سحرخيزي حكيم فرزانه بزرگمهر


به طوري كه نوشته اند، حكيم و دانشمند فرزانه، بزرگمهر، وزير معروف انوشيروان از جمله اشخاصي بوده كه هميشه سحرخيزي مي نموده و وقتي به دربار مي آمد كه هوا هنوز به خوبي روشن نشده بود، و پيوسته به انوشيروان مي گفته:

سحر خيز باش تا كامروا باشي

از بس اين جمله را بزرگمهر تكرار كرده بود انوشيروان خشمگين گرديد، و تصميم گرفت كه او را گوشمالي دهد.

انوشيروان چند نفر از سربازان را مأمور كرد كه سحرگاهي در راه بزرگمهر كمين كنند، و چون مي خواهد عبور كند و به دربار بيايد، او را لخت نمايند.

سربازان بامداد فردا به دستور انوشيروان راه را بر بزرگمهر مي بندند، و



[ صفحه 210]



او را لخت مي كنند و فقط لباس زير را بر تنش باقي مي گذارند.

بزرگمهر مجبور مي شود كه با همان حالت به دربار بيايد.

انوشيروان چون از قضيه مسبوق بود به دربار آمده و منتظر ورود بزرگمهر مي گردد. همين كه بزرگمهر لخت و بدون لباس وارد دربار مي شود، انوشيروان او را به باد خنده و سخريه مي گيرد، و مي گويد: شما كه اين همه مرا به سحرخيزي پند و اندرز داديد اينك اين ثمره و نتيجه سحرخيزي است كه دامنگير شما شده است، باشد كه ديگر نه خود سحرخيزي داشته باشي، و نه مرا به آن سفارش نمايي.

بزرگمهر بي درنگ و في البداهه مي گويد: قربان! سحرخيزي هميشه سودمند است، منتهي دزدان از من سحرخيزتر بودند، و به همين جهت هم در كار خود موفق و كامياب شدند.

انوشيروان از اين پاسخ محكم و منطقي وزير فرزانه ي خود متنبه مي شود و از آن كار خود شرمنده مي گردد، و از بزرگمهر پوزش مي طلبد و دستور مي دهد تا لباس هاي وزير را به او پس بدهند، و خود هم خلعت فاخري بدان اضافه مي نمايد.

در خصوص فوايد سحرخيزي چه از نظر مادي و چه از نظر معنوي، و چه از نظر بهداشتي و حفظ الصحة، و چه از لحاظ پيشرفت كارها، سخنان بسيار گفته اند، و موفقيت را در سحرخيزي دانسته اند.

از جمله، مولاي متقيان علي عليه السلام مي فرمايند:

«باكر تسعد» يعني: «سحر خيز باش تا سعادتمند شوي.»

حافظ شيرازي عليه الرحمه نيز مي گويد:



غنچه گو تنگدل از كار فروبسته مباش

كز دم صبح مدديابي و انفاس نسيم



معصوم، هوا و فضاي بين طلوعين را به هواي بهشتي تشبيه



[ صفحه 211]



فرموده اند، و چه خوش مي گويد نظامي:



چه خوش ملكي است ملك صبحگاهي

در آن كشور بيابي هر چه خواهي



انسان مؤمن و موحد به هنگام اذان صبح كه جهت انجام فريضه از خواب بلند مي شود، چقدر خوشحال و فرحناك است، و عبادت خود را با سرور و نشاط و خرمي انجام مي دهد، روي همين اصل است كه حافظ مي فرمايد:



مرو به خواب كه حافظ به بارگاه قبول

ز ورد نيم شب و درس صبحگاه رسيد



پس از فراغت از عبادت در هواي آزاد قدم نهادن و دنبال كار و كسب رفتن است كه انسان را سعادتمند مي كند، زيرا:



كسي گو در حصار گنج ره يافت

گشايش از كليد صبحگه يافت



از همين بزرگمهر كه ذكرش رفت، پرسيدند از چه راهي به علم دست يافتي؟ پاسخ گفت: با سحرخيزي كه از كلاغ و حرصي كه از خنزير و صبري كه از الاغ آموختم.

بي شك و ترديد انسان تا حرص براي آموختن و علم يادگرفتن نداشته باشد، و تا سحرخيزي و پشتكار، ثبات قدم و استقامت در كار نداشته باشد، و تا صبر و حلم و حوصله و بردباري در مقابل حوادث و ناملايمات نداشته باشد، در زندگي و در دنيا و در عقبي، موفق و رستگار نخواهد گرديد، همچنان كه در تاريخ مي خوانيم كه موسي با وجود تنهايي بر فرعون پيروز شد، و ابراهيم خليل بر نمرود نصرت يافت، و حضرت محمد صلي الله عليه و اله خاتم النبيين بر دشمنان و مشركان غالب شد، پس هميشه سحرخيز باش تا كامروا باشي.

براي حسن الختام و زينة المقال عرض مي كنم كه آموزگار خردمند اسلام حضرت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و اله مي فرمايند:



[ صفحه 212]



«تسحروا فان في السحور بركة» [1] .

در مورد سحرخيزي مطالب و گفتني زياد است، برخي از آن مطالب را ما در بخش نماز شب از ديدگاه آيات قرآن و برخي را نيز در لابه لاي بخش هاي مختلف همين كتاب با عناوين مختلف آورده ايم و اصلا تهجد و نماز شب در ثلث سوم شب كه همان سحر است اتفاق مي افتد كه توأم با سحرخيزي است.


پاورقي

[1] «كلمات قصار رسول الله»، ص 20؛ ضرب المثلها و حكايت ها، ص 137.


بازگشت