حكايتي از مرحوم حسنعلي نخودكي


آقاي نظام التوليه سركشيك آستان قدس رضوي نقل كرد كه شبي از شبهاي زمستان كه هوا خيلي سرد بود و برف مي باريد، نوبت كشيك من بود. اول شب خدام آستان مباركه به من مراجعه كردند و گفتند به علت سردي هوا و بارش برف زائري در حرم نيست. اجازه دهيد حرم را ببنديم، من نيز به آنان اجازه دادم. مسؤولين بيوتات درها را بستند و كليدها را آوردند. مسؤول بام حرم مطهر آمد و گفت: حاج شيخ حسنعلي اصفهاني از اول شب تاكنون بالاي بام و در پاي گنبد مشغول نماز مي باشند و مدتي است كه در حال ركوع هستند و چند بار كه مراجعه كرديم ايشان را به همان



[ صفحه 145]



حال ركوع ديديم، اگر اجازه دهيد به ايشان عرض كنيم كه مي خواهيم درها را ببنديم. گفتم: خير، ايشان را به حال خود بگذاريد و مقداري هيزم در اتاق پشت بام كه مخصوص مستخدمين است بگذاريد كه هرگاه از نماز فارغ شدند استفاده كنند و در بام را نيز ببنديد. مسؤول مربوطه مطابق دستور عمل كرد و همه به منزل رفتيم. آن شب برف بسياري باريد. هنگام سحر كه براي باز كردن درهاي حرم مطهر آمديم، به خادم بام گفتم برو ببين حاج شيخ در چه حالند. پس چند دقيقه خادم مزبور بازگشت و گفت: ايشان همانطور در حال ركوع هستند و پشت ايشان با سطح برف مساوي شده است. معلوم شد كه ايشان از اول شب تا سحر در حال ركوع بوده اند و سرماي شديد آن شب سخت زمستاني را هيچ احساس نكرده اند. نماز ايشان هنگام اذان صبح به پايان رسيد. [1] .


پاورقي

[1] نشان از بي نشانها، ج 1، ص 95.


بازگشت