بررسي لغوي واژه ي مسجد


در بررسي لغوي و ريشه اي كلمه مسجد در كتب لغت معتبر نظرات نزديك و مشابهي ديده مي شود. ابن منظور در لسان العرب درباره مسجد مي نويسد: «مسجَد و مسجِد: جايي است كه در آن سجده مي كنند و مفرد مساجد است.» زجاج مي گويد: «هر جايگاهي كه در آن عبادت كنند مسجد است.» همانطور كه پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: «جعلت لي الارض مسجداً طهوراً» ... ابن اعرابي مي گويد: مسجد به فتح جيم، محراب و نمازگاه خانه هاست و مسجد به كسر جيم، نمازگاه



[ صفحه 14]



جماعات است و جمع آن مساجد است. [1] .

در تاج العروس نيز ذيل كلمه مسجد كه از ريشه (سَجَدَ -سجودا) است چنين آمده است: «مسجد به كسر جيم، هر جايگاهي كه در آن سجود كنند» و در كتاب «الفروق» نوشته ابن برّي آمده است كه «مسجد خانه اي است كه در آن سجده مي كنند و به فتح جيم موضع قرار گرفتن پيشاني است.» [2] .

و با توجه به ورود اين كلمه به زبان فارسي و استعمال كامل آن در اين زبان در مراجعه به لغت نامه هاي فارسي نيز معاني ذيل براي مسجد به دست آمد: «سر بر زمين نهادن، محل و موضعي كه در آنجا سجده كنند و هر محلي كه در آن عبادت كنند و از آن جمله است اطلاق مسجد بر «جامع» و گويند مسجد با كسر جيم اسم است محل عبادت را، خواه در آنجا سجود بكنند يا نكنند و هرگاه فعل و عمل آن مورد نظر باشد، جاي عبادت مسلمانان. خانه خدا، محل سجود، جاي نماز خواندن، خانه اي كه براي گزاردن نماز سكنه كويي يا شهري سازند.» [3] .

درباره علت نامگذاري محل عبادت مسلمين به اين نام، نظرياتي وجود دارد از جمله يك نظر آن است كه در عبادتگاه مسلمين بزرگترين عبادتي كه انجام مي شود نماز است و اين عبادت عظيم ترين عبادت و اولين فرع از فروع دين محسوب مي شود و سجده نيز كه در هر ركعت نماز دوبار تكرار مي شود مهمترين و ضمناً بهترين و زيباترين ركن نماز است كه نماد اوج بندگي مسلمين است كه در



[ صفحه 15]



نماز ظاهر مي شود. بدين ترتيب اين عبادتگاه كه در آن مسلمين به صورت دسته جمعي هر روز بارها در آن به سجده مي افتند و بر درگاه باريتعالي پيشاني بندگي مي سايند، «مسجد» يعني محل سجود ناميده شده است.

ديدگاه ديگر كه از يك رويكرد تاريخي نشأت مي گيرد مي گويد: كه مسجد معرب «مزكت» يا «مزگت» است كه اين كلمه از زبان آرامي وارد زبان عربي شده است [4] و اعراب نيز آن را به صورت مسجد به عبادتگاه هاي خود اطلاق كرده اند.

البته در اينكه سابقه اين كلمه به پيش از اسلام برمي گردد ترديدي نيست و مسأله در ريشه عربي يا غير عربي آن است كه به نظر مي رسد ريشه غير عربي آن صحيح تر باشد؛ چرا كه سابقه استعمال اين كلمه در خارج از جهان عرب وجود دارد. از آن جمله حضرت سليمان (عليه السلام) كه پس از ساختن معبد در اورشليم آن را «مسجد الاقصي» ناميد [5] و اين نام ارتباطي به دوره اسلامي و يا جهان عرب نداشته است. بعدها يهوديان بني اسرائيل كه پس از دوران اسارت بابلي، زبان عبري را كه زبان تورات است فراموش كرده و به زبان آرامي تكلم مي كردند نيز اين معبد را به همين نام مي شناختند.

اما روايتي در كتاب «سنن بيهقي» ديده مي شود كه ظاهراً مضمون آن مي تواند در تضاد با نظريه فوق باشد. در اين روايت از قول ابوذر صحابي بزرگوار رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل شده است كه گفت: «به رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) گفتم: يا رسول الله اولين



[ صفحه 16]



مسجدي كه در زمين ساخته شد كدام است؟ فرمود: مسجد الحرام. گفتم: سپس كدام مسجد؟ فرمود: مسجد الاقصي» [6] .

بدين ترتيب اگر خانه كعبه از زمان احداث، «مسجد الحرام» ناميده شده است و با توجه به تقدم ساخت آن بر مسجد الاقصي كه در آن ترديدي نيست -چرا كه حتي اگر رواياتي كه پيشينه اين خانه را تا زمان خلقت زمين و يا زمان حضرت آدم و يا حضرت نوح به عقب مي برد را نپذيريم در ساخت اين خانه توسط حضرت ابراهيم (عليه السلام) به تصريح قرآن شكي وجود ندارد-بايد گفت كه اين كلمه ريشه عربي و بلكه ريشه آسماني دارد و اولين بار در ميان اعراب استعمال شده است. و سپس يهود كه از پيروان اديان ابراهيمي محسوب مي شوند با پيروي از حضرت ابراهيم كلمه «مسجد» را براي معبد خود برگزيده اند، البته نبايد از نظر دور داشت كه در قرآن هر كجا سخن از ساختن خانه كعبه توسط حضرت ابراهيم به ميان آمده از لفظ «بيت» استفاده شده است.

بنا بر اين مشاهده مي شود كه نظر قطعي درباره ريشه تاريخي اين كلمه وجود ندارد و نگارنده در حد بضاعت اندك خود احتمالات مختلف را طرح كرده است تا خود زمينه اي براي پژوهشي مستقل در اين زمينه باشد.


پاورقي

[1] ابن منظور، لسان العرب، ج 3، بيروت: دارصادر، 1997م، ص 246.

[2] سيد محمد مرتضي الحسيني الزبيدي، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 8، بيروت: دار احياء التراث العربي، 1970 م، ص 174.

[3] علي اكبر دهخدا، لغت نامه، ج 13، تهران، دانشگاه تهران، 1377، ص 20852.

[4] سيد مصطفي حسيني دشتي، دائره المعارف معارف و معاريف، ج 9، تهران، موسسه فرهنگي آرايه، 1379، ص 351.

[5] ر.ك. جان بي ناس، تاريخ جامع اديان، علي اصغر حكمت، تهران، علمي و فرهنگي، 1377، ص501.

[6] احمد بن حسين بيهقي، السنن الكبري، ج 4، بيروت، دارالفكر، بي تا، ص 397.


بازگشت