آيات 15 تا 17 سوره سجده


(انما يؤمن باياتنا الذين اذا ذكروا بها خروا سجدا و سبحوا بحمد ربهم و هم



[ صفحه 122]



لا يستكبرون - تتجافي جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون - فلا تعلم نفس ما اخفي لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يعملون)

«تنها كساني به آيات ما ايمان مي آورند كه هر وقت اين آيات به آنها يادآوري شود به سجده مي افتند، و تسبيح و حمد پروردگارشان را به جاي مي آورند و تكبر نمي كنند.

پهلوهايشان از بسترها در دل شب دور مي شود (به پا مي خيزند و رو به درگاه خدا مي آورند) پروردگار خود را با بيم و اميد مي خوانند، و از آنچه به آنها روزي داده ايم انفاق مي كنند.

هيچ كس نمي داند چه پاداش هاي مهمي كه مايه روشني چشم ها مي گردد براي آنها نهفته شده، اين جزاي اعمالي است كه انجام مي دادند.»

پاداش هاي عظيمي كه هيچ كس از آن آگاه نيست!

مي دانيم روش قرآن اين است كه بسياري از حقايق را در مقايسه با يكديگر بيان مي كند، تا كاملا مفهوم و دلنشين گردد.

در اين جا نيز بعد از شرحي كه درباره مجرمان و كافران در آيات پيشين بيان شد به صفات برجسته مؤمنان راستين مي پردازد، و اصول عقيدتي و برنامه هاي عملي آنها را به طور فشرده ضمن دو آيه با ذكر هشت صفت، بيان مي دارد [1] .

نخست مي فرمايد: «تنها كساني به آيات ما ايمان مي آورند كه هر وقت اين آيات به آنها يادآوري شود به سجده مي افتند، و تسبيح و حمد



[ صفحه 123]



پروردگارشان را به جا مي آورند و تكبر نمي كنند» (انما يؤمن بآياتنا الذين اذا ذكروا بها خروا سجدا و سبحوا بحمد ربهم و هم لا يستكبرون).

تعبير به «انما» كه معمولا براي حصر است، بيانگر اين نكته است كه هر گاه كسي دم از ايمان مي زند و داراي ويژگي هايي كه در اين آيات آمده نيست در صف مؤمنان راستين نمي باشد، او فردي ضعيف الايمان است كه نمي توان وي را به حساب آورد.

در اين آيات 8 صفت از صفات آنها بيان شده:

1 - به محض شنيدن آيات الهي به سجده مي افتند، تعبير به «خروا» به جاي «سجدوا» اشاره به نكته لطيفي است كه اين گروه مؤمنان بيدار دل به هنگام شنيدن آيات قرآن چنان شيفته و مجذوب سخنان پروردگار مي شوند كه بي اختيار به سجده مي افتند و دل و جان را در اين راه از دست مي دهند. [2] .

آري نخستين ويژگي آنها همان عشق سوزان و علاقه آتشينشان به كلام محبوب و معبودشان است.

2 و 3- نشانه دوم و سوم آنها «تسبيح» و «حمد» پروردگار است، از يك سو خدا را از نقائص پاك و منزه مي شمرند و از سوي ديگر او را به خاطر صفات كمال و جمالش حمد و ستايش مي نمايند.

4 - وصف ديگر آنها تواضع و فروتني و ترك هر گونه استكبار است چرا كه كبر و غرور، نخستين پله نردبان كفر و بي ايماني است و تواضع و فروتني در مقابل حق و حقيقت نخستين گام ايمان است.



[ صفحه 124]



آنها كه در راه كبر و خودبيني گام بر مي دارند نه در برابر خدا سجده مي كنند، نه تسبيح و حمد او را به جا مي آورند و نه حق بندگان او را به رسميت مي شناسند، آنها بت بزرگي دارند و آن خودشان است!

5 - سپس به اوصاف ديگر آنها اشاره كرده مي گويد: «پهلوهايشان از بسترها در دل شب دور مي شود» به پا مي خيزند و رو به درگاه خدا مي آورند و به راز و نياز با او مي پردازند (تتجافي جنوبهم عن المضاجع). [3] .

آري آنها به هنگامي كه چشم غافلان در خواب است مقداري از شب را بيدار مي شوند، و در آن هنگام كه برنامه هاي عادي زندگي تعطيل است و شواغل فكري به حداقل مي رسد، و به آرامش و خاموشي همه جا را گرفته و خطر آلودگي عبادت به ريا كمتر وجود دارد خلاصه بهترين شرايط حضور قلب فراهم است با تمام وجودشان رو به درگاه معبود مي آورند، و سر بر آستان معشوق مي سايند، و آنچه در دل دارند با او در ميان مي گذارند، با ياد او زنده اند و پيمانه قلب خود را از مهر او لبريز و سرشار دارند.

6 و 7 - سپس مي افزايد: «آنها پروردگار خود را با بيم و اميد مي خوانند. (يدعون ربهم خوفا و طمعا)

آري دو وصف ديگر آنها خوف و رجا يا بيم و اميد است.

نه از غضب و عذاب او ايمن مي شوند، و نه از رحمتش مأيوس مي گردند، توازن اين بيم و اميد كه ضامن تكامل و پيشروي آنها در راه خدا است همواره در وجودشان حكمفرما است.

چرا كه غلبه خوف بر اميد،انسان را به يأس و سستي مي كشاند.



[ صفحه 125]



و غلبه ي رجاء و طمع انسان را به غرور و غفلت وا مي دارد، و اين هر دو دشمن حركت تكاملي انسان در سير او به سوي خدا است.

8 - آخرين و هشتمين ويژگي آنها اين است كه: از آنچه به آنها روزي داده ايم انفاق مي كنند. (و مما رزقناهم ينفقون)

در حديث مي خوانيم كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله مي گويد: «ان الله يقول اعددت لعبادي الصالحين مالا عين رأت، و لا اذن سمعت، و لا خطر علي قلب بشر»

خدا مي فرمايد: من براي بندگان صالحم نعمت هايي فراهم كرده ام كه هيچ چشمي نديده، و هيچ گوشي نشنيده، و بر فكر كسي نگذشته است. [4] .

و در حديثي از امام صادق عليه السلام مي خوانيم: «ما من حسنة الاولها ثواب مبين في القرآن، الا صلوة الليل، فان الله عز اسمه لم يبين ثوابها لعظم خطرها، قال: فلا تعلم نفس ما اخفي لهم من قرة اعين»

«هيچ عمل نيكي نيست مگر اين كه ثواب روشني در قرآن براي آن بيان شده، مگر نماز شب كه خداوند بزرگ ثواب آن را روشن نساخته به خاطر اهميت آن، لذا فرموده است: هيچ كس نمي داند چه ثواب هايي كه مايه روشنايي چشمان است براي آنها نهفته شده است.» [5] .


پاورقي

[1] بايد توجه داشت كه آيه نخست، نخستين آيه «سجده واجب» در قرآن مجيد است و چنان كه كسي تمام آن را تلاوت كند يا از ديگري بشنود واجب است سجده كند، البته وضو در آن واجب نيست، ولي احتياط واجب آن است كه پيشاني بر چيزي بگذارند كه سجده بر آن صحيح است.

[2] «راغب» در مفردات مي گويد: «خروا» در اصل از ماده «خرير» است كه به معني صداي آب و مانند آن مي باشد كه از بلندي به زير مي ريزد، و به كار بردن اين تعبير در مورد سجده كنندگان اشاره به اين است كه آنها در همان لحظه كه براي سجده به زمين مي افتند صدايشان به تسبيح بلند است.

[3] «تتجافي» از ماده «جفا» در اصل به معني برداشتن و دور ساختن است «جنوب» جمع «جنب» به معني پهلو است و «مضاجع» جمع «مضجع» به معني بستر است، و دور شدن پهلو از بستر كنايه از برخاستن از خواب و پرداختن به عبادت پروردگار در دل شب است.

[4] اين حديث را بسياري از مفسران از جمله «طبرسي» در مجمع البيان و «آلوسي» در روح المعاني و «قرطبي» در تفسيرش نقل كرده اند. محدثان مشهور «بخاري» و «مسلم» نيز آن را در كتب خود آورده اند.

[5] مجمع البيان ذيل آيات مورد بحث؛ تفسير نمونه، ج 17، ص 150.


بازگشت