ارتباط بحث


از آن جا كه منشأ چشم چراني، غريزه جنسي است، بحث را در اين باره پي مي گيريم.

غريزه ي جنسي همانند بعضي غرايز ديگر، داراي دو بعد روحي و جسمي است. بعد جسمي، همان ارضاي شهوت جنسي است، اما بعد روحي آن به فعاليت جنسي مربوط نمي شود، زيرا چه بسا انسان از لحاظ جنسي ارضا شده باشد ولي عطش روحي اش باقي باشد. كسي كه چشم چراني مي كند، مي خواهد عطش روحي يا جسمي را ارضا كند، ولي غافل از آن است كه وقتي عطش روحي شدت گرفت، شكل هوس به خود مي گيرد و وقتي شكل هوس به خود گرفت هرزگي را به دنبال دارد كه نتيجه ي آن، آشفتگي روحي، پراكندگي خيال، ناآرامي روان، تزلزل شخصيت، بي ارادگي، و ديگر پي آمدهاي منفي است.

كسي كه معتاد به چشم چراني شد، فكر، خيال و قلبش مشغول ديده مي شود و روحش آشفته و ذهنش مشوش مي گردد و هنگام عبادت، قوه ي خيالش با اين آشفتگي به پرواز در مي آيد و به شاخه هايي پرواز مي كند كه با چشم خود مشاهده كرده است.



زدست ديده و دل هر دو فرياد

كه هر چه ديده بيند دل كند ياد



اميرمؤمنان علي عليه السلام مي فرمايد:



[ صفحه 63]



العين جاسوس القلب و بريد العقل؛ [1] .

چشم، جاسوس قلب و فرستاده ي عقل است.

و نيز مي فرمايد:

القلب مصحف البصر؛ [2] .

قلب صفحه ي چشم است.

يعني آن چه چشم ديده، قلب حفظ مي كند. پر واضح است كه هنگام عبادت، قلب به طرف محفوظات خود مي رود.

هم چنين بايد دانست كه چه بسا يك نگاه، دين آدمي را از بين مي برد؛ چنان كه امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

كم من نظره اورثت حسرة طويلة؛ [3] .

چه بسا يك نگاه كوچك، حسرت طولاني به ارث مي گذارد.

در اين باره حكايت شده كه:

مؤذني سالياني طولاني بالاي مأذنه اذان مي گفت، روزي نگاهش به يكي از خانه هاي اطراف افتاد، دختري را ديد بسيار زيبا، دلربا. اذان را با زحمت بسيار تمام كرد و سپس به دنبال دختر روانه گرديد. وقتي به در خانه او رسيد، دق الباب كرد. صاحب خانه پرسيد: كاري داري؟ گفت: براي خواستگاري دختر شما آمده ام. صاحب خانه گفت: ما ارمني هستيم و شما مسلمان. مؤذن برگشت و هر چه خواست خودداري كند نتوانست. دوباره به سوي آن خانه روان شد و مطلب خود را تكرار كرد.



[ صفحه 64]



آخرالأمر گفتند: اگر ارمني شوي مي پذيريم. گفت: نمي شود و برگشت اما هر چه مي خواهد خود را كنترل كند، چهره دختر مجسم مي شود. بار ديگر به سوي خانه ارمني حركت كرد و حاضر شد دختر او را بگيرد و ارمني شود. مقدمات ازدواج را فراهم ساختند. شب زفاف كه شد، مؤذن به سوي خانه عروس حركت كرد، در بين راه پايش به چيزي برخورد نمود و بر اثر زمين خوردن جان باخت، در حالي كه دين خود را از دست داده بود.



عشق را شهوت چو رهبر گشت، عشقي كافر است

با مسلماني نشايد عشق كافر داشتن



همان طور كه ملاحظه شد، آثار چشم چراني در چند لحظه به پايان نمي رسد، بلكه ذهن و قلب چشم چران آشفته بازار مي شود و در عبادت مانع حضور قلب مي گردد.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 104، ص 41.

[2] نهج البلاغه، حكم 409.

[3] اصول كافي، ج 5، ص 559.


بازگشت