تاثير اذان و اقامه


يكي از علما مي فرمود: روزي يك مرد غير مسلمان «صائبي» نزد من آمد و گفت: «اسلام را به من تعليم دهيد، مي خواهم مسلمان شوم»، من هم اسلام را به او تعليم دادم و مسلمان شد. بعد به او گفتم: چه انگيزه اي شما را به سوي اسلام آورد؟ گفت: «نمي دانم فقط همين را مي دانم كه از كودكي به اسلام علاقه مند بودم و يك جاذبه اي به سوي اسلام در وجودم احساس مي كردم. هرگاه از محله هاي مسلمان نشين مي گذشتم و صداي اذان به گوشم مي خورد، احساس خوبي پيدا مي كردم و يك كشش نيرومندي در وجودم نسبت به اذان پيدا مي شد؛ به طوري كه از رفتن بازمانده، مي ايستادم و به صداي اذان گوش مي دادم و لذت مي بردم. همين علاقه و جاذبه باعث شد درباره ي اسلام، مطالعه و



[ صفحه 36]



تحقيق كنم و نتيجه ي اين مطالعات و تحقيقات اين شد كه به حقانيت اسلام پي ببرم و اكنون مسلمان شوم.»

از مادر اين شخص پرسيدم: شما درباره ي فرزندتان چه كرديد كه به اسلام علاقه مند شد؟

گفت: «كار بخصوصي نكردم و نمي دانم چرا به اسلام علاقه مند شده، با اين كه من و پدرش مسلمان نيستيم.»

چون سئوالم را تكرار كردم، مادر سرش را به زير انداخت و به فكر فرورفت و مراحل مختلف زندگي فرزند را در ذهنش مرور كرد، ناگاه سر بلند كرد و گفت: «فقط يك چيز در اين باره به يادم آمد و آن اين كه: حدود سي سال پيش كه من حامله بودم، در محلي زندگي مي كرديم كه همسايه ي ما يك آقاي روحاني بودند، بعد از تولد نوزاد خانواده اش به ديدنمان آمدند، آن آقا بچه را گرفت، روي زانويش



[ صفحه 37]



گذاشت و دهانش را به گوش راست او نزديك كرده، چيزهايي در گوشش گفت و بعد در گوش چپش هم چيزهايي گفت و من نفهميدم چه گفت»!

من گفتم: پاسخم را يافتم. آن آقا در گوش راست فرزندتان اذان گفته و در گوش چپش اقامه؛ و همين عامل، بذر علاقه ي به اسلام را در جان نوزاد كاشته و باعث شده كه الان مسلمان شود.


بازگشت