نماز شب و سحرخيزي در اشعار برخي از شاعران عارف


الف) سعدي:



اي مرغ سحر عشق ز پروانه بياموز

كان سوخته را جان شد و آواز نيامد



اين مدعيان در طلبش بي خبرانند

كان را كه خبر شد خبري باز نيامد



دوش مرغي به صبح مي ناليد

عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش



يكي از دوستان مخلص را

مگر آواز من رسيد به گوش



گفت باور نداشتم كه تو را

بانگ مرغي چنين كند مدهوش



گفتم اين شرط آدميت نيست

مرغ تسبيح خوان و من خاموش



شب مردان خدا روز جهان افروز است

روشنان را به حقيقت شب ظلماني نيست



خفتگان را خبر از زمزمه مرغ سحر

حيوان را خبر از عالم انساني نيست



ب) فيض كاشاني:



خوشا آنان كه ترك كام كردند

به كام عار ننگ از نام كردند



به خلوت انس با جانان گرفتند

به عزلت خويش را گمنام كردند



به شوق طاعت و ذوق عبادت

شراب معرفت در جام كردند



به حق بستند چشم و گوش دل را

محبت را به عرفان رام كردند





[ صفحه 227]





به حق پرداختند از خلق رستند

به شغل خاص ترك عام كردند



ز دنيا و غم دنيا گذشتند

مهم آخرت انجام كردند



خوشا آن دل كه مأواي تو باشد

بلند آن سر كه در پاي تو باشد



فرو نايد بملك هر دو عالم

هر آن سر را كه سوداي تو باشد



غبار دل به آب ديده شويم

كنم پاكيزه تا جاي تو باشد



خوش آن شوريده شيداي بي دل

كه مدهوش تماشاي تو باشد



نمي خواهد دلم گل گشت صحرا

مگر گل گشت صحراي تو باشد



ج) مغربي:



بي دل و دلدار نتوانم نشست

بي جمال يار نتوانم نشست



صحبت يارم چو مي آيد به دست

بيش با اغيار نتوانم نشست



ساقيم چون چشم مست او بود

يك زمان هشيار نتوانم نشست



بر اميد وعده ديدار گل

بيش از اين با خار نتوانم نشست



بلبل آسا در گلستان رخش

يكدم از گفتار نتوانم نشست



چون هزاران كار دارد هر زمان

يك زمان بيكار نتوانم نشست



د) محمود حقيقي:



شب آمد تا كه بلبل راز گويد

شب آمد تا كه مرغ آواز گويد



شب آمد تا كه از دل غم گشاييم

به ساز مرغ حق با هم بناليم



الهي لذت انسم چشاندي

بر اين خلوتگه شبها نشاندي





[ صفحه 228]





الهي در شبم صد در گشادي

نويد رحمتم در شب تو دادي



قم اليلي به حري چون سرودند

هزاران در به دلداران گشودند



چو منشور آمدش از حضرت رب

بساز آمد نياز احمد آن شب



نياز احمدي آن ناز بنشاند

به همراهش هزاران خيل برخواند



ز بستر نيمه ي شبها برونند

و في الاسحار هم يستغفرونند [1] .





[ صفحه 229]




پاورقي

[1] اقتباس از سري كتاب هاي تجلي، تخلي، ساغر سحر و... از تأليفات استاد محمود حقيقي.


بازگشت