توجه و حضور قلب در نماز


وقتي به نماز مي ايستيم كمتر به نماز توجه داريم و توجهمان به ساير مسائل معطوف مي گردد. گاهي مسائلي كه مربوط به ده ها سال قبل است به



[ صفحه 52]



خاطرمان مي آيد. تازه وقتي مي خواهيم سلام بدهيم متوجه مي شويم كه نماز مي خوانديم.

چقدر زشت و ناپسند است كه ما در مقابل خدا بايستيم و توجه نداشته باشيم در برابر چه كسي ايستاده ايم و چه مي گوييم! خداوند اين حالت را از علائم منافقان به شمار آورده است.

«... و لا يأتون الصلاة الا و هم كسالي...» [1] .

«نماز نمي خوانند جز به حال اكراه و كسالت.»

آيا سزاوار است خداوندي كه از روي لطف به ما اجازه داده در حضور او ايستاده و با او سخن بگوييم و به درد و دل و مناجات بپردازيم، به جاي غنيمت شمردن اين فرصت و شكر بر اين نعمت بزرگ از او غافل گرديم؟ در طول نماز به فكر همه ي مسائل خود افتاده و در انديشه حل آنها برآئيم.

شخصيت هاي بزرگ به راحتي اجازه نمي دهند هر كسي به خدمت آن ها برسد، اما خداوند متعال به جهت محبت بي حدش در خانه اش را به سوي همه انسان ها بازگذاشته و به آنها اجازه داده روي به سوي او داشته باشند. حال بايد فرصت را غنيمت شمرد و با تمام وجود روي به سوي او داشت و دل را از غير او فارغ نمود.

لذا با توجه و حضور قلب در نماز، ادب لازم الرعاية اين عبادت والا است.

از امام صادق عليه السلام نقل شده كه آن حضرت فرمودند:



[ صفحه 53]



«هنگام نماز از دنيا و آنچه در آن است مأيوس شو، تمام هدف و توجهت به خدا باشد و ياد روزي باش كه در برابر دادگاه عدل الهي قرار مي گيري. [2] .

علي عليه السلام فرمودند:

«ليست الصلاة قيامك و قعودك انما الصلاة اخلاصك و أن تريد بها الله وحده». [3] .

«نماز قيام و قعود، برخاستن و نشستن نيست همانا نماز اخلاص توست كه از آن جز خدا اراده ديگري نكني.»



سجده آن نيست كه بر خاك نهي پيشاني

صدق پيش آر كه اخلاص به پيشاني نيست



فقط بايد توجه به خداوند باشد و لاغير. او را حاضر و ناظر بدانيم و احساس حضور در برابر آن خالق عظيم را در خويش، زنده نگاهداريم.

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «اذا قمت في صلاتك فأقبل علي الله بوجهك». [4] .

«هنگامي كه به نماز مي ايستي با تمام وجودت متوجه پروردگار باش.»

علي عليه السلام خطاب به كميل فرمودند:

«يا كميل ليس الشأن أن تصلي و تصوم و تتصدق [انما] الشأن أن تكون الصلاة فعلت بقلب تقي و عمل عندالله مرضي و



[ صفحه 54]



خشوع سوي و ابقاء للجد فيها». [5] .

«اي كميل شأن و مقام تو به خواندن نماز و گرفتن روزه و دادن صدقه نيست، همانا شأن و قدر آدمي آن است كه نماز برگزار شده همراه با قلب پاك و كاري كه پسنديده خدا و خشوع و توجه و جديت باشد.»

امام صادق عليه السلام فرمودند:

«خداوند به حضرت موسي بن عمران عليه السلام وحي كرد: اي موسي آيا مي داني كه چرا تو را براي همكلامي خود برگزيدم و تو ملقب به كليم الله شدي؟ موسي عليه السلام عرض كرد: نه، راز اين مطلب را نمي دانم. خداوند به او وحي كرد: اي موسي من بندگانم را مورد بررسي كامل قرار دادم، در ميان آنان هيچ كس را به اندازه تو در برابر خود متواضع و فروتن نيافتم.»

«يا موسي انك اذا صليت وضعت خدك علي التراب».

«اي موسي هرگاه نماز مي گزاري، گونه ات را روي خاك مي نهي و چهره ات را بر زمين مي گذاري.» [6] .

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: دوازده آيه از تورات را برگزيده و آن را از عبري به عربي ترجمه كرده و روزي سه نوبت در آن ها تأمل مي كنم. يكي از آن دوازده آيه اين است:

«يابن آدم ان قمت بين يدي فقم كما يقوم العبد الذليل بين يدي



[ صفحه 55]



ملك جليل و كن كأنك تراني فان لم تراني فاني أراك».

اي فرزند آدم، چنان در برابر من به نماز و نياز پرداز كه بنده اي بي مقدار در برابر پادشاهي عظيم الشأن به پاي مي ايستد. به هنگام نماز چنان باش كه مرا در برابر خود مي بيني، اگر تو مرا نتواني ديد، من تو را مي بينم و به كار و رفتار تو واقف و آگاهم. [7] .

عصر امامت امام صادق عليه السلام بود، فرزند آن حضرت امام كاظم عليه السلام دوران نوجواني را مي گذرانيد، روزي ابوحنيفه (رئيس مذهب حنفي) به حضور امام صادق عليه السلام آمد و گفت:

پسرت موسي (امام كاظم عليه السلام) را ديدم نماز مي خواند و مردم در پيش روي او، عبور و مرور مي كردند، ولي موسي عليه السلام آنها را از عبور و مرور در جلو نمازگزار نهي نمي كرد.

(ابوحنيفه با اين سخن، خواست به فرزند امام صادق عليه السلام اعتراض كند و ضمنا امام صادق عليه السلام را در مورد فرزندش سرزنش نمايد.

امام صادق عليه السلام فرزندش موسي عليه السلام را به حضور طلبيد، وقتي كه او حاضر شد حضرت به او فرمود: «ابوحنيفه مي گويد: تو نماز مي خواندي و مردم، پيش روي تو رفت و آمد مي كردند و تو آنها را نهي نمي كردي؟

امام كاظم عليه السلام: آري اي پدر! آن كسي كه من براي او نماز مي خواندم نزديك تر به من بود تا ساير مردم، چنانكه خداوند در قرآن مي فرمايد: (و نحن أقرب اليه من حبل الوريد). [8] .

«و ما به انسان از رگ قلبش نزديكتريم.» (يعني من در نماز بودم و در



[ صفحه 56]



آن وقت آن چنان توجه به خدا داشتم كه از رفت و آمد مردم، غافل شدم)

امام صادق عليه السلام از پاسخ پر مغز فرزندش خشنود شد و او را به نشانه محبت به سينه اش چسبانيد و فرمودند:

«بأبي أنت و أمي يا مودع الأسرار».

«پدر و مادرم به فدايت اي امانتدار اسرار و مخزن رموز.» [9] .

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند:

«همين كه انسان در نماز به غير خدا توجه مي كند، خداوند به او خطاب مي كند: به چه كسي توجه مي كني؟ آيا پروردگاري جز من سراغ داري؟ آيا جز من مراقب و ناظري در كار است؟ آيا به بخشنده اي جز من دل بسته اي...؟ اگر توجه به من داشته باشي، من و فرشتگانم به تو توجه داريم...» [10] .

و آن حضرت صلي الله عليه و آله فرمودند:

«لا يقبل الله صلاة امري لا يحضر فيها قلبه مع بدنه». [11] .

«خداوند نماز بنده اي را كه دلش با بدنش حضور ندارد نمي پذيرد.»

و فرمودند:

«لا ينظر الله تعالي، الي صلاة، لا يحضر الرجل فيها قلبه مع بدنه». [12] .



[ صفحه 57]



«خداوند به نمازي كه حضور قلب در آن نباشد نظر لطف ندارد.»

و امام باقر عليه السلام فرمودند:

«ان العبد ليرفع له من صلاته نصفها و ثلثها و ربعها و خمسها فما يرفع الا ما أقبل عليه منها بقلبه». [13] .

«از بنده خدا گاهي نصف نماز او و گاهي يك سوم و يا يك چهارم و يا يك پنجم آن پذيرفته مي شود و به طور كلي از نماز آن مقدار كه با حضور قلب و تمركز حواس اقامه شده قبول مي شود.»

اگر مي خواهيم نماز معراج ما شود بايد انسان فقط خدا ببيند و لاغير، حتي خودش را هم نبيند. نقل شده يكي از پيامبران با خداوند مناجات مي كرد و مي گفت: «يا رب كيف الطريق اليك؟» «چگونه مي شود به تو رسيد؟ چگونه به سوي تو مي توان آمد؟» جواب آمد: «اترك نفسك و تعال الي»؛ «خود را واگذار و نزد من آي.» [14] .

آري اگر انسان همه را واگذارد و فقط خدا را ببيند زبان و چشم و گوشش هم از آن خدا شود، در اين صورت است كه نه زبانش به غير رضاي او گشوده مي شود، نه چشمش جز او را مي بيند و نه گوشش جز نواي دلنشين او را مي شنود.

جناب شيخ رجبعلي خياط مي فرمايد:

«شيطان هميشه مي آيد سراغ انسان، يادت باشد كه توجه خود را از خدا قطع نكن، در نماز مؤدب باش در نماز بايد همانند هنگامي كه در برابر



[ صفحه 58]



شخصيت بزرگ خبردار ايستاده باشي، به گونه اي كه اگر سوزن هم به تو بزنند تكان نخوري!»

اين سخن را شيخ به فرزندش در پاسخ اين سؤال كه: شما موقعي كه نماز مي خوانيد گاهي لبخند مي زنيد، فرموده است: فرزند جناب شيخ مي گويد: من حدس مي زنم كه لبخند ايشان به شيطان است كه با لبخند به او مي گويد: زورت نمي رسد! باري، جناب شيخ معتقد بود كه حركت خلاف ادب در محضر آفريدگار معلول وسوسه شيطان است و مي فرمود: «شيطان را ديدم بر جايي كه انسان در نماز مي خاراند، بوسه مي زند!» [15] .

لذا نقل شده كه علي عليه السلام فرمودند:

«ليخشع الرجل في صلاته فان من خشع قلبه لله عزوجل خشعت جوارحه فلا يعبث بشي ء». [16] .

«آدمي بايد در نمازش خشوع داشته باشد، زيرا كسي كه قلبش براي خداي عزوجل خشوع كند همه اعضا و اندامش نيز خاشع مي گردد و سرگرم چيزي نمي شود.»

و چه خوب است كه انسان در نماز به ياد عظمت پروردگار يا به ياد گناهانش بيافتد، بلكه قطره اي اشك از چشمانش سرازير مي شود. وقتي سعد بياع سابري از امام صادق عليه السلام سؤال كرد:

«أ يتباكي الرجل في الصلاة فقال بخ بخ ولو مثل رأس الذباب».

«آيا شخص مي تواند در نماز بگريد؟ حضرت عليه السلام فرمودند: «به به



[ صفحه 59]



چه خوب است، گرچه به مقدار سر مگسي اشك بريزد.» [17] .

«عن أبي حنيفة قال سألت أباعبدالله عليه السلام عن البكاء في الصلاة أ يقطع الصلاة قال ان بكي لذكر جنة أو نار فذلك هو أفضل الأعمال في الصلاة». [18] .

ابوحنيفه گفت: از امام صادق عليه السلام درباره گريستن در نماز پرسيدم كه آيا نماز را قطع و باطل مي كند؟ فرمودند:

«اگر به شوق بهشت و خوف دوزخ باشد نه تنها باطل نمي كند، بلكه از برترين اعمال در نماز است.»


پاورقي

[1] توبه: 54.

[2] محجةالبيضاء، ج 1، ص 382.

[3] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 1، ص 325.

[4] بحارالانوار، ج 84، ص 220.

[5] بحار، ج 74، ص 273.

[6] تحفةالواعظين، ص 123.

[7] نشان از بي نشانها، ص 367.

[8] ق: 16.

[9] فروع كافي، ج 3، ص 279.

[10] مستدرك الوسائل، ج 1، ص 173.

[11] ميزان الحكمة، ج 7، ص 3116، ح 10635.

[12] محجةالبيضاء، ج 1، ص 351.

[13] وسائل الشيعه، ج 4، ح 4541.

[14] كشكول شيخ بهايي، ج 1، ص 187.

[15] كيمياي محبت، ص 223.

[16] بحار، ج 81، ص 239.

[17] استبصار، ج 1، ص 407.

[18] همان مصدر، ص 408.


بازگشت