شكنجه فرعي


عباس نيك سرشت: در اردوگاه موصل 2، نگهبان هاي عراقي در طول شب مرتب مشغول گشت زني بودند و چنان چه كسي را هنگام اقامه نماز و گرفتن وضو مي ديدند، علاوه بر تنبيه، در همان لحظه نام او را مي نوشتند تا در اولين فرصت صبح روز بعد وي را مورد آزار و شكنجه قرار دهند. بچه ها معمولا به دور خود پتو مي پيچيدند و مخفيانه خود را به حوضي كه خودشان مخصوص گرفتن وضو ساخته بودند مي رساندند و سپس دور از چشم عراقي ها به آسايشگاه باز مي گشتند و نماز مي خواندند.

يك شب، يكي از بچه ها براي خواندن نماز بلند شده، پس از وضو مشغول نماز گشته بود كه ناگهان سرباز عراقي سر رسيد و داد و فرياد به راه انداخت. در واقع سربازها براي جزيي ترين مواردي كه در شب رخ مي داد، عمدا داد و قال مي كردند تا همه بچه ها را از خواب بيدار كنند. سرباز عراقي مدام تكرار مي كرد: «تعال!» يعني «بيا!» آن اسير، بعد از پايان نماز به طرف سرباز رفت. سرباز دست هاي او را از لاي ميله ها گرفت و آن قدر كشيد كه فرياد «يا الله، يا الله» وي بلند شد.

صبح روز بعد، سربازهاي عراقي به سراغش آمدند و او را براي شكنجه اصلي با خود بردند.


بازگشت