نماز از منظر روايات


يكي از موضوعاتي كه در روايات معصومين عليهم السلام بسيار مورد سفارش و تأكيد و اهميت قرار گرفته مسأله ي نماز است. نماز در مكتب انسان ساز اسلام از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده و هيچ عملي از اعمال ديني و افعال عبادي با آن قابل مقايسه نمي باشد.

«سئل النبي صلي الله عليه و آله عن الصلاة فقال الصلاة من شرائع الدين و فيها مرضاة الرب عزوجل و هي منهاج الأنبياء». [1] .

از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله درباره ي نماز سؤال شد، فرمودند: «نماز از شرايع دين و رضايت خداي عزوجل در آن است، نماز راه پيغمبران مي باشد.»

و فرمودند:



[ صفحه 27]



«ما من حالة يكون عليها العبد أحب الي الله تعالي من أن يراه ساجدا يعفر وجهه في التراب». [2] .

«هيچ حالتي از بنده در پيشگاه خداي تعالي محبوبتر از اين نيست كه در حال تهجد او را ببيند كه صورت به خاك گذارده است.»

و فرمودند:

«الصلاة معراج المؤمن».

«نماز، عروج دهنده ي مؤمن به سوي خداست.»

و فرمودند:

«اذا قام العبد المؤمن في صلاته نظر الله عزوجل اليه». [3] .

«وقتي بنده مؤمن به نماز مي ايستد خداوند به او نظر مي كند.»

البته اين نظر و توجه خاص الهي است كه نسبت به بندگان خاص خدا كه همان نمازگزاران هستند، مي باشد والا نظر و توجه عام خداوند شامل همه بندگان اعم از نمازگزار يا بي نماز مي شود.

و فرمودند:

«ان لله تعالي ملكا ينادي عند كل صلاة يا بني ادم قوموا الي نيرانكم التي أوقدتموها علي أنفسكم فأطفئوها بصلاتكم». [4] .

«خدا را فرشته اي است كه به هنگام هر نمازي فرياد مي زند: آي



[ صفحه 28]



آدميزادگان برخيزيد به سوي آتش هايي كه به زيان خود برافروخته ايد و با نماز آنها را خاموش سازيد.»

و فرمودند:

«أوصيكم بالصلاة و حفظها فانها خيرالعمل و هي عمود دينكم». [5] .

«شما را به نماز و نگهداري و حفاظت آن سفارش مي كنم كه آن بهترين اعمال و ستون دين شما است.»

صداي اذان براي پيامبر صلي الله عليه و آله چنان جاذبه داشت و نشاط مي آورد كه هنگام اذان به بلال مي فرمود: «أرحنا يا بلال»؛ [6] «اي بلال، ما را از غم و اندوه و تلخي رهايي بخش»

و مي فرمودند: «گرسنه از غذا سير و تشنه از آب، سيراب مي شود، ولي من از نماز سير نمي شوم» [7] .

و مي فرمودند: «قرة عيني في الصلاة»؛ [8] «نماز، نور چشم من است»

و فرمودند:

«الصلاة عمود الدين... فان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها». [9] و [10] .



[ صفحه 29]



«نماز پايه دين است... اگر مقبول درگاه الهي قرار گيرد، ساير حسنات و اعمال انسان نيز پذيرفته است و اگر مقبول واقع نشود همه حسنات و اعمال ديگر مردود است.»

و فرمودند:

«أول ما ينظر في عمل العبد في يوم القيامة في صلاته، فان قبلت نظر في غيرها و ان لم تقبل لم ينظر في عمله شي ء». [11] .

«نخستين چيزي كه در روز قيامت از عمل بنده نظر مي شود نماز است كه اگر پذيرفته شود در ساير اعمال وي نظر خواهد شد، و اگر پذيرفته نگردد در هيچ عمل ديگري نظر و توجه نشود.»

و فرمودند:

«مثل الصلاة مثل عمود الفسطاط اذا ثبت العمود نفعت الأطناب و الأوتاد و الغشاء و اذا انكسر العمود لم ينفع طنب و لا وتد و لا غشاء». [12] .

«نماز، مانند ستون خيمه است، اگر ستون برپا باشد، ريسمانها و ميخ ها و پرده سود مي رساند و هنگامي كه ستون بشكند نه



[ صفحه 30]



ريسمان سودي دارد و نه ميخ و پرده.»

و فرمودند:

«أنا لا أشبع من الصلاة»؛ «من هرگز از نماز سير نمي شوم.»

«انما موضع الصلاة من الدين كموضع الرأس من الجسد». [13] .

«جايگاه نماز در دين، مانند سر در كالبد است.»

«اذا كان يوم القيامة يدعي بالعبد فأول شي ء يسأل عنه الصلاة فاذا جاء بها تامة و الا زج في النار». [14] .

«روز قيامت كه در رسيد، بنده را مي خوانند و نخستين چيزي كه از او مي خواهند نماز است. اگر آن را درست بياورد (كه رستگار شده است) و گرنه در آتش انداخته مي شود.»

«خمس صلوات من حافظ عليهن كانت له نورا و برهانا و نجاة يوم القيامة».

«كسي كه بر نمازهاي پنجگانه محافظت و مراقبت نمايد اين نمازها براي او در قيامت، نور و حجت و وسيله نجات خواهد بود.»

«الصلاة مفتاح كل خير»؛ «نماز كليد هر خوبي است.»

«لا سهم لمن لا صلاة له». [15] .



[ صفحه 31]



«كسي كه نماز نمي گذارد، بهره اي از دين ندارد.»

«الاستخفاف بالصلاة تورث الفقر».

«سبك شمردن نماز، موجب فقر و تهيدستي مي شود.»

«من ترك صلاة لقي الله و هو عليه غضبان».

«هركس نمازي را نخواند، خداوند را ببيند كه بر او خشمناك است.»

«من ترك الصلاة متعمدا أحبط الله عمله».

«هر كس نماز را از روي قصد ترك كند، خداوند عملش را تباه مي كند.»

«من ترك الصلاة متعمدا فقد كفر». [16] .

«ترك عمدي نماز موجب كفر است.»

«اذا قام العبد الي الصلاة فكان هواه و قلبه الي الله تعالي انصرف كيوم ولدته أمه».

«هرگاه بنده به نماز بايستد و گرايش دلش به سوي خدا باشد، همچون روزي كه از مادر زاده شده، بازمي گردد».

«ان الرجلين من أمتي يقومان في الصلاة و ركوعهما و سجودهما واحد و ان ما بين صلاتيهما مثل ما بين السماء و الأرض».

«دو نفر از امتم به نماز مي ايستند و ركوع و سجودي يكسان دارند،



[ صفحه 32]



حال آنكه نمازهايشان به اندازه آسمان و زمين از هم دور است.»

و حضرت در حديث طويل به انس فرمودند: «ان استطعت أن لا تزال تصلي فان الملائكة تصلي عليك ما دمت مصليا». [17] .

«اگر توانستي پيوسته نماز بگزار، زيرا تا هنگامي كه در نماز هستي فرشتگان بر تو درود مي فرستند.»

جابر بن عبدالله انصاري مي گويد از اميرمؤمنان علي عليه السلام پرسيدند: آخرين سخني كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود چه بود؟ حضرت پاسخ داد: در آخرين لحظات عمر مبارك رسول خدا صلي الله عليه و آله آن حضرت را به سينه ام تكيه دادم. رسول خدا سر مبارك خود را روي شانه ام قرار داد و فرمود: «الصلاة، الصلاة» [18] .

و حضرت صلي الله عليه و آله فرمودند:

«مثل الصلوات الخمس كمل نهر جار عذب علي باب أحدكم يغسل فيه كل يوم خمس مرات فما يبقي ذلك النهر من الدنس». [19] .

«نمازهاي پنجگانه به نهر جاري گوارايي مي ماند كه بر در خانه هايتان روان است و هر روز پنج بار خود را در آن آب زلال شست و شو مي دهيد، پس هيچ پليدي باقي نمي ماند.»

در حديثي از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت شد كه فرمود:



[ صفحه 33]



«لا يزال الشيطان يرعب من بني آدم ما حافظ علي الصلوات الخمس فاذا ضيعهن تجرأ عليه و أوقعه في العظائم». [20] .

«شيطان پيوسته تا وقتي كه فرزند آدم بر نمازهاي پنجگانه محافظت و مواظبت دارد، از وي ترسان است و چون نمازها را ضايع كرد بر او دلير مي شود و او را در گناهان بزرگ مي اندازد.»

و فرمودند:

«الصلاة مرضاة الله و حب الملائكة و سنة الأنبياء و نور المعرفة و أصل الايمان و اجابة للدعاء و قبول الأعمال و بركة في الرزق و راحة البدن و سلاح علي الأعداء و كراهة الشيطان و شفيع بين صاحبها و ملك الموت و سراج في قبره و فراش تحت جنبه و جواب منكر و نكير و مؤنس في السراء و الضراء و صائر معه في قبره الي يوم القيامه» [21] .

«نماز رضايت خداوند، محبوب ملائكه سنت پيامبران است، نماز نور معرفت و ريشه ايمان و موجب اجابت دعاست، نماز مايه قبولي اعمال و بركت در روزي و آرامش بدن است، نماز اسلحه در برابر دشمن و موجب خشم شيطان است. نماز شفيع بين نمازگزار و فرشته قبض روح است. نماز چراغ روشني بخش قبر و بستر در لحد و جواب نكير و منكر است. نماز مونس انسان در شدائد و سختي هاست. نماز همدم انسان از قبر تا قيامت است.»



[ صفحه 34]



و فرمودند:

«أ لا أنبئكم بما يكفر الله به الخطايا و يرفع الدرجات اسباغ الوضوء في المكاره و نقل الأقدام الي المساجد و انتظار الصلاة بعد الصلاة فذلكم الرباط». [22] .

«آيا به شما خبر ندهم بدانچه خدا به وسيله آن گناهان را مي پوشاند و درجات را بالا مي برد؟ در سختي ها و دشواريها وضوي كامل ساختن و به سوي مساجد رهسپار شدن و پس از نماز انتظار نماز ديگر داشتن، اين سنگرداري و سنگرباني شما است.»

و پيامبر صلي الله عليه و آله در وصيتشان به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:

«ثلاث درجات: اسباغ الوضوء في السبرات و انتظار الصلاة بعد الصلاة و المشي بالليل و النهار الي الجماعات». [23] .

«سه چيز موجب درجات است: وضوي كامل در بامداد سرد گرفتن، انتظار نماز پس از نماز داشتن و شبانه روز براي شركت در جماعات رفت و آمد كردن.»

و شايد جامع ترين حديث از حضرت كه جامع بسياري از فوائد و فضائل نماز است حديثي است كه شخصي به نام ضمرة بن حبيب روايت كرده كه درباره ي نماز از رسول خدا صلي الله عليه و آله پرسيدند و آن حضرت در جواب فرمود:



[ صفحه 35]



«الصلاة من شرائع الدين و فيها مرضاة الرب عزوجل و هي منهاج الأنبياء و للمصلي حب الملائكة و هدي و ايمان و نور المعرفة و بركة في الرزق و راحة للبدن و كراهة الشيطان و سلاح علي الكافر و اجابة للدعاء و قبول للأعمال و زاد المؤمن من الدنيا الي الاخرة و شفيع بينه و بين ملك الموت و أنس في قبره و فراش تحت جنبه و جواب لمنكر و نكير و تكون صلاة العبد عند المحشر تاجا علي رأسه و نورا علي وجهه و لباسا علي بدنه و سترا بينه و بين النار و حجة بينه و بين الرب جل جلاله و نجاة لبدنه من النار و جوازا علي الصراط و مفتاحا للجنة و مهورا لحور العين و ثمنا للجنة بالصلاة يبلغ العبد الي الدرجة العليا لأن الصلاة تسبيح و تهليل و تحميد و تكبير و تمجيد و تقديس و قول و دعوة». [24] .

«نماز از شرايع دين است و در آن است موجبات خشنودي و رضايت پروردگار عزوجل، و راه پيغمبران است. شخص نمازگزار بهره مند است از دوستي فرشتگان و هدايت و ايمان و نور معرفت و بركت در روزي و آسايش بدن و ناخشنودي شيطان، نماز سلاح و ساز و برگي است بر كافران و وسيله ي اجابت دعا و پذيرش اعمال و توشه اي است براي شخص مؤمن از دنيا به سوي آخرت و شفيع و واسطه اي ميان او و فرشته ي مرگ و انس در قبر و بستري آماده در زير بدن و پاسخي براي نكير و منكر.



[ صفحه 36]



نماز بنده ي خدا در محشر تاجي است بر سر او و نوري است در چهره اش و جامه اي است در تنش، و پرده اي است ميان او و آتش دوزخ و حجتي است ميان او و پروردگار او جل جلاله، وسيله ي نجات بدن او است از آتش و برگ عبوري است براي صراط و كليدي است براي بهشت و مهريه ي حورالعين و بهائي است براي بهشت. به وسيله ي نماز بنده ي خدا به درجه ي عاليه نائل گردد زيرا نماز تسبيح است و تهليل و تحميد و تكبير و تمجيد و تقديس و گفتار و دعا...»

و فرمودند:

«ان المصلي ليقرع باب الملك و انه من يدم قرع الباب يوشك أن يفتح له». [25] .

«نمازگزار در خانه سلطان حقيقي (پروردگار متعال) را مي كوبد، بديهي است كه هر كس در خانه اي را بسيار بكوبد اميد گشوده شدن در بر روي او هست.»



گفت پيغمبر كه چون كوبي دري

عاقبت زان در برون آيد سري




پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 79، ص 231.

[2] كنزالعمال، ج 7، ص 289.

[3] وسائل الشيعه، ج 3، ص 21.

[4] كنزالعمال، ج 7، ص 281، نهج الفصاحه، ج 2، باب الصلوة، ص 567، ح 3472.

[5] بحارالانوار، ج 82، ص 209 و ص 226.

[6] محجةالبيضاء، ج 1، ص 377.

[7] مستدرك الوسائل، ج 1، ص 174.

[8] بحار، ج 77، ص 77.

[9] امالي صدوق، ص 641.

[10] پليس راهي را در نظر بگيريد كه از راننده اي گواهينامه ي رانندگي مطالبه مي كند. اگر راننده شناسنامه، پروانه ساختمان، كارت بازرگاني و اجازه اي اجتهاد و يا هر مدرك ديگري به او نشان دهد، پليس از او نمي پذيرد و تنها اگر گواهينامه ي رانندگي داشت اجازه ي عبور مي دهد، اگر نه مانع او مي شود. در قيامت نيز شرط رسيدن به مقصد، گواهينامه ي نماز است كه اگر نباشد هيچ عملي مورد قبول و نجات بخش نيست - تمثيلات - محسن قرائتي ص 18.

[11] بحارالانوار، ج 79، ص 227.

[12] ميزان الحكمة، ج 5، ص 367 و من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 211، ح 639.

[13] كنزالعمال، ج 7، ح 18972.

[14] بحارالانوار، ج 82، ص 201 و مستدرك الوسائل، ج 3، ص 28.

[15] كنزالعمال، ج 7، ص 327.

[16] محجةالبيضاء، ج 1، ص 340.

[17] الغدير، ج 5، ص 26.

[18] گنجينه ذكر، ص 33 به نقل از المراجعات، ص 251.

[19] كنزالعمال، ج 7، ص 291، ح 18931 و وسائل الشيعه، ج 4، ص 12.

[20] بحارالانوار، ج 79، ص 220.

[21] مستدرك الوسائل، ج 1، ص 180.

[22] محجةالبيضاء، ج 1، ص 302.

[23] بحارالانوار، ج 77، ص 302.

[24] خصال صدوق، ج 2، ص 522.

[25] كنزالعمال، ج 7، ص 229.


بازگشت