اهميت سوره توحيد


در نماز بعد از سوره ي حمد، بايد يكي ديگر از سوره هاي قرآن خوانده شود كه نمازگزار مي تواند هر سوره اي را انتخاب كند، البته به غير از چهار سوره اي كه سجده ي واجب دارند. اما در ميان سوره ها، سوره ي توحيد ترجيح دارد و لذا در روايات سفارش شده است در هر شبانه روز لااقل در يكي از ركعت هاي نمازتان اين سوره را بخوانيد تا از نمازگزاران واقعي باشيد. [1] .

اين سوره در اهميت، به اندازه ي يك سوم قرآن، بلكه يك سوم تورات و انجيل و زبور است. نه تنها در نماز، بلكه اگر بعد از نماز هم اين سوره به عنوان تعقيب نماز خوانده شود، خداوند خير دنيا و آخرت را به انسان مرحمت مي كند.

گرچه اين سوره كوچك است اما محتواي آن بسيار بالاست، چنانكه امام سجاد عليه السلام فرمود: خداوند چون مي دانست در آينده افراد دقيق و عميقي پيدا مي شوند، اين سوره و همچنين آيات اول سوره ي حديد را نازل كرد.

قرائت اين سوره نه تنها در نماز سفارش شده، بلكه تلاوت مكرر آن، شر افراد ظالم را كوتاه و خانه ي انسان را از حوادث و خطرات



[ صفحه 125]



بيمه مي كند. سعد بن معاذ يكي از ياران و سرداران لشگر رسول خدا بود كه در قبرستان بقيع مدينه مدفون است. در تشييع جنازه ي او پيامبر پابرهنه شركت كرد و فرمود: نود هزار فرشته از آسمان براي تشييع سعد آمده اند. پيامبر از جبرئيل پرسيدند: دليل نزول تو و اين همه فرشته براي تشييع جنازه ي سعد بن معاذ چيست؟ جبرئيل فرمود: او در هر حال چه ايستاده چه نشسته چه سواره و چه پياده، سوره ي «قل هو الله احد» را مي خواند.

در سبب نزول اين سوره مي خوانيم: يهوديان و مسيحيان و مشركان از پيامبر درباره ي خداوند سؤال مي كردند كه خدايت را براي ما معرفي كن. پيامبر در جواب آنها اين سوره را قرائت فرمود. اين سوره به منزله ي شناسنامه ي خداوند است.

(قل هو الله احد)

بگو: او خداي يكتاست.

توحيد، اساسي ترين اصل همه اديان آسماني است و انبيا آمده اند تا آثار شرك و كفر و بت پرستي را از ميان بردارند و مردم را بسوي خداي يگانه دعوت كنند. توحيد، روح و جان همه ي تعاليم انبياست. نه فقط اعتقادات كه احكام و اخلاق نيز بر محور توحيد استوار است. توحيد، مرز ميان ايمان و كفر است و ورود به قلعه ي ايمان بدون پذيرش توحيد ممكن نيست: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» [2] و «لا اله الا الله حصني فمن دخل حصني امن من عذابي» [3] .



[ صفحه 126]



اين سوره شامل خالص ترين عقايد توحيدي است، لذا آن را سوره ي اخلاص نيز ناميده اند. اين سوره، هم عقيده ي مسيحيت را در مورد تثليت رد مي كند، هم شرك يهود را و هم عقيده ي عرب جاهلي، كه فرشتگان را دختران خدا مي پنداشتند.

توحيد، يعني خالص كردن فكر و عمل از هر گونه شريك و همتايي براي خدا. نه شرك نظري و نه رياي عملي. بلكه هم انگيزه و هدف تنها خدا باشد، و هم نفس كار، خدايي و الهي.

«قل هو الله احد» او يكتايي است كه دومي ندارد، شبيه و مثل ندارد، جزء و عضو ندارد.

«قل هو الله احد» او معبودي است كه در همه چيز فرد است، لذا بشر از فهم و درك ذات او عاجز.

دليل يكتايي او اينكه اگر خداي ديگري هم بود، او نيز بايد پيامبراني مي فرستاد تا مردم او را بشناسند و اطاعتش كنند!

دليل يكتايي او اينكه همه انسانها در موقع خطر، تنها به يك نقطه متوجه مي شوند و دل آنها گواهي مي دهد كه تنها يك نقطه است كه در سختي ها به انسان اميد مي دهد.

دليل يكتايي او، هماهنگي ميان زمين و آسمان، هستي و انسان و ارتباطي دقيق و منظم ميان همه ي آفريده هاست. اگر شما به چند نقاش سفارش تصويري بدهيد، مثلا به يكي بگوييد: سر خروس بكشد و ديگري بدن آن را رسم كند و نقاش سومي دم و پاي خروس را بكشد، وقتي سه نقاشي را كنار هم بگذاريد، ميان سر و تن و پا هماهنگي نيست، يكي بزرگ است و يكي كوچك، يكي



[ صفحه 127]



خوش رنگ و يكي بد رنگ.

آري هماهنگي ميان خورشيد و ماه و زمين، آب و باد و خاك، كوه و دشت و دريا و همه ي اينها با نيازهاي انسان، نشان دهنده ي يكتايي خالق است. انسان اكسيژن مي گيرد و كربن پس مي دهد و گياهان كربن مي گيرند و اكسيژن مي سازند تا نياز انسان و ديگر موجودات زنده را برطرف كنند و اين هماهنگي رمز حيات انسان و گياه است.

نيازهاي طفل را با محبت والدين جبران مي كند و خستگي روز را با خواب شب برطرف مي سازد. آب چشم را شور و آب دهان را شيرين آفريده، تا يكي چشم را كه از پي ساخته شده با آب نمك شستشو دهد و يكي غذا را آماده ي جويدن و هضم كند. به نوزاد، بجاي فوت كردن، مكيدن ياد داده و قبل از تولد شير را به سينه ي مادر آورده است. غذاي پرنده ي آسمان را در لابلاي دندان نهنگ دريا قرار داده و روزي همه جانداران را به نحو مطلوب مقدر كرده است.

در جنگ جمل يك عرب بياباني از حضرت علي عليه السلام معناي توحيد را پرسيد، رزمندگان به او اعتراض كردند كه اكنون وقت اين سؤالات نيست. اما حضرت در همان بحبوحه ي جنگ، توحيد را براي او معني و تفسير كرد و آنگاه فرمود: ما براي همين معني با مخالفين مي جنگيم. [4] .

آري مبارزه پيروان حق در طول تاريخ بخاطر برافراشتن پرچم توحيد بوده است.



[ صفحه 128]



(الله الصمد)

او خداي بي نياز است.

«صمد» يعني نفوذناپذير، خلل ناپذير و تغيير ناپذير.

او «صمد» است، پس نه ماده است و نه مادي، زيرا همه امور مادي در طول زمان دچار تغيير و خلل مي شوند. لذا او نه جسم دارد كه با چشم ديده شود و نه همچون نيروي جاذبه است كه گرچه ديده نمي شود، اما خواص مادي دارد.

او «صمد» است، قدرتي نفوذ ناپذير كه اراده اش در همه چيز نافذ و جاري است.

او «صمد» است، عزيزي خلل ناپذير كه همه ي عزت ها از اوست و هر كس هر عزت و قدرتي دارد از اوست. او به هيچكس و هيچ چيز نياز ندارد ولي همه چيز نيازمند اوست.

او «صمد» است، وجود تام كامل، بلكه اتم اكمل، كه همه ي كمالات را در اوج كمال داراست و همه موجودات براي رسيدن به كمال نيازمند نظر لطف اويند، ولي او به هيچ موجودي نياز ندارد. همواره بوده و خواهد بود. فرمانش فوق همه دستورات و اراده اش حاكم بر همه ي اراده هاست. نه نيازي به خواب دارد و نه در انجام كارهايش به همكار و شريك محتاج است.

او «صمد» است و در يك كلام: خداي بي نياز مورد نياز.

(لم يلد و لم يولد)

او نه چيزي را زائيده و نه از هر چيزي زاده شده است.



[ صفحه 129]



او خالق موجودات است، نه زاينده ي آنها. كار او توليد نيست كه مثل خود را بوجود آورد، بلكه آوردن از نيستي به هستي است.

مادري كه فرزند را مي زايد نوزاد از جنس او و مثل خود او يعني انسان است، اما براي خدا مثل و شبيهي امكان ندارد كه خدا او را بزايد يا از او زاده شود. (ليس كمثله شي) [5] .

اين جمله در مقابل عقيده ي مسيحيان است كه عيسي را فرزند خدا مي پندارند و براي او همانند خداوند، خدائي قائلند. همچنين اين آيه اعتقاد مشركان، كه فرشتگان را دختران خدا مي پنداشتند نفي مي كند و مي گويد: او فرزندي نزائيده است چه پسر و چه دختر! از چيزي زاده نشده است تا زاينده مقدم بر او و برتر از او باشد.

وجود او مثل خروج ميوه از گل، يا درخت از هسته نيست. مثل خروج آب از ابر، يا آتش از چوب نيست. مثل خروج كلام از دهان، يا نوشته از قلم نيست. مثل خروج بو از گل، يا طعم از غذا نيست. مثل خروج فكر از عقل، يا درك از دل نيست. مثل خروج گرما از آتش، يا سرما از برف نيست. او هست اما شبيه هيچ چيز و هيچكس نيست. نه او در چيزي است و نه چيزي درون او. رابطه ي او با اشيا، رابطه ي والد و مولود نيست، بلكه رابطه ي خالق و مخلوق است.

(و لم يكن له كفوا احد)

و هرگز براي او همتا و همانندي نبوده است.

او نه در وجود همانند دارد، نه در كمال و نه در افعال.



[ صفحه 130]



او احد است و احدي كفو او نيست. او تنهاست و همسر و فرزندي ندارد! او همانندي ندارد تا همكار و شريك او باشد.

چگونه انسان جرئت مي كند مخلوق او را شريك او بداند و اين ظلم بزرگ را در حق او مرتكب شود: (ان الشرك لظلم عظيم) [6] .

اي نمازگزار! نه در نعمت هايي كه از جانب خدا به تو مي رسد ديگران را دخيل و شريك بدان و نه در كارهايي كه انجام مي دهي، احدي بجز خدا را منظور بدار. چرا در فكر جلب نظر كساني هستي كه مثل تو هستند، ضعيف و محتاج، بدنبال جلب نظر خدائي باش كه نه مثلي دارد، نه ضعفي و نه احتياجي.

در پايان سوره اشاره اي گذرا به محتواي بلند آن داريم:

«قل هو الله احد» او يكتاست هم در ذات هم در صفات، پس در شايستگي معبود بودن نيز يكتا و يگانه است.

«الله الصمد» او بي نياز و همه به او نيازمند و در بي نيازي يكتاست.

«لم يلد» توليد مثل نمي كند تا شبيه و نظيري داشته باشد.

«و لم يولد» او ازلي و ابدي است، نه حادث كه از چيزي پيدا شده باشد.

«و لم يكن له كفوا احد» نه همتا دارد نه همسر، نه شبيه و نه شريك.

اين سوره تمام رگه هاي شرك، خرافات، اوهام و عقايد انحرافي را از ساحت مقدس خدا نفي مي كند و توحيد خالص ناب را به ما عرضه مي دارد.

طبق روايات آيات اين سوره، تفسير يكديگرند [7] و گويا اين



[ صفحه 131]



سوره در معرفي خداوند مرحله به مرحله پيش مي رود:

مرحله اول: (قل هو) بگو خداي من اوست. او كه از دسترس عقل و فكر بشر بدور و از ديده ها غائب و پنهان است.

در اين مرحله تمام توجه به ذات خداست نه صفات او. خود ذات به تنهايي براي محبوب بودن و معبود واقع شدن كافي است.

حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: «و كمال الاخلاص نفي الصفات عنه» [8] اخلاص كامل آن است كه بدون توجه به صفات به خدا رو كني. خدا را بخاطر خودش عبادت كني نه به جهت نعمت هايي كه به تو ارزاني داشته است.

مرحله ي دوم: (هو الله)، او الله است. معبودي كه همه كمالات را داراست. در اين مرحله، ذات و صفات همراه آمده است. «الله» ذاتي است كه همه ي صفات نيكو را دربر دارد و لذا شايسته عبادت و پرستش است. چنانكه قرآن مي فرمايد: (و لله الاسماء الحسني فادعوه بها) [9] تمام صفات و اسماي نيكو براي اوست، پس او را بدان نامها بخوانيد. شناخت خدا از طريق صفات، مرحله دوم است كه «الله» كلمه ي جامع تمام آن صفات است. توجه به خدا به واسطه ي صفات، طريقي است كه در دعاها خصوصا دعاي جوشن كبير جلوه مي كند كه خدا را با هزار وصف مي خوانيم.

مرحله سوم: (احد) او يكتاست و در يكتايي يگانه. در اين مرحله، توحيد مطرح مي شود، توحيد ذات و صفات. هم ذاتش يگانه است، هم صفاتش يگانه و بي نظير، و هم وجود ذات و صفات او يكي



[ صفحه 132]



است، نه آنكه صفاتش وجودي زائد بر ذات داشته باشند.

او يكتايي است كه دومي و سومي ندارد. ميان «واحد» و «احد» تفاوت است. اگر گفتيم: احدي نيامد،يعني هيچ كس نيامد واگر گفتيم: واحدي نيامد، ممكن است دو نفر يا بيشتر آمده باشند.

قرآن مي فرمايد: خدا «احد» است و نمي فرمايد: «واحد». او «يكتا» است نه «يكي» كه ممكن باشد دومي و سومي هم داشته باشد.

مرحله چهارم: (الله الصمد) خدا بي نياز است.

دراين مرحله، بي نيازي كه محور ذات و صفات الهي است به عنوان يكي از مهمترين اوصاف الهي مطرح مي شود. آنهم نه به شكل خبر كه بفرمايد: «الله صمد»، بلكه به صورت وصف ثابت براي «الله» و لذا لفظ «الله» تكرار مي شود: «الله الصمد»

او يكتاست،اما بي نياز.غير او بسيارند، اما سراسر نياز، و نظر همه ي نيازمندان تنها به سوي آن بي نياز!

مرحله ي پنجم «لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد»

اين مرحله طبق روايات، تفسير «الصمد» است. او بي نياز است،نه به فرزند نياز دارد كه بزايد، نه محتاج پدر و مادر است كه زاده شود و نه همسر و همكار و همانندي بخواهد كه در كارها به او كمك كند.

اگر متولد شود ازلي نيست و اگر متولد كند ابدي نيست، زيرا رو به كاهش و اضمحلال مي رود. و اگر مثل و مانندي داشته باشد بي رقيب نيست. و خداوند از همه اين امور منزه و مبراست. (سبحان الله عما يشركون) [10] .



[ صفحه 134]




پاورقي

[1] روايات راجع به فضيلت و اهميت اين سوره در تفسير البرهان آمده است كه ما در اينجا تنها به گوشه اي از آن روايات اشاره مي كنيم.

[2] بحار، ج 18، ص 202.

[3] بحار، ج 3، ص 13.

[4] تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 709.

[5] سوره شوري، آيه 11.

[6] سوره لقمان، آيه 13.

[7] تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 714.

[8] نهج البلاغه، خطبه توحيد.

[9] سوره اعراف، آيه 180.

[10] سوره طور، آيه 43.


بازگشت