ارتباط سلام آخر نماز با حضور قلب چيست؟


انسان، با نماز از عالم طبيعت، خلق و كثرت جدا مي شود و به طرف خداوند كه عالم وحدت است پرواز مي كند و در آخر نماز دوباره به عالم طبيعت و كثرت رجوع مي كند.

به عبارت هاي ديگر، نمازگزار با نمازش از مردم غايب شده و در اتمام نماز به حال حضور خلق بر مي گردد. نمازگزار با نمازش چهار سفر روحاني را كه عرفا گفته اند مي پيمايد و با سلام نماز، از سفر چهارم كه سفر «سير من الحق الي الخلق» است بر مي گردد. [1] نمازگزار هنگام نماز، از دنيا جدا شده و به سوي محبوب واقعي پرواز مي كند و حالت محو و فنا به او دست مي دهد و در آخر نماز با سلامت كامل با توشه ي معنوي پربار به حالت صحو و هوش ياري، رجوع مي كند.

نمازگزار با سلام نماز از حال غيبت خلق به حال حضور خلق رجوع مي كند، لذا ادب اقتضا دارد كه سلام و تحيت گويد.

حال اگر كسي از اول نماز تا آخر نماز در دنيا و با مردم بوده است و به آنها مشغول باشد و در آخر نماز به همين جمعي كه در ميان آنها بوده، سلام بدهد كارش بي معنا است و فقط يك لقلقه ي زبان است. نتيجه آن كه سلام كسي كه با حواس پرتي و بدون حضور قلب نمازش را خوانده، حقيقت ندارد.

عارف بزرگ، محي الدين عربي در همين باره مي گويد:



[ صفحه 139]



سلام نمازگزار درست نيست، مگر آن كه در حال نماز از ما سوي الله غايب شده و با خداوند مناجات كند. هنگامي كه از نماز منتقل مي شود و موجودهاي خلقي را مشاهده مي نمايد، چون غايب از آنها بوده و تازه در جمع آنها حاضر مي شود، لذا بر آنان سلام مي كند و اگر نمازگزار همواره با موجودهاي خلقي بوده و حواس او متوجه مردم بوده، چگونه بر آنها سلام مي نمايد، زيرا كسي كه در جمع ديگران همواره حاضر است، به آنها سلام نمي كند و اين نمازگزار بايد شرمنده شود، چون با سلام، خود را رياكارانه به مردم نشان مي دهد كه من نزد خدا بودم و تازه به جمع شما پيوستم. [2] .

براي اين كه سلام نمازگزار حقيقت داشته باشد، بايد در نماز از دنيا و آن چه در آن است فارغ شود و در محضر خدا، غايب از خلق قرار گيرد، تا هنگام برگشت از حق، سلام را از روي حقيقت بگويد.



[ صفحه 141]




پاورقي

[1] امام خميني، سر الصلوة، ص 114.

[2] ابن عربي، فتوحات، ج 1، ص 432.


بازگشت