اختصاص دادن وقت مناسب براي نماز


از عوامل حضور قلب، فراغت وقت و اهميت دادن به اول وقت و محافظت بر وقت مي باشد. «فراغت آن است كه انسان در شبانه روز براي عبادت خود، وقتي را معين كند تا در آن زمان، اشتغال ديگري به غير از عبادت نداشته باشد. [1] و لازمه ي اين امر، تنظيم وقت براي عبادت و محافظت بر آن مي باشد. البته محافظت بر وقت بايد طوري باشد كه نماز در وقت فضيلت خوانده شود.

انسان، همان طور كه براي امور دنيوي خود و كسب علم، دانش، ملاقات با ديگران و امور ديگر، وقت تنظيم مي نمايد، بايد براي عبادت هم



[ صفحه 121]



وقت تعيين كند تا وقت نماز، انتخابي باشد، نه اكراهي و اضطراري. نمازي كه در وقت كار ديگر، خوانده شود، موجب اكراه در قلب مي شود و در حقيقت با زبان بي زباني به نماز مي گويد كار دارم و تو مزاحم شدي، لذا خيلي سريع و با عجله و بي حضور قلب، آن را به جا مي آورد، ولي اگر نماز در وقت خودش و بهترين وقتش خوانده شود، دليلي براي فرار از آن نمي بيند، چرا كه وقت نماز است، نه كار و اشتغال ديگر، اين جا است كه به كار مي گويد، نماز دارم و تو مزاحم هستي. در اين باره اميرمؤمنان عليه السلام مي فرمايد:

ليس أحب الي الله عزوجل من الصلاة فلا يشغلنكم عن أوقاتها شي ء من أمور الدنيا فان الله عزوجل ذم أقواما فقال (الذين هم عن صلاتهم ساهون)، يعني أنهم غافلون استهانو بأوقاتها؛ [2] .

نزد خدا عملي محبوب تر از نماز نيست، پس چيزي از امور دنيا شما را از اوقات نماز باز ندارد. پس به درستي كه خداوند - عزوجل - گروهي را سرزنش كرده، پس فرموده است: (الذين هم عن صلاتهم ساهون)؛

اينها غفلت كنندگاني هستند كه بي توجه به اوقات نماز مي باشند.

و در روايت ديگر از امام رضا عليه السلام آمده كه:

حافظوا علي مواقيت الصلوات فان العبد يأمن الحوادث و من دخل عليه وقت فريضة فقصر عنها عمدا متعمدا فهو خاطي؛ [3] .

بر وقت هاي نماز محافظت كنيد، چرا كه بنده ايمن از حوادث نيست و



[ صفحه 122]



كسي كه وقت نماز واجب بر او داخل شود و عمدا كوتاهي كند، خطاكننده است.

محافظت بر وقت نماز و تعيين كردن وقت مخصوص براي آن، نشانه ي ميزان اهميت نمازگزار به عبادت است، چرا كه به تناسب اهتمام قلبي به نماز، محافظت بر وقت اهميت مي يابد؛ يعني هر مقدار كه نماز برايش مهم جلوه كند، به همان اندازه براي آن، برنامه و وقت خاص تنظيم مي نمايد.

اين كه ما براي نماز وقت معيني نداريم، دليل بي توجهي ما به آن است. گويا نماز مزاحم است كه خارج از برنامه ي اصلي زندگي ما است و هر وقت از كارهايمان فارغ شديم، در آخر وقت با كراهت، بي حالي، كسالت و با عجله، يك وضوي با شتاب گرفته و به طرف نماز مي رويم، كه در واقع نماز به طرف ما مي آيد، چون هيچ اهميتي براي آن قائل نشديم و آن را در بدترين زمان كه كارهاي ديگر را در آن وقت انجام نمي دهيم، مي خوانيم، لذا با افكار پريشان و خاطري آشفته و بدون حضور قلب، خم و راست مي شويم و با شتاب، به سراغ كارهاي خود مي رويم.

بگذريم از اين كه گاهي نه تنها وقت براي عبادت نداريم، بلكه هنگام عبادت هم، به كارهاي ديگر رسيدگي مي كنيم، تا وقت، اتلاف نشود و نماز را فقط براي رفع تكليف به جا مي آوريم.

واي بر ما كه نماز را اتلاف وقت بدانيم و خوشا به حال كساني كه بهترين لحظات خود را به عبادت مشغولند. اينها كساني هستند كه در وقت نماز به خود اجازه نمي دهند به كار ديگر مشغول شوند و هر نوع كار و اشتغال فكري و خيالي را مزاحم مي بينند و با توجه به اهميت وقت نماز، كمال بهره وري و استفاده ي از وقت عبادت را دارند و استفاده ي بهينه از وقت



[ صفحه 123]



هنگام عبادت را «با توجه و حضور قلب كامل بودن» مي دانند و الا دليلي بر اين همه ي توجه بر وقت عبادت ندارند.

محافظت بر وقت بايد مداومت پيدا كند. تا اهميت نماز به قلب تفهيم و القا شود، زيرا وقتي كه به اهميت نماز پي برد، تحصيل حضور قلب ميسر مي گردد. بي جهت نيست كه علي عليه السلام در جنگ صفين مواظبت بر اول وقت را فراموش نمي كند. در سفينة البحار آمده:

هنگامي كه علي عليه السلام در جنگ صفين سرگرم نبرد بود، در ميان هر دو صف كارزار، پيوسته به آسمان نگاه مي كرد تا ببيند. كي ظهر مي شود و نماز ظهر را بخواند. عبدالله بن عباس عرض كرد: يا اميرالمؤمنين اين چه كاري است؟ فرمود: آفتاب را مي نگرم كه اگر وقت نماز در رسيد، نماز بگزاريم. ابن عباس گفت: آيا حالا وقت نماز است با اين سرگرمي جنگ؟ فرمود: ما براي چه با اين گروه جنگ مي كنيم؟ مگر نه اين كه براي نماز است؟ تنها به خاطر نماز با آنان نبرد مي كنيم و مي خواهيم نماز برپا شود. [4] .

بدين ترتيب اميرمؤمنان در ميدان جنگ به نماز اول وقت، اهميت مي دهد و بر ما كه مدعي شيعه بودن هستيم لازم است در عمل، پيرو آن حضرت باشيم تا شيعه بودن معنا پيدا كند، چرا كه شيعه يعني همراه بودن در عمل، كه شناخت و محبت، لازمه ي آن است و علي عليه السلام را فقط در ذهن داشتن و به او محبت داشتن، كافي نيست.

درباره ي امام خميني رحمهم الله اين گونه نقل كرده اند:



[ صفحه 124]



پس از دومين عمل جراحي بر روي حضرت امام قدس سره، يكي از دكترها گفت: «آقا چشمشان را باز كردند و آقاي انصاري را صدا كردند. آقاي انصاري آمدند و به حضرت امام گفتند: مي خواهيد نماز بخوانيد؟ حضرت امام تنها ابروهايشان را تكان مي دادند و به هيچ سؤال ديگري پاسخ نمي دادند. بعد ديديم كه دستشان را تكان مي دهند، متوجه شديم نماز مي خوانند. حضرت امام، اين اواخر، هميشه نگران نماز اول وقتشان بودند». [5] .


پاورقي

[1] امام خميني، اربعين، ص 476.

[2] بحارالانوار، ج 3، ص 82.

[3] همان، ج 83، ص 20.

[4] سفينة البحار، ج 2، ص 44.

[5] به نقل از خانم زهرا اشراقي.


بازگشت