گناه


همان طور كه نماز، عامل بازدارنده از گناه است، فحشا و منكرات نيز مانع حضور قلب در نماز است. نماز و گناه رابطه ي متقابل و متضاد دارند. كسي كه اهل فحشا و منكر است، توفيق تحصيل حضور قلب در نماز را



[ صفحه 56]



ندارد، چرا كه گناه اثر منفي خود را در نماز مي گذارد و از طرفي نماز به اندازه ي حضور قلب در آن، بازدارنده از معصيت و بزه كاري مي باشد و اين كه خداوند در قرآن كريم فرموده است:

(ان الصلاة تنهي عن الفحشاء و المنكر)؛

نماز، انسان را از فحشا و منكر باز مي دارد.

مسلما نماز با حضور قلب را اراده كرده است، چرا كه حضور قلب يعني حاضر شدن قلب در محضر خدا كه مبدأ پاكي ها است و قلب آدم فاسق، فاجر و گناه كار نزد گناهان است، نه خدا: ممكن نيست دل آدمي هم در معاصي غرق باشد و هم در معنويات.



رسم عاشق نيست با يك دل دو دلبر داشتن

يا ز جانان يا ز جان بايست دل برداشتن



تا دل از گناهان برنكنيم، معنويات در ما جلوه گر نخواهد شد. روح كه آشفته ي گناه است چگونه مي تواند آشفته ي او باشد؟



تو محرم نيستي محروم از آني

ره نامحرمان اندر حرم نيست



گناهان، لذت مناجات را از انسان مي گيرند و با گرفتن لذت و شيريني عبادت، حضور قلب هم خواهد رفت، به همين جهت كمترين برخورد خدا با گناه كار، گرفتن لذت مناجات است.

امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

أوحي الله تعالي الي داوود، لا تجعل بيني و بينك عالما مفتونا بالدنيا فيصد عن طريق محبتي فان أولئك قطاع طريق عبادي المريدين الي ان أدني ما أنا صانع بهم أن انزع حلاوة مناجاتي عن قلوبهم؛ [1] .



[ صفحه 57]



خداوند به داوود فرموده است: قرار نده ميان من و خودت عالمي را كه شيفته ي دنيا است، چون اين شخص از راه محبت من جلوگيري مي كند، اينها دزدان راه بندگاني هستند كه به سمت من مي آيند، كمترين كاري كه من با آنها مي كنم اين است كه شيريني مناجاتم را از قلبشان مي گيرم.

با دقت معلوم مي شود كسي كه غرق در شهوات و گناهان است، حق معنويات و نماز را تباه مي كند و به همين جهت است كه خداوند مي فرمايد:

(فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلاة و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا)؛ [2] .

پس جانشينان اين جمعيت پاك و خداپرست، قومي شدند كه نماز را تباه و از شهوات پيروي كردند و به دنبال آن به گمراهي افتادند.

نتيجه آن كه با خدا بودن، منافات با اسارت در شهوات و گناه و آلودگي دارد. مسلما روح و قلبي كه به گناه عادت كرده و انس گرفته نمي تواند قبله ي خدا و محل توجه او باشد.



مر هوا را تو وزير خود مساز

كه بر آيد جان پاكت از نماز



خيانت به مردم، كلاه برداري، رشوه خواري، دزدي، ربا، شراب خواري، تهمت، دروغ، غيبت و... با نماز به همراه حضور قلب، منافات دارد، چون قلبي نمي ماند تا در آن، خدا جلوه كند، هر چه هست غير خدا است.



دل ز دل بردار، اگر بايست، دلبر داشتن

دل، به دلبر، كي رسد جز دل ز دل، برداشتن





[ صفحه 58]





دلبر و دل داشتن، نبود طريق عاشقان

يادم از دل داشتن زن، يا ز دلبر داشتن



كسي كه دلش همراه گناه و بزه كاري است اگر نماز بخواند، نماز تكليفي مي خواند، چرا كه نماز توأم با گناه، مساوي است با نماز بي حضور، و نماز عاري از گناه مساوي است با نماز با حضور، كه براي لذت بردن و به كمال رسيدن است.


پاورقي

[1] اصول كافي، ج 1، ص 46.

[2] مريم، آيه ي 59.


بازگشت