نماز شب سعيد بن جبير


حجاج بن يوسف ثقفي دستور دستگيري او را داد. رفتند او را دستگير كردند و شبانه آوردند نزديك دير راهبي. راهب آمد بالاي دير و گفت: شما



[ صفحه 160]



كيستيد؟ آنها خودشان را معرفي كردند. راهب گفت: اين جا مسكن شيران است، محال است شما بيرون دير سالم بمانيد يا بياييد داخل دير و يا تا دير نشده از اين جا دور شويد

تمام اطرافيان حجاج رفتند داخل صومعه اما سعيد بن جبير نرفت و گفت: من در پناه خداوند هستم و هرگز به پناه خانه بيگانه نمي روم. از او عهد پيمان مؤكد گرفتند كه مبادا فرار كند. همه رفتند داخل صومعه و درب آن را هم بستند، سپس از داخل رفتند بالاي بام صومعه و سعيد را زير نظر گرفتند تا ببينند هم فرار نكند و هم وقتي شيران آمدند او چه حالي پيدا مي كند و چه كار مي نمايد.

سعيد با توكل بر خداوند و با كمال آرامش و اطمينان و طمأنينه در بيرون دير و صومعه مشغول نماز شب شد. وقتي مقداري گذشت ديدند، بچه شيري آمد و سر خود را به پاي سعيد ماليد و دم خود را حركت داد و در كناري ايستاد. پس از آن ديدند شير بزرگي آمد و او هم مثل بچه شير سرش را به پاي سعيد ماليد و دمش را تكان داد و در كنار ايستاد. راهب كه از بالاي بام صومعه شاهد اين منظره بود وقتي صبح طالع گشت و شيران رفتند از صومعه به پايين آمد و به دست سعيد اسلام اختيار كرد و فهميد كه هر كس در پناه خدا باشد و به او توكل كند و مشغول عبادت و راز و نياز با او باشد خداوند هر چه در عالم است را مطيع و فرمانبردار او خواهد كرد. [1] .


پاورقي

[1] خزينة الجواهر، ص 682.


بازگشت