نماز عباد بن بشر


در يكي از غزوات كه رسول خدا صلي الله عليه و آله همراه لشكر بودند در شبي كه پاسباني لشكر اسلام بر عهده عباد بن بشر و عمار ياسر بود. نصف اول شب نصيب عباد گرديد و نصف دوم نصيب عمار. عمار خوابيد و تنها عباد بيدار بود و مشغول نماز گرديد. در آن حال يكي از كفار به قصد شبيخون زدن به لشكر اسلام برآمد به خيال اينكه پاسباني نيست و همه خوابند.

از دور كسي را ديد كه ايستاده و تشخيص نمي داد كه انسان است يا حيوان يا درخت. براي اينكه از طرف او نيز مطمئن شود، تيري به سويش انداخت تير بر پيكر عباد نشست و او ابدا اعتنايي نكرد، تير ديگري زد و او را سخت مجروح و خونين نمود، باز حركت نكرد. تير سوم را زد پس نماز را كوتاه نمود و تمام كرد و عمار را بيدار نموده، عمار ديد سه تير بر بدن عباد نشسته و او را غرق در خون كرده. گفت: چرا در تير اول بيدارم نكردي؟ گفت: مشغول خواندن سوره كهف در نماز بودم و ميل نداشتم



[ صفحه 147]



آن را ناتمام بگذارم و اگر نمي ترسيدم كه دشمن بر سرم برسد و صدمه اي به پيغمبر صلي الله عليه و آله برساند و كوتاهي در اين نگهباني كه به من واگذار شده كرده باشم هرگز نماز را كوتاه نمي كردم، اگرچه جانم را از دست مي دادم. [1] .


پاورقي

[1] آثار عجيب نماز، ص 96، سفينةالبحار، ج 2، ص 145.


بازگشت