تارك الصلاة


با مطالعه آيات و روايات، نكات بسيار تكان دهنده اي درباره تاركين نماز به چشم مي خورد. اميد است مطالب ذيل انذاري براي همه كساني كه احيانا از اين فرمان الهي سرباز مي زنند، باشد. چرا كه شايد هيچ گروهي همانند افراد بي نماز مورد عتاب قرار نگرفته اند و براي هيچ موضوعي از مسائل اسلامي و ديني اين حد روايت از معصومين نقل نشده است.



[ صفحه 132]



رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند:

«بين العبد و بين الكفر ترك الصلاة». [1] .

«مرز ميان اسلام و كفر چيزي بيش از رها كردن نماز نيست.»

و فرمودند:

«الجفاء كل الجفاء و الكفر من سمع منادي الله ينادي بالصلاة و يدعوه الي الفلاح فلا يجيبه». [2] .

«نشان ستم و كفر آن است كه كسي منادي خدا را بشنود كه به نماز ندا مي دهد و او را به رستگاري مي خواند ولي او دعوت الهي را اجابت نكند.»

حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد: مردي خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله عرض كرد مرا وصيتي فرما، حضرت فرمودند: نماز را از روي عمد ترك مكن، زيرا كسي كه از روي عمد نماز را ترك كند از ملت اسلام بيرون است.» [3] .

عبيده بن زراره گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به كبائر پرسيدم فرمودند:

«هن في كتاب علي عليه السلام سبع الكفر بالله و قتل النفس و عقوق الوالدين و أكل الربا بعد البينة و أكل مال اليتيم ظلما و الفرار من الزحف و التعرب بعد الهجرة قال فقلت فهذا أكبر المعاصي قال نعم قلت فأكل درهم من مال اليتيم ظلما أكبر أم ترك الصلاة قال



[ صفحه 133]



ترك الصلاة قلت فما عددت ترك الصلاة في الكبائر فقال أي شي ء أول ما قلت لك قال قلت الكفر قال فان تارك الصلاة كافر يعني من غير علة». [4] .

«آنها در كتاب علي عليه السلام هفت تا است: 1- كفر به خدا 2- آدم كشي 3- عاق پدر و مادر يعني مورد لعن و نفرين پدر و مادر واقع شدن 4- خوردن ربا بعد از دانستن 5- خوردن مال يتيم به ناحق 6- فرار از جهاد 7- بازگشت به جاهليت و ارتجاع

عرض كردم: اينها بزرگترين گناهانند؟ فرمودند: آري، عرض كردم: گناه خوردن يك درهم از مال يتيم به ناحق بزرگتر است يا ترك نماز؟ فرمودند: ترك نماز. عرض كردم: شما كه ترك نماز را از كبائر نشمردي؟!

فرمودند: نخستين چيزي كه به تو گفتم چه بود؟

عرض كردم: كفر. فرمودند: تارك نماز كافر است، يعني بدون علت و عذر.»

چون وجوب نماز از احكام بديهي و ضروري اسلام است، پس كسي كه از روي انكار، نماز نخواند كافر و از دين اسلام بيرون است، زيرا انكار نماز به انكار رسالت و قبول نداشتن قرآن مجيد برمي گردد. و اين چنين كساني البته كافر هستند. ولي اگر منكر وجوب نماز نباشد و حق بودن قرآن و رسالت ختم الانبيا را قبول دارد و معتقد است كه نماز از طرف خداوند واجب شده است، لكن از روي تنبلي و مسامحه كاري، نماز را ترك مي كند و نمي خواند و در اين صورت البته كفر صدق نمي كند ولكن



[ صفحه 134]



چنين شخصي، فاسق شمرده مي شود.

علي عليه السلام فرمودند:

«الفرق بين المؤمن و الكافر الصلاة فمن تركها و ادعي الايمان كذبه فعله و كان عليه شاهد من نفسه». [5] .

«فرق ميان مؤمن و كافر نماز است، هر كه آن را ترك و ادعاي ايمان نمايد كار و عمل او، ادعايش را تكذيب مي كند و شاهد و گواهي از وجود خودش بر او خواهد بود.»

از ماجراي داستان تغيير قبله كه در سوره بقره، آيه ي 143 آمده عدم ايمان بلكه كفر تارك الصلاة نيز ثابت مي شود: «... و ما كان الله ليضيع ايمانكم....».

همين كه بعد از حدود 15 سال مسلمانان به سوي بيت المقدس نماز مي خواندند و بعد ديدند كه قبله به سوي كعبه تغيير كرد، وسوسه دشمنان و ناداني جاهلان موجب شد براي عده اي سؤال پيدا شود كه نمازهاي قبلي چه حكمي دارد؟ آيا اعمال و عبادات سابق ما باطل شده و اجرش بر باد رفته؟ لذا اين مسائل را از پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيدند:

آيه فوق نازل شد كه نمازهاي قبلي شما صحيح است و خداوند پاداش نمازهاي شما را ضايع نمي كند. و خداوند در آيه به جاي اين كه بفرمايد: نمازهايتان صحيح است و از بين نرفته، فرموده ايمانتان ضايع نشده و از بين نرفته. از اين تعبير به خوبي استفاده مي شود كه نماز يعني ايمان و ترك نماز يعني ترك ايمان.



[ صفحه 135]



و در داستان شعيب پيامبر عليه السلام در قرآن مي خوانيم:

«و الي مدين أخاهم شعيبا قال يا قوم اعبدوا الله ما لكم من اله غيره و لا تنقصوا المكيال و الميزان اني أراكم بخير و اني أخاف عليكم عذاب يوم محيط - و يا قوم أوفوا المكيال و الميزان بالقسط و لا تبخسوا الناس أشياءهم و لا تعثوا في الأرض مفسدين - بقيت الله خير لكم ان كنتم مؤمنين و ما أنا عليكم بحفيظ» [6] .

«و به سوي قوم مدين، برادرشان شعيب عليه السلام را فرستاديم. شعيب عليه السلام خطاب به قومش فرمود: اي قوم من! خدا را پرستش كنيد، خدايي كه جز او معبود ديگري براي شما نيست و پيمانه و وزن را كم نكنيد. همانا كه من خيرخواه شما هستم و من از عذاب روزي كه بر شما احاطه كند مي ترسم. و اي قوم من! پيمانه و وزن رابا عدالت وفا كنيد و بر اشياء مردم عيب مگذاريد و از حق آنان نكاهيد و در زمين فساد مكنيد، سرمايه حلالي كه خداوند براي شما باقي گذارده برايتان بهتر است. اگر ايمان داشته باشيد و من پاسدار شما (و مأمور بر اجبارتان به ايمان) نيستم.»

آنها كه بتها را آثار نياكان و نشانه اصالت فرهنگ خويش مي پنداشتند و از كم فروشي و تقلب در معامله سود كلاني مي بردند، در برابر شعيب چنين گفتند: «قالوا يا شعيب أ صلاتك تأمرك أن نترك ما يعبد آباؤنا...». [7] .

«اي شعيب! آيا اين نمازت به تو دستور مي دهد كه ما آنچه را پدرانمان



[ صفحه 136]



مي پرستيدند، ترك گوييم؟» در اينكه آنها چرا به روي نماز شعيب تكيه كرده اند، بعضي از مفسران گفته اند:

به اين دليل بوده كه چون شعيب بسيار نماز مي خواند و به مردم مي گفت: نماز انسان را از كارهاي زشت و منكرات باز مي دارد، ولي جمعيت نادان كه رابطه ميان نماز و ترك منكرات را درك نمي كردند، از روي مسخره به او گفتند: آيا اين اوراد و حركات تو فرمان به تو مي دهد كه ما نسبت به نياكان و فرهنگ مذهبي خود را زير پا بگذاريم و يا نسبت به اموالمان مسلوب الاختيار شويم؟!

بعضي از مفسران ديگر احتمال داده اند كه «صلوة» اشاره به آئين و مذهب باشد، زيرا آشكارترين نماد و سمبل دين نماز است.

شايد به همين خاطر است پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در روايتي نماز را به معناي تمام دين گرفته است.

«الصلاة عماد الدين فمن ترك صلاته متعمدا فقد هدم دينه و من ترك أوقاتها يدخل الويل و الويل واد في جهنم كما قال الله تعالي فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون». [8] .

«نماز ستون دين است. پس كسي كه عمدا نمازش را ترك كند به تحقيق كه دينش را منهدم كرده است و كسي كه نمازش را در وقتش به جا نياورد، داخل «ويل» مي شود و ويل چاهي است در جهنم كه خداوند مي فرمايد: ويل براي نمازگزاراني است كه از نماز خويش غفلت دارند.»



[ صفحه 137]



ساهون از ماده «سهو» در اصل به معني خطايي كه از روي غفلت سر زند، خواه در فراهم كردن مقدماتش مقصر باشد يا نه، البته در صورت اول معذور نيست و در صورت دوم معذور است. ولي در اينجا منظور سهو توأم با تقصير است.

بايد توجه داشت كه نمي فرمايد: «در نمازشان سهو مي كنند». چون سهو در نماز به هر حال براي هر كس واقع مي شود، بلكه مي فرمايد: «از اصل نماز سهو مي كنند» و كل آن را به دست فراموشي مي سپارند.

روشن است اين مطلب اگر يك يا چند بار اتفاق بيفتد ممكن است از قصور باشد، اما كسي كه پيوسته نماز را فراموش مي كند و آن را به دست فراموشي مي سپارد، پيدا است كه براي آن اهميتي قائل نيست و يا اصلا به آن ايمان ندارد، و اگر گهگاه نماز مي خواند از ترس زبان مردم و مانند آن است.

در اين كه منظور از «ساهون» در اينجا چيست؟ علاوه بر آنچه در بالا گفتيم تفسيرهاي ديگري نيز كرده اند، از جمله اينكه منظور تأخير انداختن نماز از وقت فضيلت است.

و يا اينكه منظور اشاره به منافقاني است كه نه براي نماز، ثوابي معتقد بودند و نه براي ترك آن عقاب.

يا اين كه منظور كساني است كه در نمازهاي خود ريا مي كنند. (در حالي كه اين معني در آيه بعد مي آيد)

البته جمع ميان اين معاني ممكن است هر چند تفسير اول مناسب تر به نظر مي رسد.

به هر حال وقتي فراموش كنندگان نماز شايسته ويل هستند آنها كه به



[ صفحه 138]



كلي ترك نماز گفته و تارك الصلوة هستند چه حالي خواهند داشت؟! [9] .

علي عليه السلام فرمودند: «اللهم العن من ترك الصلاة متعمدا». [10] .

«خدايا لعنت كن كسي را كه عمدا نماز را ترك مي كند.»

با اينكه معمولا علي عليه السلام در حق دشمنان سرسخت خود دعا مي كردند و از خداوند مي خواستند كه آنان را مورد عفو و بخشش قرار دهند، با همه اين اوصاف، وقتي درباره افراد تارك الصلوة سخن به ميان مي آيد، اين چنين نفرين مي كنند.

نه تنها از لسان علي عليه السلام بلكه از ساير معصومين عليهم السلام حتي رسول مكرم اسلام صلي الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند:

«تارك الصلاة ملعون في التوراة، ملعون في الانجيل، ملعون في الزبور، ملعون في القرآن، ملعون في لسان جبرئيل، ملعون في لسان ميكائيل، ملعون في لسان اسرائيل، ملعون في لسان محمد صلي الله عليه و آله» [11] .

«ترك كننده نماز در تورات و انجيل و زبور و قرآن مورد لعن و نفرين قرار گرفته و به زبان (فرشتگان) جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و محمد صلي الله عليه و آله مورد لعنت قرار گرفته است.»

بسيار روشن است كه چه عواقب وحشتناكي اين گروه را تهديد مي كند، چرا كه همانطوري كه خواسته و دعاي معصومين نزد پروردگار مستجاب مي شود، نفرين و لعنت آنها نيز مورد قبول خداوند واقع خواهد شد.



[ صفحه 139]




پاورقي

[1] نهج الفصاحه، باب الصلوة.

[2] نهج الفصاحه، باب الكافر.

[3] وسائل الشيعه، باب الصلوة.

[4] اصول كافي، مترجم، ج 3، ص 381، باب الكبائر، ح 8.

[5] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 20، ص 295.

[6] هود: 84 - 86.

[7] هود: 87.

[8] بحارالانوار، ج 79، ص 202.

[9] تفسير نمونه، ذيل آيه 4 و 5 سوره ماعون.

[10] جامع احاديث الشيعه، ج 4، ص 76.

[11] انوارالهدايه، ص 197.


بازگشت