سفارش به نماز جماعت


اين حكايت را 37 سال قبل آيةالله العظمي مرعشي رحمة الله عليه براي يكي از خواص نزديك خويش نقل كرده و اكيدا سفارش نموده بود كه تا من زنده هستم براي كسي نقل نكن.

در زمان اقامت در سامراء چندي در سرداب مقدس شبها بيتوته مي كردم. شبهاي زمستان در اواخر يكي از شبها كه در سرداب مقدس بودم ناگهان صداي پايي شنيدم. با آن كه در سرداب بسته بود فوق العاده وحشت نمودم كه شايد از مخالفين شيعه و دشمنان اهل بيت باشد. شمعي كه با خود داشتم، خاموش شده بود، اما صدا و لحن نيكويي به گوشم رسيد كه فرمود: «سلام عليكم» و نام مرا به زبان آورد. من جواب دادم و عرض كردم شما كي هستيد؟

فرمود: يك نفر از پسر عموهاي شما. عرض كردم در



[ صفحه 106]



سرداب بسته بود، شما از كجا وارد شديد؟

فرمود: الله علي كل شي ء قدير. عرض كردم اهل كجا هستيد؟ فرمود: اهل حجاز هستم.

فرمود: چرا در اين وقت به اينجا آمده اي؟ عرض كردم حوائجي دارم و به جهت متوسل شده ام.

فرمود: جز يك حاجت، بقيه ي حوائج شما برآورده خواهد شد. پس آن سيد سفارشهايي كردند. از جمله تأكيدهايي كه به من كرد تأكيد بر نماز جماعت، مطالعه فقه، حديث و تفسير، صله ي رحم، رعايت حقوق اساتيد و معلمين و تأكيد بر مطالعه و حفظ نهج البلاغه و ادعيه ي صحيفه ي سجاديه و... پس من از او خواستم كه براي من به درگاه الهي دعا كند. پس دستها را به سوي آسمان برداشت و عرض كرد: الهي، بحق نبي و آل اين سيد را موفق به خدمت شرع فرما، و حلاوت مناجات با خود را به او بچشان و قدري تربت سيدالشهداء را كه با هيچ چيز مخلوط نبود و به اندازه چند مثقال بود به من داد. پس از آن ناگهان ناپديد شد و متأسفانه در وقت حضور او ندانستم كه او آقا ولي عصر «عج» است [1] .



[ صفحه 107]




پاورقي

[1] شهاب شريعت: ص 295.


بازگشت