مسجد در آيات الهي


«في بيوت اذن اللَّه ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبّح له فيها بالغدوّ والآصال» [1] .

«در خانه هايي (مانند مساجد) خدا رخصت داده كه آنجا رفعت يابد و در آن ذكر نام خدا شود و صبح و شام تسبيح و تنزيه ذات پاك او كنند.»

مسجد جايگاهي است كه خداوند آن را رفيع گردانيده است؛ تا به آن اندازه كه صبح و شام در آن تسبيح و تنزيه ذات اقدس او را مي كنند و آن جايگاهي را كه خداوند رفيع كرده است، چه كسي مي تواند تضعيف كند و رفعت آن را چه كسي مي تواند توصيف نمايد.



[ صفحه 27]



«و انّ المساجد لِلّه فلا تدعوا مع اللَّه احداً» [2] .

«و مساجد مخصوص و از آن خداست پس نبايد با خدا احدي را غير او پرستش كنيد.»

در اين آيه شريفه خداوند خاطرنشان مي سازد كه مسجد متعلق به خداست و مفهوم اين آيه با رجوع به رواياتي كه در ادامه اين نوشتار مي آيد و در آن تصريح مي كند كه مساجد خانه هاي خدا در روي زمين است بهتر فهميده مي شود.

بدين ترتيب صاحب اصلي مساجد خداوند است كه در آنجا ميزبان بندگان مؤمني است كه براي عبادت او به مسجد مي آيند و طبيعي است كه چنين خانه هايي بايد بزرگترين پايگاه توحيد و يگانه پرستي در جامعه اسلامي باشند. پايگاههايي كه در آن هر روز چندين نوبت به يگانگي خداوند و اصل توحيد به عنوان مبنايي ترين ركن دين اسلام شهادت داده مي شود تا تذكاري باشد دائمي براي مؤمنين و بدين وسيله جامعه اسلامي همواره از پليدي شرك مصون بماند.

«و أقيموا وجوهكم عند كل مسجد و ادعوه مخلصين له الدين...» [3] .

«و در هر مسجد و در هر عبادت روي به حضرت او آريد و او را از سر اخلاص بخوانيد.»

در همه مساجد تنها يك جهت معروف و شناخته شده است و آن جهت قبله است؛ يعني سمتي كه رو به سوي بيت الله، خانه كعبه و حرم امن الهي دارد. و همه مؤمنين نيز در مسجد به هنگام به جا آوردن آداب ديني و عبادي موظفند به همان سمت بايستند و وجوه خود را از هر سمت و جهتي به آن سو بگردانند و



[ صفحه 28]



خالصانه خداوند را بخوانند و بر بندگي خود در برابر او تأكيد نمايند و اين يعني اينكه جهت گيري عمومي مؤمنين و مسلمين، توحيدي است و در مسجد كه پايگاه توحيد جامعه است آن محسوس تر و بارزتر است. مؤمنين با اين جهت گيري مشترك و با انجام دادن يك رفتار مشترك بر اتحاد و يگانگي جامعه اسلامي و امت مسلمان نيز صحّه مي گذارند.

تصور اينكه هر روز صدها ميليون انسان مسلمان در سراسر جهان در مساجد جمع مي شوند و همه به يك سو مي ايستند و يك عمل را انجام مي دهند بسي دشوار و در عين حال شكوهمند است. در واقع مساجد علاوه بر اينكه پايگاه توحيدند، پايگاه نمايش روزانه مفهوم امت واحده نيز هستند.

«يا بني آدم خذوا زينتكم عند كل مسجد...» [4] .

«اي فرزندان آدم زينتهاي خود را به هنگام حضور در مسجد و در هر عبادت به خود برگيريد...»

وقتي ميزبان خداست كه خود زيبا است و دوستدار زيبايي، شايسته است كه ميهمانان نيز در خانه خدا پاكيزه و آراسته حضور يابند و بدين طريق خانه و صاحبخانه را تكريم نمايند.

روايات و احاديث متعدد درباره پوشيدن بهترين لباسها و استعمال عطر و حضور پاكيزه و آراسته در مساجد وارد شده است كه در بخش بعدي به برخي از آنها اشاره خواهد شد.

«انّما يعمر مساجد اللَّه من آمن باللَّه و اليوم الآخر و اقام الصّلوة و آتي الزّكوة



[ صفحه 29]



و لم يخش الّااللَّه فعسي اولئك ان يكونوا من المهتدين» [5] .

«منحصراً آباد كردن و تعمير مساجد خدا به دست كساني است كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و نماز به پا دارند و زكات مال خود بدهند و از غير خدا نترسند. آنها اميدوار باشند كه از هدايت يافتگان هستند.»

طبيعي است همانطور كه مؤمنين بايد پاكيزه و آراسته باشند، مساجد خداوند نيز بايد پاكيزه و آباد و معمور باشد.

البته بايد توجه داشت كه آباداني و ساختن مساجد به تصريح قرآن كريم منحصراً بايد توسط صالحين و مؤمنين راستين كه فرمانبرداران واقعي خداوند هستند صورت گيرد تا انفاس پاك آنان موجب رونق و آبادي معنوي مساجد نيز بشود و اثري از ريا و تظاهر و شرك و نفاق در آن باقي نماند. به همين منظور خداوند در آيه ديگري مشركين و آنانكه ايمان واقعي ندارند را از تعمير و ساخت مساجد منع مي كند و اعمال آن ها را بيهوده و نابود توصيف مي نمايد.

«ما كان للمشركين ان يعمروا مساجد الله شاهدين علي انفسهم بالكفر اولئك حبطت اعمالهم و في النارهم خالدون» [6] .

«مشركان را نرسد كه مساجد خدا را تعمير كنند در صورتي كه به كفر خود شهادت مي دهند. خدا اعمالشان را نابود خواهد گردانيد و در آتش دوزخ آنها جاويد معذب خواهند بود.»

«و من اظلم ممّن منع مساجد الله ان يذكر فيها اسمه و سعي في خرابها اولئك ماكان لهم ان يدخلوها الا خائفين لهم في الدّنيا خزي و لهم في الآخره



[ صفحه 30]



عذاب عظيم.» [7] .

«و كيست ستمكارتر از آن كه مردم را از ذكر نام خدا در مساجد منع كند و در خرابي آن اهتمام و كوشش نمايد، چنين گروهي در مساجد مسلمين در نيايند جز آنكه بر خود ترسان باشند، اين گروه را در دنيا ذلت و خواري نصيب است و در آخرت عذابي بسيار سخت.»

اين آيه در حكم انذاري دائمي براي همگان است كه مبادا با منع مردم از مساجد و تخريب خانه هاي خدا در رديف ستمكارترين و خوارترين مردم قرار گيرند. به عبارت ديگر اين آيه به مانند حفاظي دائمي در طول تاريخ اسلام بوده است. و باعث مصونيت مساجد از تعدي افراد مختلف شده است. گر چه كساني كه ايماني نداشته و يا كافر بوده اند از اين مسأله مستثني بوده اند و به عذاب عملكرد خود گرفتار شده و خواهند شد.

«... ولولادفع الله الناس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيرا» [8] .

«اگر خدا رخصت جنگ ندهد و دفع شر بعضي از مردم را به بعض ديگر نكند همانا صومعه ها و ديروكنشتها و مساجدي كه در آن نماز و ذكر خدا بسيار مي شود همه خراب و ويران مي شد.»

در اين آيه شريفه يكي از فلسفه هاي تشريع جهاد در راه خدا كه همانا حفاظت مساجد از ويراني و پايداري ذكر و تسبيح خداوند در جامعه است بيان مي شود. و مسلمين بدين طريق موظف مي شوند كه در راه خدا با ستمكارترين



[ صفحه 31]



مردم كه به تخريب مساجد و مقابله با مظاهر دين مي پردازند جهاد كنند و اين گونه دين خدا را ياري كنند كه يقيناً ياري خواهند شد.

«و الّذين اتّخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين و ارصاداً لمن حارب الله و رسوله من قبل و ليحلفنّ ان اردنا الاّ الحسني و الله يشهد انّهم لكاذبون لاتقم فيه ابداً...» [9] .

«آن مردم منافقي كه مسجدي براي زيان اسلام برپا كردند (كه خلق به مسجد پيغمبر و نماز او حاضر نشوند) و مقصودشان كفر و عناد و تفرقه كلمه بين مسلمين و مساعدت با دشمنان ديرينه خدا و رسول بود و با اين همه قسمهاي مؤكد ياد مي كنند كه در بناي اين مسجد ما جز قصد خير و توسعه اسلام نداريم خدا گواهي مي دهد كه محققاً دروغ مي گويند و تو اي رسول ما هرگز در مسجد آنها قدم مگذار...»

اين آيه درباره مسجد ضرار نازل شده است و مهمترين نكته اي كه از اين آيه استفاده مي شود اين است كه اساساً مسجد داراي تقدس ذاتي نيست بلكه تقدّس آن در صورتي است كه پايگاه توحيد و در خدمت اهداف دين و محل ذكر و ياد خدا و عبادت بندگان مؤمن خدا باشد. وگرنه اگر به جاي اينها در خدمت تفرقه و نفاق باشد و براي تضعيف جامعه اسلامي و رخنه در صفوف امت مسلمان تأسيس شده باشد نه تنها تقدّسي ندارد بلكه همچون بتكده بايد نابود شود و از بين برود. همانطور كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) چنين كرد و مسجد ضرار را به آتش كشيد.

اما درباره مسجد ضرار و ماجراي تاريخي آن با توجه به اينكه در اين نوشتار



[ صفحه 32]



درباره اين مسجد چيزي نيامده است، لازم است در اينجا به صورت خلاصه اشاره اي به اين واقعه تاريخي بنماييم. [10] .

جمعي از منافقين مدينه در فاصله اي دورتر از مسجد پيامبر اقدام به ساختن مسجدي كردند كه هدف اصلي آنها به تصريح قرآن كريم، ايجاد تفرقه و جلوگيري از حضور مسلمين در صفوف نماز جماعت مسجد النبي بود. اين جمع پس از ساخته شدن مسجد به نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) آمدند و از ايشان خواستند كه براي افتتاح مسجد در آن نماز بگزارد و هدف آنها اين بود كه با اين اقدام به عملكرد خود مشروعيت داده باشند و اعتبار لازم را در نزد مسلمين از اين رهگذر به دست آورند. اما پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) كه آماده سفر براي غزوه تبوك بودند اين كار را به پس از بازگشت از اين غزوه موكول فرمودند. در سفر بازگشت نيز اين آيات بر پيامبر نازل شد و خداوند بدين وسيله پيامبر و مسلمين را از نيت منافقين آگاه نمود. پيامبر نيز دو نفر از اصحاب خود را فرستادند تا مسجد را تخريب نموده و به آتش كشيدند و اين روايات تاريخي عبرتي شد براي مسلمين كه به هركاري كه با ظاهر ديني انجام مي شود اطمينان نكنند و مراقب نفوذ منافقين در صفوف خود باشند.

«... لمسجد اسّس علي التّقوي من اوّل يوم احقّ ان تقوم فيه، فيه رجال يحبّون ان يتطهّروا والله يجبّ المطهّرين.» [11] .

«... همان مسجد كه بنيانش از اول بر پايه تقوي محكم بنا گرديده سزاوارتر است بر اينكه در آن اقامه نماز كني كه در آن مسجد مردان پاكي كه مشتاق



[ صفحه 33]



تهذيب نفوس خودند درآيند و خدا مردان پاك مهذّب را دوست مي دارد.»

اين آيه شريفه نيز كه بر ضرورت اساس تقوا براي مساجد تأكيد دارد به نظر اكثر مفسرين درباره مسجد قبا نازل شده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) در نخستين روزهاي ورود به مدينه آن را تاسيس نمودند؛ البته برخي نيز معتقدند كه اين آيه درباره مسجد النبي است كه هر يك صحيح باشد در اساس تقواي آنها تفاوتي نمي كند.

به اين ترتيب با بررسي آياتي چند از قرآن مجيد به عظمت جايگاه مسجد در كلام وحي پي برديم. و اكنون جايگاه اين نهاد مقدس را در احاديث و روايات مورد بررسي قرار مي دهيم.


پاورقي

[1] نور / 36.

[2] جن / 18.

[3] اعراف / 29.

[4] اعراف / 31.

[5] توبه / 18.

[6] توبه / 17.

[7] بقره / 114.

[8] حج / 40.

[9] توبه / 107-108.

[10] براي مطالعه بيشتر بنگريد به سيره ابن هشام، ج 2، ص 334.

[11] توبه / 108.


بازگشت