علت تشريع نماز


خداوند خطاب به حضرت موسي عليه السلام كه از پيامبران اولوالعزم اوست مي فرمايد:

«و أنا اخترتك فاستمع لما يوحي - انني أنا الله لا اله الا أنا فاعبدني و أقم الصلاة لذكري». [1] .

«من تو را براي مقام رسالت برگزيده ام، اكنون به آنچه به تو به وحي مي شود گوش فرا ده! من الله هستم، معبودي جز من نيست. (اكنون



[ صفحه 19]



كه چنين است» تنها مرا عبادت كن و نماز را برپاي دار تا هميشه به ياد من باشي.»

در اين آيات، اول اصل توحيد مطرح شده و آن مهمترين اصل دعوت انبيا است بعد به موضوع عبادت خدا و به دنبال آن دستور به نماز داده شد تا پيوند با خالق هستي و فراموش نكردن ذات پاك او هميشگي باشد. امام علي بن موسي الرضا عليه السلام در فلسفه وجوب نماز مي فرمايد:

«لئلا ينسي العبد سيده و مدبره و خالقه». [2] .

«نماز واجب گرديده كه بنده آقا و مدبر و خالقش را فراموش نكند.»

شكي نيست كه در زندگي بشر عواملي وجود دارد كه انسان را غافل ساخته و از ياد خدا او را باز مي دارد. كم كم يادش مي رود كه خالقي دارد. البته شايد منكر نباشد ولي يادش مي رود كه مدبري دارد، خداي مهربان، بخشنده و آمرزنده و توبه پذيري دارد. چند نبوت در شبانه روز نماز خواندن از بهترين وسايل غفلت زدايي و به ياد خداوند انداختن مي باشد.

لذا انسان صبحگاهان كه از خواب برمي خيزد خوابي كه او را از همه چيز اين جهان بيگانه كرده و مي خواهد برنامه زندگي را شروع كند خداوند قبل از هر كاري، نماز را بر او واجب كرده تا با نماز زندگي را آغاز نموده و قلب و جان خود را با ياد خدا صفا دهد. و زماني كه غرق در كارهاي روزانه شد و در نيمه روز، تلاش زندگي او را به خود مشغول كرد ناگهان با شنيدن «حي علي الصلاة»؛ «بشتاب به سوي نماز» به سراغ نماز مي رود و در برابر معبود به راز و نياز مي ايستد و گرد و غباري كه بر دل او نشسته را از



[ صفحه 20]



بين مي برد. در پايان روز و اول وقت مغرب هم چنين است و با گذشتن پاسي از شب نيز به نماز عشا مي ايستد و ياد خدا را در دل زنده مي كند.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نيز فرمودند:

«انما فرضت الصلاة.. لاقامة ذكر الله». [3] .

«نماز واجب شده است... براي برپا داشتن ياد خدا.»

و در آيه ي 28 سوره رعد خداوند ياد خود و ذكر خود را مايه اطمينان قلب و آرامش دل انسان بيان مي كند: «... ألا بذكر الله تطمئن القلوب»؛ دلها تنها با ياد خدا آرامش مي يابد و بس.» مهمترين اثر نماز اين است كه انسان را به ياد خدا مي اندازد كه ريشه و مايه اصلي هر خير و سعادت است.

از حاج آقا رستمي نماينده ولي فقيه در نيروي دريايي سپاه چنين نقل شده است:

سال 1365 بود، در اهواز در سوله اي جمع شده بوديم براي نماز، تيپ 21 امام رضا عليه السلام در آنجا مستقر بودند. زماني بود كه بمباران هاي شهري بسيار زياد شده بود، عده زيادي آمده بودند وسط نماز مغرب و عشا آژير قرمز كشيده شد. من كه امام جماعت بودم كمي ترديد كردم، اما هيچ جنبشي بين نمازگزاران ايجاد نشد، من نماز را ادامه دادم.

بمباران شروع شد. ما در سوله بوديم، صداي وحشتناكي به گوش مي رسيد، اما نماز قطع نشد. برگشتم نگاه كردم با مسأله غريبي رو به رو شدم، عده نمازگزاران از زمان شروع بيشتر شده بود. در آنجا بود كه عظمت نماز و صاحب نماز براي من روشن شد.



[ صفحه 21]



واقعا «... ألا بذكر الله تطمئن القلوب» و اگر كسي به ياد خدا باشد به وسيله نماز مخصوصا با نماز جماعت، هميشه در آرامش است و از چيزي هراس نخواهد داشت. [4] .

رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمودند:

«انما فرضت الصلاة و أمر بالحج و الطواف، و أشعرت المناسك، لاقامة ذكر الله تعالي؛ فاذا لم يكن في قلبك للمذكور الذي هو المقصود و المبتغي، عظمة و لا هيبة، فما قيمة ذكرك؟». [5] .

«خدا نماز، حج، طواف و مناسك حج را قرار داد تا ياد او احيا شود. حال اگر كسي نماز بخواند، اعمال حج، طواف و سعي و... را به جاي آورد، اما از ياد خدا غافل باشد اين ذكر چه ارزشي خواهد داشت؟»

لذا در روايت مي خوانيم:

«كم من قائم حظه من صلاته التعب و النصب». [6] .

«چه بسيار انسان هايي كه شب به پا خاسته و نماز مي خوانند، اما جز خستگي و رنج حاصلي براي آنها نمي ماند.»

حضرت رضا عليه السلام در جواب سؤال محمد بن سنان مرقوم فرمودند:

«ان علة الصلاة أنها اقرار بالربوبية لله عزوجل و خلع الأنداد و قيام بين يدي الجبار جل جلاله بالذل و المسكنة و الخضوع و



[ صفحه 22]



الاعتراف». [7] .

«حكمت نماز اقرار به ربوبيت خداوند تبارك و تعالي و شريك نگرفتن براي اوست، ايستادن در پيشگاه جبروت الهي، با خواري و بيچارگي، افتادگي و اعتراف و درخواست بخشش گناهان گذشته است. صورت نهادن بر خاك در هر روز براي بزرگداشت خداوند جل و جلاله است، تا به ياد او فروتن و خوار و خواهان و مشتاق فزوني دين و دنياي خود باشد.»

لذا ذكر خداوند عز و جل و دوام آن در شب و روز به خاطر آن است تا بنده، مالك و مدبر و آفريدگارش را از ياد نبرد و گرنه سركشي و طغيان مي كند و اين در ياد كردن پروردگار عزوجل و ايستادن در پيشگاهش نهفته است، كه او را از سرپيچي نهي مي كند و از انواع فساد باز مي دارد. با اين حال از روايات، علل و عوامل ديگري براي تشريع نماز ذكر شده است.

حضرت علي عليه السلام فرمودند:

«فرض الله الايمان تطهيرا من الشرك و الصلاة تنزيها عن الكبر». [8] .

«خداوند ايمان را جهت پاك كردن از شرك و نماز را براي دوري از كبر واجب كرد.»

كبر و نخوت و خودبيني و خودخواهي از صفات بسيار زشت آدمي



[ صفحه 23]



است و باعث انحطاط اخلاقي شخص مي شود. پس چه بهتر كه انسان به وسيله اي اين صفت بسيار زشت را از خود دور كند، و آن هم به فرموده اميرمؤمنان عليه السلام نماز است كه باعث نزاهت و پاك شدن انسان از صفت زشت تكبر و خودخواهي است. چرا كه انسان در هر شبانه روز اقلا هفده ركعت و در هر ركعت دوبار پيشاني بر خاك در برابر خدا مي گذارد، خود را ذره ي كوچكي در برابر عظمت او مي بيند، بلكه صفري در برابر بي نهايت. پرده هاي غرور و خودخواهي كنار مي رود و تكبر و خود برترجويي درهم شكسته مي شود.

لذا در حديثي نقل شده:

«اذا صلي أحدكم فليلزم جبهته و أنفه الأرض حتي يخرج منها الرغم، معناه حتي يخضع و يذل». [9] .

«وقتي يكي از شما نماز مي گزارد، بايد بيني و پيشانيش را به زمين بچسباند تا آب بيني وي خارج شود.»

معناي اين جمله اين است كه: كبر و غرور از وي به در رفته و در مقابل خداوند، خاضع و فروتن شود.

و امام باقر عليه السلام در وصيت خود به جابر جعفي فرمودند:

«الصلاة بيت الاخلاص و تنزيه عن الكبر». [10] .

«نماز خانه اخلاص و وسيله دوري از تكبر است.»



[ صفحه 24]



هراس ليف دانشمند اروپايي در مورد نماز مي گويد:

من بسيار از كليساها را ديده ام كه در آن جا مساوات برقرار نيست و طبيعتا معتقد بودم كه بايد همين تبعيض در داخل معابد اسلامي هم حكمفرما باشد. ولي هنگامي كه در روز عيد فطر، در مسجدي در لندن، ملاحظه كردم كه عالي ترين نوع مساوات در ميان مسلمانان وجود دارد، سخت دستخوش حيرت گرديدم من ديدم كه نژادهاي مختلف و شخصيت هاي عالي و داني، در كنار يكديگر قرار گرفته اند و برادرانه مشغول عبادت هستند. مانند آن را در مسجد نوبنياد از بلاد ممباساة نيز ديدم كه كارگران با سياست مداران دست مي دهند و تكلفات و تشريفات از ميان آنها برداشته شده است. هيچ كس در هيچ مقامي، از ايستادن در كنار ديگران براي نماز ناراحت نيست. صف ها كاملا منظم و همه در يك رديف ايستاده اند. زيرا آنجا امتيازي نيست و همه در پيشگاه خداوند برابرند. هيچ كس را بر ديگري رجحان نيست. [11] .

و از آنجايي كه نماز، انسان را از جهان محدود ماده و چهار ديوار عالم طبيعت بيرون برده و به ملكوت آسمانها دعوت مي كند و او را با فرشتگان هم صدا و همراز مي سازد و انسان بدون نياز به هيچ واسطه اي در برابر خداوند مي ايستد و با خداوند به گفتگو مي پردازد، لذا شايد به همين واسطه است كه علي عليه السلام فرمودند:

«الصلاة قربان كل تقي». [12] .

«نماز وسيله تقرب هر پرهيزكاري به خداست.»



[ صفحه 25]



خصوصا تكرار اين عمل در شبانه روز آن هم با تكيه روي صفات خداوند رحمانيت و رحيميت اثر قابل ملاحظه تري دارد.

و نقل شده: هشام بن حكم از امام صادق عليه السلام پرسيد: يابن رسول الله چرا نماز واجب شد در حالي كه هم وقت مي گيرد و هم انسان را به زحمت مي اندازد؟ امام پاسخ فرمودند: پيامبراني آمدند و مردم را به آئين خود دعوت نمودند، عده اي هم دين آنها را پذيرفتند، لكن با مرگ آن پيامبران، نام و دين و ياد آنها از ميان رفت. خداوند اراده فرموده كه اسلام و نام پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله زنده بماند و اين از طريق نماز امكان پذير است. [13] يعني همان طوري كه صلوات فرستادن سبب ياد پيامبر صلي الله عليه و آله است، نماز، اذان و اقامه نيز سبب ياد و نام پيامبر صلي الله عليه و آله و اعتلاي دين اوست. و نقل شده: سلمان فارسي در نخستين روزهايي كه براي تحقيق درباره ي دين اسلام به مدينه آمده بود، شبي در منزل ابوايوب انصاري خدمت پيامبر اسلام (ص) رسيد. در آن جا تعدادي از مسلمانان براي اداي نماز جماعت گرد آمده بودند. پيامبر اسلام (ص) مقداري در اهميت و فضيلت نماز براي حاضران سخن گفتند و بعد براي نماز آماده شدند. سلمان كه ايران و جاهاي ديگر، محل عبادت مسيحيان، يعني كليساها را باشكوه و زرق و برق بسيار ديده بود، از سادگي محل عبادت مسلمانان در حيرت بود، از يكي از مسلمانان پرسيد:

«شما خداوند را چگونه و با چه وسيله اي پرستش مي كنيد؟»

آن مرد پاسخ داد:

«به همين سادگي كه مي بيني در برابر خداوند به عبادت مي ايستيم و



[ صفحه 26]



او را مي خوانيم»

با اين جواب، سلمان مجذوب آن همه سادگي و بي پيرايگي مسلمانان و ذهن و قلبش آماده پذيرائي اسلام مي شود. پس از پايان نماز، سلمان نزد پيامبر صلي الله عليه و آله رفته و با خضوع تمام اسلام را مي پذيرد و مسلمان مي شود و در دينداري و ايمان به مقامي مي رسد كه پيامبر در وصف او مي فرمايد: «سلمان منا اهل البيت» [14] .


پاورقي

[1] طه: 13 -14.

[2] بحار، ج 82، ص 261 و وسائل الشيعه، ج 4، ص 9.

[3] احياء علوم الدين، ج 1 ص 288.

[4] پيشاني سوخته، ص 81.

[5] محجةالبيضاء، ج 1، ص 350.

[6] همان مصدر، ص 366.

[7] من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 214، ح 645.

[8] نهج البلاغه، حكمت 244.

[9] مجموعه ورام، ج 2، ص 299.

[10] بحارالانوار، ج 79، ص 209.

[11] خلوتگه راز، ص 203.

[12] نهج البلاغه، حكمت 31.

[13] جامع احاديث الشيعه، ج 4، ص 68، ح 5346، علل الشرايع، ج 2، ص 10.

[14] سلمان فارسي عباس ملكي ص 26 و 27.


بازگشت