمان ابوبكر گرچه بيعت اوليه در محل سقيفه بني ساعده انجام شد اما بيعت عمومي با وي در روز بعد و در مسجد انجام يافت. وي سپس «بر منبر برآمد و يك پله پايين تر از نشيمن پيامبر خدا نشست و پس از سپاس و ستايش خدا گفت: من اكنون با اينكه بهتر شما نيستم بر شما حكومت يافتم. پس اگر راست بودم مرا پيروي نماييد و اگر كج شدم راستم كنيد. نمي گويم كه من در فضيلت از شما برترم ليكن در كشيدن اين بار بر شما برتري دارم.» [3] .

خليفه دوم نيز پس از به خلافت رسيدن و انجام بيعت در مسجد، «بالاي منبر رفت و يك پله پايين تر از جاي ابوبكر نشست و با مردم آغاز خطبه كرد و سپاس و ستايش خداي گفت و درود بر پيامبر فرستاد و از ابوبكر و برتري او ياد كرد و براي او طلب رحمت نمود.

سپس گفت: من جز مردي از شما نيستم و اگر ناخوش نمي داشتم كه فرموده جانشين پيامبر خدا را رد كنم امر شما را به عهده نمي گرفتم.» [4] .

عثمان نيز دقيقاً همينطور عمل كرد و پس از بيعت در مسجد بالاي منبر برآمد و در همانجايي كه پيامبر خدا در آن مي نشست نشست و سخنراني نمود. [5] .

اميرالمؤمنين را نيز كه مسلمين با آن شرايطي كه در روز بيعت معروف است به مسجد بردند و پس از بيعت اميرالمؤمنين خطبه خواند و برنامه هاي حكومت



[ صفحه 85]



خود و نوع خلافت خود را كه با شيوه هاي قبلي تفاوت داشت، با قاطعيت بر منبر بيان فرمود.

امام حسن (عليه السلام) نيز كه پس از شهادت اميرمؤمنان (عليه السلام) براي مدت كوتاهي به خلافت رسيد نيز به همين منوال عمل كرد. در همين زمينه در تاريخ يعقوبي آمده است كه «مردم فراهم شدند و با حسن بن علي (عليه السلام) بيعت كردند و حسن بن علي (عليه السلام) به مسجد جامع رفت و خطبه اي طولاني ايراد كرد.» [6] .

3- مجلس مشورتي: مسجد همواره مجلس مشورتي مسلمين محسوب مي شد. و در دوره هاي مختلف در مساجد پيرامون اهم مسائل منطقه، شهر و كشور و يا امت اسلامي ميان مسلمين تبادل نظر صورت مي گرفته است. پيغمبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) نيز همواره در مسجد با مسلمانان درباره مطالب مربوط به جامعه اسلامي مشورت و گفتگو مي كردند. به طوري كه مي توان گفت تقريباً در همه مواردي كه دستور مستقيم وحي وجود نداشت از طريق مشورت با مسلمين تصميم گيري مي شد و محل اين مشورتها عموماً مسجد بود چرا كه اساساً اين دستور قرآن به پيامبر بود كه «وشاورهم في الامر» .

مهمترين اين مشورتها در حوزه نظامي و غزوات و تنظيم سياستهاي دفاعي بود كه مصاديق آن را در قالب مصوبه اين جلسات مشورتي در انتخاب خارج شهر براي جنگ احد و يا حفر خندق در شمال مدينه در جنگ احزاب مي توان يافت.

در زمان خلفاي راشدين كه ديگر ارتباط آسماني و وحي قطع شده بود، امور بيشتري به مشورت گذارده مي شد. شايد تفاوت اين دوران البته به استثناي



[ صفحه 86]



دوران اميرالمؤمنين با عصر نبوي در اين باشد كه در دوران پيامبر مشورتها عمومي بود و هر مسلماني از هر طبقه اي كه صاحبنظر بود آن را ارائه مي كرد. اما در دوران خلفا اين مشورتها بيشتر با كبار صحابه و سران طوايف انجام مي شد.

«خليفه در اداره امور دولت از مجلس اعيان كمك مي خواست. مجلس اعيان اسلامي از بزرگان اصحاب و سران قبايل و بزرگان مدينه در مسجد تشكيل مي شد و خليفه كاري را جز با مشورت آنها سرانجام نمي داد.»

اين كاركرد براي مساجد گرچه در دوره هاي بعد در اثر تحولاتي كه اتفاق افتاد در حوزه مسائل سياسي و كلان حكومتي از بين رفت، اما همواره مسائل محلي و منطقه اي و شهري در آن طرح شده و مردم آن منطقه درباره آن امور با يكديگر مشورت مي نمودند.

4- محل صدور فرمانهاي حكومتي: مسجد همواره در صدر اسلام محل اصلي صدور فرمانهاي حكومتي بود و مردم همواره اين احكام را در مساجد دريافت مي نمودند. در زمان رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) احكام متعدد الهي همچون وجوب جهاد، حكم حرمت شرب خمر، وجوب روزه، وجوب زكات، حكم پيمان اخوت و دهها حكم و دستور ديگر در مسجد از سوي پيامبر و يا برخي صحابه كه نقش سخنگوي پيامبر را بر عهده داشتند ابلاغ مي گرديد و خلفا نيز احكام حكومتي و يا دعوت به جهاد و ديگر دستورات خود را عموماً شخصاً در مسجد و بر منبر ابلاغ مي نمودند. به عنوان نمونه «عمر در مسجد مدينه از فراز منبر به مسلمانان گفت كه سپاهشان در عراق عقب نشيني كرده و براي حركت بدان سرزمين



[ صفحه 87]



ترغيب شان كرد.» [7] و يا اميرالمؤمنين (عليه السلام) در مسجد مردم را به خاطر كوتاهي از جنگ با شاميان سرزنش مي فرمود و جهاد را بر آنان واجب نمود.

5- محل انتصاب و اعزام كارگزاران و سفيران: در صدر اسلام پيامبر اكرم خلفا، اميران و كارگزاران حكومتي و نيز سفيران اسلام به ديگر بلاد را در مسجد منصوب مي نمودند و آنان را اعزام مي فرمودند. موارد زيادي در اين زمينه ها در كتب مختلف تاريخي مي توان يافت كه در اينجا براي رعايت اختصار به چند نمونه اشاره مي شود.

در سيره ابن هشام آمده است كه پس از آنكه نصاراي نجران از مباهله خودداري كردند و به تابعيت حكومت مدينه رضايت دادند، پيامبر نيز به آنها فرمود كه اميري را بر آنها مي گمارد. سپس بعد از نماز ظهر در مسجد در ميان اصحاب خود نگاه كردند تا اينكه چشمشان به ابوعبيده جراح افتاد. پس او را طلبيده فرمودند: «به همراه اينان برو و در ميانشان بر طبق حق حكومت كن، و با اين ترتيب اين منصب نصيب ابوعبيده شد.» [8] .

در جاي ديگر نقل شده است كه «پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) به اصحاب خود كه آنان را براي سفارت برگزيده بود، فرمود: همگي به سپيده دم در نماز صبح حاضر باشيد (و سپس به ايشان فرمود) براي رضاي خدا نسبت به بندگان خدا خيرخواهي كنيد. هر كس عهده دار كاري از امور مردم گردد و براي ايشان خيرخواهي نكند، خداوند بهشت را بر او حرام مي فرمايد. برويد و چنان مكنيد كه سفيران عيسي (عليه السلام) كردند كه به افراد نزديك رسيدند و پيش آنها رفتند و آنان را كه دور



[ صفحه 88]



بودند رها كردند.» [9] .

در زمان خلفا نيز امور به همين منوال بود به عنوان مثال، روزي خليفه دوم به مسجد رفت و «نعمان بن مقرن را ديد كه نماز مي خواند. پهلوي او نشست و چون نمازي را به سر برد گفت: مي خواهم تو را به كار حكومت برگمارم. گفت: اگر براي خراج گرفتن است حاضر نيستم مگر اينكه براي جنگ باشد. گفت: براي جنگ مي روي. [10] و او را بفرستاد.» [11] .

6- محل پذيرش و ملاقات با سفيران خارجي: پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) همواره سفيران و نمايندگان اقوام و بلاد مختلف را در مسجد به حضور مي پذيرفتند و با آنها به گفتگو مي پرداختند و پيام آنها را مي شنيدند. اين ديدارها در مساجد در سال نهم هجري موسوم به عام الوفود كه هيأتهاي نمايندگي متعددي براي اعلام پذيرش اسلام به مدينه مي آمدند به طور چشمگيري افزايش يافت و مسجدالنبي مرتباً شاهد حضور سفيران مناطق و طوايف مختلف بود. شرح اين ديدارها و گفتگوهاي صورت گرفته به طور مفصل در دو كتاب طبقات ابن سعد و نهايةالارب نويري آمده است و ما در اينجا تنها به ذكر چند نمونه اكتفا مي نماييم.

«پانزده نفر از نمايندگان قبيله طي [12] به حضور پيامبر آمدند. هنگامي كه وارد مدينه شدند پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) در مسجد بود. آنان مركبهاي خود را كنار مسجد بستند، سپس وارد مسجد شدند و نزديك پيامبر آمدند، آن حضرت اسلام را به



[ صفحه 89]



ايشان عرضه فرمود و همگي مسلمان شدند.» [13] .

«چند نفر از نمايندگان بني حنيفه [14] در مسجد به حضور رسول خدا رسيدند و سلام دادند و شهادت حق بر زبان آوردند.» [15] .

«پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) دستور فرمود براي كساني كه از بني مالك [16] بودند در مسجد خيمه زدند و معمولاً هر شب بعد از نماز عشاء پيش ايشان مي آمد و مي ايستاد و گفتگو مي فرمود.» [17] .

نمايندگان عبدالقيس [18] نيز با جامه هاي مشخص خود هنگامي كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در مسجد بود آمدند و سلام دادند و پيامبر با آنها به گفتگو پرداخت.» [19] .

7- محل اعتراض به حكومت و استيضاح كارگزاران: اين مساله گرچه در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) تحقق نيافت و چنين امري مشاهده نشد، اما در عصر خلفاي راشدين به ويژه سه خليفه اول و بخصوص در دوران عثمان به طور فزاينده اي ديده مي شود و مسجد همواره بهترين پايگاه دادخواهي از كارگزاران و اعتراض به سياستهاي حكومتي و استيضاح مسئولين جامعه بوده است. و نكته مهم اينكه كارگزاران و سردمداران جامعه نيز خود را ملزم به پاسخگويي به اين مسائل و قانع كردن مردم مي دانستند و لذا در مسجد حاضر مي شدند و بر منبر از خود دفاع



[ صفحه 90]



كرده، توضيحات لازم را به اطلاع مردم مي رساندند.

به عنوان مثال، «در سال بيست و يكم مردم كوفه از اميرشان سعدبن ابي وقاص شكايت كردند. عمر، محمد بن مسلمه انصاري را بفرستاد تا در قصر كوفه را آتش زد و سعد را در مسجد كوفه با مردم روبرو كرد و درباره وي از ايشان پرسيد كه بعضي او را ثنا گفتند و بعضي شكايت كردند كه عمر او را عزل كرد.» [20] .

همانطور كه اشاره شد اوج استفاده از مسجد براي اعتراض به حكومت در زمان عثمان بود و سبب اصلي آن نيز بدعتها و انحرافاتي بود كه دستگاه حاكمه وي از سنت نبوي و حتي روش دو خليفه قبلي داشت. لذا علاوه بر توده مردم شخصيتهاي برجسته اي از كبار صحابه و يا زنان پيامبر به وي معترض بودند كه از مهمترين آنها ابوذر و عايشه بودند البته بعضاً با دو انگيزه متفاوت.

ابوذر در مسجد اعتراض مي كرد: «عثمان خبر يافت كه ابوذر در نشيمن پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) مي نشيند و مردم پيرامون او فراهم مي شوند و احاديثي مي گويد كه باعث قدح عثمان است و نيز در مسجد ايستاده و گفته است:... محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) وارث دانش آدم و برتريهاي پيامبران است و علي بن ابيطالب (عليه السلام) وصي محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) و وارث علم او است. اي امت سرگردان پس از پيمبرش، هان كه اگر شما كسي را كه خدا پيش داشته مقدم مي داشتيد و كسي را كه خدا پس انداخته عقب مي انداختيد و ولايت و وراثت را در خاندان پيامبر خود مي نهاديد، البته از بالاي سر و از زير پاي خود مي خورديد و دوست خدا نادار نمي شد و سهمي از فرائض خدا از ميان نمي رفت و دو نفر در حكم خدا اختلاف نمي كردند؛ مگر آنكه



[ صفحه 91]



علم آن را از كتاب خدا و سنت پيامبرش نزد اينان (اهل بيت رسول) مي يافتيد. ليكن اكنون كه چنين كرديد پس بدفرجامي كار خود را بچشيد «سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون.»

عثمان نيز خبر يافت كه ابوذر از او بدگويي مي كند و سنتهاي پيامبر خدا و روشهاي ابوبكر و عمر را كه تغيير داده و دگرگون كرده است يادآور مي شود. پس او را به شام تبعيد كرد.» [21] .

درباره اعتراض عايشه نيز نقل شده است كه «عثمان روزي خطبه مي خواند كه عايشه پيراهن پيامبر خدا را بياويخت و فرياد كرد: اي گروه مسلمانان، اين جامه پيامبر خدا است كه كهنه نگشته ولي عثمان سنت او را كهنه كرده است. پس عثمان گفت: پروردگارا مكر اين زنان را از من بگردان، همانا مكر ايشان بزرگ است.» [22] .

علاوه براين عثمان در موارد ديگري نيز كه مورد اعتراض واقع مي شد بر منبر مي رفت و از خود در مقابل اعتراضات مردمي دفاع مي نمود و لذا مسجد محل اين استيضاح و پاسخگويي بود.

8-محل انتشار اخبار مهم: مسجد با مأذنه هايي كه داشت و دارد، همواره محل انتشار اخبار گوناگون بوده است. بخصوص اخبار مهمي كه با مصالح عمومي ارتباط داشت مانند اخبار حكومتي و جنگها و از همه مهمتر اخبار مربوط به فتوحات در مساجد به گوش مردم مي رسيد. مردم همواره موثق ترين اخبار را در مساجد جستجو مي كردند و حاكمان نيز هر خبري را كه مي خواستند جمعيت



[ صفحه 92]



بيشتري آن را بشنود در مساجد اعلام مي كردند.

در دوران پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) اين كار كرد براي مساجد به وجود آمد و همواره مسلمين اهم رويدادها و اخبار پيرامون مسائل داخلي حكومت و يا مسائل خارجي و تحركات مشركين و اخبار سپاهيان را در مسجد مي شنيدند و در دوران خلفا نيز كه دوره آغاز فتوحات گسترده بود همواره اخبار اين فتوحات در مسجد و مهم تر آنكه توسط شخص خليفه به اطلاع مردم مي رسيد و بعضاً در صورت اهميت فوق العاده آنها اين اخبار زمان هم نمي شناخت. از جمله خبر فتح قيساريه بود كه شبانگاه به اطلاع مردم رسيد. يعقوبي نقل مي كند كه قاصد سپاه شام شبانه به مدينه و نزد خليفه دوم رفت و خبر فتح قيساريه را كه از مناطق مهم فلسطين بود توسط سپاه مسلمين به او خبر داد. وي تكبير گفت و خدا را ستود. سپس همان نيمه شب به سوي مسجد رفت و دستور داد مردم را جمع كردند و آتشي نيز آوردند براي روشنايي مسجد، آنگاه بر منبر رفت و خدا را ستود و فتح قيساريه را به مردم اعلام نمود. [23] .

در دوران عثمان نيز مشابه اين مسأله درباره فتوحات شمال آفريقا نقل شده است به اين شكل كه، عبدالله بن سعد بن ابي سرح فرمانده سپاه اسلام در مناطق شمال آفريقا، عبدالله بن زبير را با مژده فتح سبيطله از مناطق شمال آفريقا به نزد عثمان فرستاد و او عثمان را مژده داد. عثمان نيز براي اعلام اين خبر شخصاً به مسجد رفت و به منبر برآمد و آن خبر را به اطلاع مردم رسانيد. [24] .

بدين ترتيب مشاهد مي شود كه مسجد علاوه بر همه كاركردهاي خود در واقع



[ صفحه 93]



همچون يك «رسانه گروهي معتبر و موثق» در جامعه آن روز اسلامي عمل مي كرد.


پاورقي

[1] تحول مسجد در گذر تاريخ» ص 46.

[2] پيدايي مساجد» ص 83.

[3] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 2.

[4] همان، ص 20.

[5] همان، ص 54.

[6] همان، ص 141.

[7] همان، ص 450.

[8] سيره ابن هشام، ج 1، صص 385-386.

[9] طبقات الكبري، ج 1، ص 249.

[10] منظور جنگي است كه اصفهان در آن فتح شد.

[11] مروج الذهب، ج 1، ص 679.

[12] قبيله اي از اهالي يمن.

[13] طبقات الكبري، ج 1، ص 309.

[14] قبيله بزرگي كه در يمامه زندگي مي كردند.

[15] همان، ص 303.

[16] نام بخشي از قبيله ثقيف كه در طائف ساكن بودند.

[17] همان، ص 301.

[18] نام قبيله اي كه در بحرين ساكن بودند.

[19] همان.

[20] مروج الذهب، ج 1، ص 691.

[21] تاريخ يعقوبي. ج 2، ص 65-66.

[22] همان، ص 71-72.

[23] همان، ص 37.

[24] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص58.


بازگشت