احساس نياز


كمال آدمي بستگي به كمال نياز او دارد؛ هر اندازه اين احساس نياز بيشتر شود، به كمال و تعالي انسان افزوده مي گردد و از طرفي احساس فقر و نياز از معرفت و شناخت آدمي ناشي مي شود و هر مقدار معرفت انسان به حق تعالي بيشتر شود احساس نياز بيشتري در او پيدا مي شود.

مگر نه اين است كه انسان هايي كه شناخت اندكي از خداوند دارند، نيازهاي اندكي را احساس مي كنند و در مقابل، انسان هايي كه آگاهي و شناخت بالايي دارند، احساس جهل و فقر و احتياج بيشتري دارند؟ در نتيجه، توجه و حضور قلب انسان در مقابل معبود، بستگي به معرفت و شناخت او دارد، چرا كه هر مقدار اين آگاهي افزايش پيدا كند، نيازهاي بيشتري در خود احساس مي كند و همين امر موجب توجه انسان به نماز مي گردد.

ارزش علي عليه السلام با ديگران در مقدار احساس نياز و فقر آن حضرت به نماز و عبادت مي باشد و از آن جا كه آن حضرت معرفت بالايي به صاحب نماز دارد. بالاترين و كامل ترين نيازها در حضرتش ديده مي شود و به



[ صفحه 101]



همين جهت است كه هنگامي كه به عبادت مي ايستاد در كمال توجه و حضور قلب قرار داشت و خود را مصداق كامل «انتم الفقراء الي الله» احساس مي كرد.

دليل آن كه ما احساس نياز به نماز نداريم، معرفت اندك ما به حق تعالي و عبادت او است. لذا هنگام عبادت با خواسته هاي كوچك و ناچيز در مقابل او قرار مي گيريم و همين امر موجب بي توجهي به نماز و خداوند مي گردد و چه بسا با حواس پرتي كامل و بدون هيچ احساس نياز و احتياجي، بدن را در مقابل او قرار مي دهيم و دل را به بازار مي سپاريم.



اگر نه روي دل اندر برابرت دارم

من اين نماز را نماز نشمارم



مرا غرض ز نماز آن بود كه يك ساعت

غم فراق ترا با تو راز بگذارم



و گرنه اين چه نمازي بود كه من بي تو

نشسته روي به محراب و دل به بازارم




بازگشت