پرخوري


پرخوري علاوه بر زيان هاي جسمي و فيزيولوژيكي، آسيب هاي روحي و رواني نيز دارد، كه از جمله ناراحتي هاي روحي آن، مانع بودن از قلب در نماز است.

چگونه آدمي كه در طول شبانه روز دائما در فكر و در حال خوردن غذاهاي لذيذ بوده و شكم را از انواع غذاها انباشته است، مي تواند با خداي خويش خلوت كند و با او انس بگيرد؟ چگونه مي تواند قلبش در نماز حاضر باشد؟ كسي كه از خوردن و آشاميدن لذت مي برد و لذت را صرفا در اينها مي داند، چگونه لذت مناجات را چشيده و احساس لذت مي كند؟



اندرون از طعام خالي دار

تا در او نور معرفت بيني



تهي از حكمتي، به علت آن

كه پري از طعام تا بيني



البته آن چه مذموم است، پرخوري و افراط در خوردن است كه اختلال در انگيزه هاي معنوي ايجاد مي كند و الا گرسنگي يك غريزه ي خدادادي است و آدميان براي زنده ماندن و نيرو گرفتن بايد غذا بخورند، بلكه گرسنگي زياد و فشار حاصل از آن، موجب اختلال در انگيزه هاي معنوي، از جمله همين حضور قلب و اختلال در فعاليت هاي عقلي مي شود.



[ صفحه 71]



اين كه در روايات دستور داده شده با شكم گرسنه عبادت كنيد، اين به تناسب حال افراد است و هر كس بايد به حال خود رجوع كند و ببيند با چه مقدار از غذا خوردن مي تواند حال مناسبي براي عبادت داشته باشد.

منظور از گرسنگي، سير نشدن و پر نكردن شكم است كه مسلما كسي كه به اندازه لازم غذا بخورد با يك سبكي و نشاط مخصوص به طرف عبادت مي رود. نتيجه اين كه پرخوري و گرسنگي بيش از حد، موجب بي حالي و كسالت در عبادت و به دنبال آن، موجب حواس پرتي در نماز مي گردد.



نه چندان بخور كز دهانت برآيد

نه چندان كه از ضعف، جانت برآيد



ترك پرخوري جز از طريق كنترل شكم ممكن نيست و اين كنترل ميسر نمي گردد، مگر اين كه زيان هاي پرخوري را بدانيم. در همين زمينه به چند روايت اشاره مي كنيم؛ امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

ليس شي ء أضر لقلب المؤمن من كثرة الأكل و هي مورثة شيئين: قسوة القلب و هيجان الشهوة. و الجوع ادم للمؤمنين و غذاء للروح و طعام للقلب و صحة للبدن؛ [1] .

براي قلب مؤمن، چيزي زيان بارتر از پرخوري نيست، پرخوري باعث قساوت قلب و تحريك شهوت مي شود و گرسنگي، خورشت مؤمنان و غذاي روح و طعام قلب و صحت بدن است.



[ صفحه 72]



رسول اكرم صلي الله عليه و آله نيز مي فرمايد:

من تعود كثرة الطعام و الشراب قسي قلبه؛ [2] .

هر كس زيادي خوردن و آشاميدن عادت او شود قلبش سياه مي گردد.


پاورقي

[1] حسين نوري، مستدرك الوسائل، ج 3، ص 80.

[2] نهج الفصاحه، ص 573.


بازگشت