شب زنده دار خائف


نوف بن فضاله بكالي منسوب به قريه «بكال يمن» از قبيله ي حمير بود و سعادت همنشيني و مصاحبت با اميرمؤمنان علي عليه السلام نصيبش شده بود، و به عنوان يار مخلص و همراز علي عليه السلام به شمار مي رفت. او در زهد و وارستگي و خصوصيات اخلاقي به علي عليه السلام بسيار نزديك بود.

او مي گويد: نيمه شبي علي عليه السلام را ديدم، كه از بستر خواب برخاسته و به ستارگان آسمان مي نگرد، و به من فرمود: «اي نوف! خوابي يا بيدار؟!» گفتم: «بيدارم و به ستارگان مي نگرم.»

فرمود: اي نوف! خوشا به سعادت زاهدان و وارستگان در دنيا و مشتاقان به سراي آخرت آنان كه زمين را آسايشگاه خود نموده و خاك



[ صفحه 153]



زمين را بستر خود ساخته و آب آن را به جاي عطر پذيرفته اند و قرآن را شعار (لباس زيرين) خود، و دعا را همچون لباس روئين، قرار داده اند و دنيا را همچون شيوه ي مسيح عليه السلام برگزيده اند.

اي نوف! داود (پيامبر) عليه السلام، در چنين ساعتي از شب، دست به دعا به پيشگاه خدا برداشت و گفت: «به راستي كه اين همان ساعتي است كه هيچ بنده اي در آن دعا نمي كند مگر اين كه دعايش به استجابت مي رسد.» مگر دعاي آن كس كه مأمور جمع كردن ماليات براي زمامدار ظالم، يا جاسوس مخفي و يا مأمور انتظامي (براي دستگاه ظلم) و يا طنبورزن و يا طبال (گرداننده ي ساز و آواز حرام) باشد كه دعاي اين افراد، به استجابت نمي رسد. [1] .


پاورقي

[1] نهج البلاغه، حكمت 104؛ تفسير نمونه، ج 3، ص 213.


بازگشت