عبادت


پرستش خداي آفريننده جهان و تسليم و خضوع در پيشگاه مقدس او از وظائف حتمي هر انسان خداشناس است و ارزش عبادات و طاعات به مقدار و كيفيت شناخت معبود متعال بستگي دارد كه عبادت بدون معرفت بي مغز و تهي است.

آنكه شناختش بيشتر و عميق تر است در دوستي و محبت خدا راسخ تر و در بندگي و عبادت او با اخلاص تر مي باشد تا به مرحله اي از شوق و جذبه ي الهي مي رسد كه خدا را چون كمال محض و زيبائي مطلق، محبوب و سزاوار پرستش است؛ مي پرستد نه به اميد و طمع در بهشت و يا ترس از جهنم؛ [1] عشق و محبت الهي او را به كرنش و خضوع كشانده، آثار رحمت و آيات عظمت آفريدگار او را به تسبيح و تهليل و تحميد واداشته است بر خود مي بالد كه بنده و آفريده خداوندي است كه خالق همه چيز و قادر بر هر چيز است و افتخار مي كند معبودي را كه منشأ همه نيكي ها و خيرات است مي پرستد و عاشقانه در پيشگاه او پيشاني



[ صفحه 10]



بر خاك مي نهد. [2] .

او كه خدا را شناخته، از هواهاي نفس رسته و به حق پيوسته نه فقط به نماز كه نشانه ي بارز بندگي است سخت پاي بند است بلكه هميشه در ذكر خدا و به ياد خدا است و در هر كاري رضاي او را مي طلبد به تمام حركات و سكنات و رفتار و گفتار خود ارزش معنوي و عبادي مي دهد جميع آنات او در ياد خدا مي گذرد كار و جهاد و جنگ و صلح حتي خوردن و نوشيدن و خواب و استراحت او معني عبادت به خود مي گيرد كه در پيشگاه الهي دائم الحضور است و هر كاري كه انسان را به خدا نزديك كند عبادت است آنچنان بر نفس خود چيره شده و آن را تربيت كرده كه غير از واجب و مستحب عملي از او سر نمي زند.

لازمه ي نزديك شدن به خدا دوري از طاغوت است.

لازمه ي اين گونه پرستش عارفانه پشت پا زدن به هر چه وراي صراط مستقيم و دوري گزيدن از هركه در غير مسير الهي است مي باشد چو آنكه بيرون از راه راست گام نهد از حد بندگي خود طغيان و تجاوز كرده است و معني طاغوت هم همين است



[ صفحه 11]



ـ تجاوز از حدود تعيين شده از جانب خدا ـ حساسيت راه به حدي است كه كمترين كجروي از هريك از تعاليم حياتبخش اسلام تجاوز به حساب مي آيد حتي گوش دادن به سخنان يك گوينده (و اطاعت از آن) به معني پرستيدن اوست، كسي كه مخلوقي را در معصيت خالق پيروي كند او را عبادت كرده است. [3] پس بايد با هشياري، دوستان و اولياء خدا را از دشمنان و طاغوتيان تميز داد تا از خطر انحراف و سقوط مصون ماند و از كسي پيروي كرد كه حرف او حرف خدا و رفتار او رفتار اولياء خداست.

چون عبادت بدون آشنائي با ولايت و رهبري و نقش سازنده آن در جامعه اسلامي، ناقص است و مفهوم درستي نخواهد داشت.

و انتخاب رهبري يعني يافتن جهت صحيح حركت به سوي كمال كه از بزرگترين و بهترين وظيفه سالك الي الله است. [4] اين نوع عبادت كه با معرفت كامل صورت مي گيرد همان است كه براي آن آفريده شده ايم. [5] و همواره از خدا مي خواهيم ما را به آن راه



[ صفحه 12]



راست كه نزديكترين و كوتاهترين راه است هدايت فرمايد و از هر شكل انحراف به چپ و راست كه موجب دوري از خداست باز دارد.

«بار خدايا خودت را به من بشناسان كه اگر خودت را به من نشناساني پيامبرت را نخواهم شناخت.

بار الها پيامبرت را به من بشناسان وگرنه حجت و ولي تو را نخواهم شناخت.

پروردگارا حجتت را به من بشناسان كه اگر ولي و حجتت را به من نشناساني در دينم گمراه خواهم شد.» [6] .


پاورقي

[1] ان قوما عبدواالله رغبة فتلك عبادة التجار، و ان قوما عبدواالله رهبة فتلك عبادة العبيد، و ان قوما عبدواالله شكرا فتلك عبادة الاحرار (نهج البلاغه).

[2] و مالي لا اعبد الذي فطرني و اليه ترجعون (يس)

كان من دعاء اميرالمؤمنين عليه السلام: الهي كفي بي عزا ان اكون لك عبدا و كفي بي فخرا ان تكون لي ربا انت كما احب فاجعلني كما تحت (كنزالكراجكي)

رجال لا تلهيهم تجارة و لابيع عن ذكرالله... (النور 37)

الذين يذكرون الله قياما و قعودا و علي جنوبهم... آل عمران 191.

[3] قال الصادق عليه السلام من اصغي الي ناطق فقد عبده فان كان الناطق عن الله فقد عبدالله و ان كان الناطق عن ابليس فقد عبد ابليس (اعتقادات صدوق).

قال الصادق عليه السلام... ليس العباده هي السجود والركوع انما هي طاعة الرجال، من اطاع المخلوق في معصية الخالق فقد عبده (وسائل الشيعه ج 2 ص 493).

[4] عن ابي جعفر عليه السلام قال بني الاسلام علي خمسة اشياء علي الصلاة والزكوة والحج والصوم والولاية ـ قال زراره فاي ذالك افضل قال الولاية افضل لانها مفتاحهن والوالي هو الدليل عليهن... (المحاسن).

[5] ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون ـ اي ليعرفون.

و ان اعبدوني هذا صراط مستقيم (يس)

اهدنا الصراط المستقيم... (فاتحة الكتاب).

[6] اللهم عرفني نفسك فانك ان لم تعرفني نفسك لم اعرف رسولك

اللهم عرفني رسولك فانك ان لم تعرفني رسولك لم اعرف حجتك

اللهم عرفني حجتك فانك ان لم تعرفني حجتك ضللت عن ديني.


بازگشت