جان نگرفتن عزرائيل و نماز اول وقت


درباره ي «خير نساج [1] » نقل شده است كه:

صد و بيست سال عمر يافت، چون نزديك وفاتش بود وقت نماز شام (مغرب) بود كه عزرائيل سايه انداخت، سر از بالين برداشت و گفت: توقف كن كه تو بنده ي مأموري و من بنده ي مأمور. تو را گفته اند كه: جان او برگير؛ و مرا گفته اند كه: چون وقت نماز آيد، (نماز) بگزار. آنچه تو را فرموده اند فوت نمي شود، اما آنچه مرا فرموده اند فوت مي شود، صبر كن تا نماز شام كنم، پس طهارت كرد و نماز بگذارد، بعد از آن وفات كرد. [2] ......................................................................................................................................................................................................

پاورقي

[1] از عرفاي معروف تصوف اوليه.

[2] تذكرة الاولياء: ج 2، ص 113.


بازگشت