سخن امام علي در مورد شب زنده داران


آري اين مردان الهي و نخبگان بشر و الگوهاي انسان ساز، اين راز و نياز شبانه و عبادت عارفانه را، از امام العارفين و آشناي معارف، اميرالمؤمنين عليه السلام، الهام گرفته اند، آنجا كه امام درباره اين گونه انسان هاي تشنه عبوديت و بندگي مي فرمايد:

(طوبي لنفس ادت الي ربها فرضها و عركت بجنبها بؤسها و هجرت في الليل غمضها حتي اذا غلب الكري عليها، افترشت ارضها و توسدت كفها في معشر اشهرعيونهم خوف معادهم و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم و همهمت بذكر ربهم شفاههم و تقشعت بطول استغفارهم ذنوبهم، اولئك حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون)

خوشبخت و سعادتمند آن كه فرائض پروردگار خويش را، انجام دهد، رنج ها را مانند سنگ آسيا خرد كند، شب هنگام، از خواب دوري گزيند،



[ صفحه 154]



آنگاه كه سپاه خواب، حمله مي آورد، زمين را فرش و دست خود را بالش، قرار مي دهد!

«در زمره گروهي كه بيم روز بازگشت، خواب از چشمانشان ربوده و پهلوهاشان، جا خالي كرده است و لبهايشان به ذكر پروردگارشان، در زمزمه است، ابرهاي گناهان بر اثر استغفار مداوم آنان، برطرف شده است، آنانند حزب خدا، همانا تنها آنان رستگارانند.» [1] .

بايد در نظر داشت كه براي راز و نياز و مناجات با خداي جهان آفرين و سوز گداز عاشقانه با او داشتن، زماني مناسب تر از ظلمت شب نيست.

در آن هنگام كه غوغاي زندگي به خاموشي مي گرايد و بانگ ها و فريادهاي تلاشگران دنيا به گوش نمي رسد و بساط پرآواي مردم برچيده مي شود و غافلان و بي خبران از عالم معنا به بسترها خفته و آرامشي خاص براي بيدار دلان و عشاق حق، فراهم ساخته اند.

آنان كه دلي آكنده از عشق پروردگار دارند و سينه پرسوز و شوقي هر چه تمام تر براي نيايش و ستايش رب خويش، بر پاي مي ايستند و به قول غزلسراي بيدار دل و بيدارگر حكيم قدوسي حافظ:



دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند

دعاي نيم شبي رفع صد بلا بكند



ز ملك تا ملكوتش حجاب بردارند

هر آن كه خدمت جام جهان نما بكند



علي عليه السلام آن رهبر و امام پرواپيشگان با آن شناخت و معرفت منحصر به خويش كه به خداي بزرگ دارد و دلي به پهناي آسمان ها براي بندگان و پرستش دارد، حال و وصف پارسايان و عشاق شب را در جاي ديگر چنين بازگو مي كند:



[ صفحه 155]



«اما الليل فصافون اقدامهم تالين لاجزاء القران يرتلونها ترتيلا يحزنون به انفسهم و يستشيرون به دواء دائهم فاذا مروا بآية فيها تشويق ركنوا اليها طمعا و تطلعت نفوسهم اليها شوقا و ظنوا انها نصب اعينهم و اذا مروا بآية فيها تخويف اصغوا اليها مسامع قلوبهم و ظنوا ان زفير جهنم و شهيقها في اصول آذانهم فهم حانون علي اوساطهم مفترشون لجباههم و اكفهم و ركبهم و اطراف اقدامهم يطلبون الي الله تعالي في فكاك رقابهم و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقياء»

«شب ها پاهاي خود را براي عبادت جفت مي كنند، آيات قرآن را به آرامي شمرده شمرده تلاوت مي نمايند، با زمزمه آن آيات و دقت در معني آنها غمي عارفانه در دل خود ايجاد مي كنند و دواي دردهاي خويش را بدين وسيله ظاهر مي سازند.

هر چه از زبان قرآن مي شنوند مثل اين است كه به چشم مي بينند، هر گاه به آيه اي از آيات رحمت مي رسند بدان طمع مي بندند، و قلبشان از شوق لبريز مي گردد و چنين مي نمايد كه نصب العين آنها است. و چون به آيه اي از آيات قهر و غضب مي رسند، بدان گوش فرا مي دهند و مانند اين است كه آهنگ بالا و پايين رفتن شعله هاي جهنم به گوششان مي رسد، كمرها را به عبادت خم كرده، پيشاني ها و كف دست ها و زانوها و سرانگشت پاها به خاك مي سايند و از خداوند آزادي خويش را مي طلبند.

همين ها كه چنين شب زنده داري مي كنند و تا اين حد روحشان به دنياي ديگر پيوسته است، روزها مرداني هستند اجتماعي، بردبار، نيك و پارسا.» [2] .

آري مردان خدا و آنان كه در دستيابي به كمالات معنوي و مدارج عالي الهي كامياب شده اند، رمز موفقيت خويش را همان راز و نياز شبانه با پروردگار مي دانند.



[ صفحه 156]





هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ

از يمن دعاي شب و ورد سحري بود




پاورقي

[1] نهج البلاغه، نامه 45؛ سوز سحرگاهي، ص 15.

[2] نهج البلاغه، خطبه 193؛ سوز سحرگاهي، ص 17.


بازگشت