سفارش عارف بزرگ ملافتحعلي سلطان آبادي به نماز شب


حضرت آيت الله شيخ مرتضي حائري مي گويد: من از برادر زاده آيت الله فشاركي شنيدم كه مي گفت من در آن موقعي كه در كرمانشاه بودم، سيدي بر من وارد شد كه اهل رياضت بود و بالاخانه مجزايي براي ايشان آماده كرديم و ايشان در آن بالاخانه اشتغال به اوراد و عبادات داشت. من به او گفتم: مي تواني يك رياضتي بكشي كه به بركت آن خدمت امام عصر عليه السلام برسم؟

گفت: خبرش را مي دهم.

بعد از مدتي كه فعلا يادم نيست، مثلا فردا كه شما روضه خواني عمومي داري، اول فلان منبري مي آيد و بعد فلان و بعد فلان، به نظرم در موقع منبري سومي يا چهارمي كه اسم برده است، چند نفر به لباس كردي وارد مجلس مي شوند و يكي از آن ها امام عليه السلام است و اين منبري ها بدون اين كه خود متوجه باشند همه از امام زمان صحبت مي كنند.



[ صفحه 74]



روز موعود كه شد، من حسب المعمول دم در مي نشستم و از واردين پذيرايي مي كردم. همان طور به حسب عادت نشستم ولي وقتي كه علائم را يكي پس از ديگري مي ديدم كه مطابق با گفته سيد مرتاض بود، روح از بدنم مثل اين كه خارج مي شد تا آن كه آن چند نفر كه لباس كردي داشتند، آمدند. قدرت اين كه بروم و سلامي عرض كنم و چيزي بگويم، نداشتم. گرچه مي نشستم و پا مي شدم ولي مانند مجسمه بي روح بودم.

همچنين از آن مرحوم نقل مي شود كه مي فرمود: من در حمام بودم، عارف بزرگ آخوند ملافتحعلي سلطان آبادي هم در حمام بود. ايشان كور بودند و جايي را نمي ديدند، من رفتم خدمتش و سلام كردم و خود را به عنوان برادرزاده ي آقاي سيد محمد فشاركي به ايشان معرفي كردم، ايشان در ضمن اظهار لطف، گفتند:

چه درسي مي خواني؟

گفتم: شرح لمعه و قوانين.

گفتند: نماز شب نيز مي خواني.

گفتم: نه، چنين دستوري عموي محترم نداده است.

سه مرتبه گفت: عليك بصلاة الليل.

حرف ايشان در گوش من همواره تأثير مي كرد تا آن كه بالأخره بعد از بيرون آمدن از حمام يك سره به منزل ايشان رفتم كه دستور رياضت و آدميت را از او بگيرم، چون معروف به سير و سلوك و توجه الي الله تعالي بود. رفتم خدمتش و ايشان دستور رياضت اربعين دادند. به خانه ي عم محترم كه برگشتم، ايشان با بي تابي سؤال كردند: كجا بودي و چرا ما و بچه ها را منتظر گذاشتي؟

من واقع امر را براي ايشان ذكر كردم. پس عمويم آيت الله فشاركي نيز دستوري داده و فرمودند: شب، موقع خواب تسبيح را به دست بگير و از



[ صفحه 75]



اول صبح كه از خواب بيدار شدي تا به حال كه مي خواهي بخوابي، حساب خودت را بكن كه چه گناهي از تو سر زده است، همه را با تسبيح بشمار و پس از آن، از ته دل توبه كن و بنا بگذار كه ديگر اين گناه را انجام ندهي، تا چهل شب اين عمل را انجام بده و شب چهلم اگر هر چه فكر كردي چيزي از دانه هاي تسبيح نيفتاد و هيچ گناهي نكرده بودي، جدا از ته دل خداوند متعال را شكر كن و پس از اين بنا بگذار، سعي كني هر عمل كه انجام مي دهي براي خدا باشد و استاد ما ميرزاي بزرگ هم مشغول اين رياضت است. [1] .


پاورقي

[1] سر دلبران، ص 102.


بازگشت