آرزوي شنيدن اذان
حضرت زهرا عليهاالسلام روزي گفت: «خيلي آرزو دارم صداي مؤذن پدرم را بشنوم.»
بلال وقتي شنيد فاطمه زهرا عليهاالسلام آرزوي شنيدن صداي اذانش را دارد. شروع به اذان كرد، همين كه گفت: الله اكبر الله اكبر.
زهراي مرضيه عليهاالسلام خاطرات ايام پدر برايش تجديد شد و به ياد پدر بزرگوارش مثل ابر بهار شروع به گريه كرد، وقتي رسيد به «اشهد ان محمداً رسول الله» ناله اي زد، بر زمين افتاد و بي هوش شد.
[ صفحه 21]
مردم به بلال گفتند: ساكت باش! دختر پيامبر صلي الله عليه و آله از دنيا رفت.
خيال مي كردند فاطمه زهرا عليهاالسلام از دنيا رفته است. بلال اذان خود را قطع كرد و ادامه نداد. فاطمه زهرا عليهاالسلام به هوش آمد. از بلال درخواست كرد بقيه اذانش را بگويد. اما بلال عذر خواست و گفت: مي ترسم اگر ادامه دهم شما طاقت نياوري. حضرت عليهاالسلام عذرش را پذيرفت.