واژه ي دين


كلمه ي «دين» در معاني گوناگون بكار رفته است:

1 - شريعت و قانون الهي، چنانكه قرآن مي فرمايد: (ان الدين عندالله الاسلام) [1] همانا دين در نزد خدا اسلام است.

2 - عمل و اطاعت، چنانكه قرآن مي فرمايد: (لله الدين الخالص) [2] دين خالص (عمل خالص) براي خداست.



[ صفحه 108]



3 - حساب و جزا، چنانكه آيه شريفه مي فرمايد: (مالك يوم الدين)

يكي از نام هاي روز قيامت، «يوم الدين» است، يعني روز كيفر و پاداش. چنانكه قرآن از قول منكران قيامت نقل مي كند كه: (يسئلون ايان يوم الدين) [3] مي پرسند روز قيامت چه وقت است؟ و يا در مقام معرفي اين روز مي فرمايد: (ثم ما ادريك ما يوم الدين يوم لا تملك لنفس شيئا و الامر يومئذ لله) [4] نمي داني روز دين (روز قيامت) چه روزي است؟! روزي است كه هيچكس براي كسي كارآئي ندارد و تنها فرمان الهي حاكم است.

(مالك يوم الدين) انذار و هشدار است كه اي نمازگزار از امروز به فكر فردا باش. فردايي كه (لا ينفع مال و لا بنون) [5] مال و ثروت و فرزند نفعي ندارد، فردائي كه (لن تنفعكم ارحامكم) [6] بستگان و نزديكان نيز فايده اي نمي رسانند، فردايي كه نه زبان اجازه ي عذر تراشي دارد و نه فكر فرصت تدبير، فردايي كه تنها يك چيز كارساز و چاره ساز است و آن لطف خداوند است.

قرار گرفتن «مالك يوم الدين» در كنار «الرحمن الرحيم» نشان مي دهد كه بيم و اميد بايد در كنار هم باشند و تشويق و تنبيه در كنار يكديگر. چنانكه قرآن كريم در آيه اي ديگر مي فرمايد:

(نبي عبادي اني انا الغفور الرحيم و ان عذابي هو العذاب الاليم) [7] .

اي پيامبر! به بندگانم خبر ده كه من بسيار مهربان و آمرزنده ام ولي عذاب و مجازات من نيز دردناك است. و در آيه اي ديگر خداوند را



[ صفحه 109]



چنين معرفي مي كند: (قابل التوب شديد العقاب) [8] خداوند هم پذيرنده ي توبه ي گنهكاران است و هم عقوبت كننده ي شديد گنهكاران.

به هر حال «الرحمن الرحيم» اميد دهنده است و «مالك يوم الدين» بيم دهنده، و مسلمان بايد ميان بيم و اميد و خوف و رجاء باشد تا نه دچار غرور گردد و نه مأيوس از رحمت الهي.

(اياك نعبد و اياك نستعين)

خدايا تنها تو را مي پرستيم و تنها از تو ياري مي جوئيم.

«اياك نعبد» يعني فقط بنده ي تو هستيم نه بنده ي ديگران. اين جمله دو بعد دارد: يكي اثبات بندگي براي او و ديگري نفي بندگي براي غير او. آري مكتب كامل در كنار ايمان به خدا، كفر به طاغوت دارد و كساني كه به خدا ايمان دارند، اما سلطه ي طاغوت ها را پذيرفته اند نيمه مسلمان هستند و شايد نامسلمان! ايمان به خدا منهاي كفر به طاغوت، يعني مسلمان اسير! براي رهايي از قرار گرفتن در مدار شرك بايد به مركز وحدت و قدرت پناهنده شد و لذا نمازگزار در نماز تنها خود را نمي بيند كه به فكر خود باشد، بلكه گويا به نمايندگي از تمام موحدان سخن مي گويد كه: خدايا! من به تنهايي قابل و لايق نيستم تا عبادتي شايسته داشته باشم و لذا در ميان جمع مسلمين آمده ام و ما همگي تو را عبادت و بندگي مي كنيم. نه فقط من كه همه ي ما از تو استمداد مي جوئيم. بنابراين نماز بايد در اصل به جماعت خوانده شود و نماز فرادي در مرحله ي بعدي قرار دارد.



[ صفحه 110]



آيات قبلي به ما توحيد نظري و شناخت صحيح از خداوند داد و اين آيه توحيد عبادي و عملي را مطرح مي كند كه نه فقط خدا را به يگانگي بشناس، بلكه در عمل نيز تنها يگانه را عبادت كن و يگانه پرست باش. چرا خداي رحمن و رحيم و رب و مالك را رها كني و به سراغ بندگي ديگران بروي؟ فقط بنده ي خدا باش نه بنده ي شرق و غرب، نه بنده ي زر و زور و نه بنده ي طاغوت ها. حتي حق بندگي و اطاعت از صالحان را نداري، مگر آنكه خداوند به تو اجازه يا دستور دهد. چنانكه در مورد پيامبرش مي فرمايد: (من يطع الرسول فقد اطاع الله) [9] هر كس از رسول پيروي كند خدا را اطاعت كرده است. چنانكه اگر اطاعت از پدر و مادر مي كنيم، چون او به ما دستور داده است و در حقيقت اطاعت از خدا مي كنيم.

انسان بايد به حكم عقل تنها بندگي خدا را بپذيرد، زيرا ما انسان ها عاشق كمال هستيم و نيازمند رشد و تربيت، و خداوند نيز جامع تمام كمالات و رب تمام آفرينش است. اگر به مهر و محبت نيازمنديم او رحمن و رحيم است و اگر از آينده ي دور نگرانيم او صاحب اختيار و مالك آن روز است، پس چرا به سوي ديگران برويم و از آنها مدد بخواهيم؟

«اياك نعبد» يعني با مردم هستم، اما به غير تو دل نبسته ام. نه از اجتماع مسلمين كناره مي گيرم كه خلق تو را فراموش كنم و نه در جامعه ذوب مي شوم كه تو خالق را رها كنم. بلكه مي دانم مسير به سوي خالق از ميان خلق مي گذرد.



[ صفحه 111]



«اياك نستعين» يعني گرچه از اسباب و وسائلي كه تو در آفرينش قرار داده اي استفاده مي كنيم، اما مي دانيم اثر و كارآيي هر وسيله و سببي به دست توست. تو سبب ساز و سبب سوزي. هم چيزي را سبب قرار مي دهي و هم مي تواني اثر آن را بگيري. اراده ي تو حاكم بر همه ي قوانين است و طبيعت محكوم اراده ي توست.

«اياك نعبد» يعني تنها تو شايسته ي پرستشي و ما نه از روي ترس و طمع، بلكه از روي عشق و محبت تو را عبادت مي كنيم. كدام محبوب از تو به ما نزديكتر و به ما مهربان تر؟

«اياك نعبد و اياك نستعين» يعني نه جبر و نه تفويض. چون مي گوييم «نعبد» پس داراي اختيار هستيم و چون مي گوييم «نستعين» پس نيازمنديم و همه ي امور در اختيار ما نيست.

«اياك نعبد و اياك نستعين» يعني نماز را به جماعت مي خوانيم و با مسلمانان در يك صف، برادر و برابر و همدل و هماهنگ هستيم.

«اياك نعبد» يعني خدايا من تو را حاضر و ناظر مي بينم و لذا مي گويم: «اياك» و بنده اي كه خود را در محضر خداي تعالي ببيند زودتر بهره مي گيرد. از ابتداي سوره ي حمد بطور غيابي با خدا سخن مي گفتيم، اما در اينجا به حضور و خطاب مي رسيم. اول با صفات خدا آشنا مي شويم اما كم كم به خودش مي رسيم. و نه فقط يكبار بلكه چون گفتگو با محبوب شيرين است، كلمه ي «اياك» را تكرار مي كنيم.

خدايا! گرچه عبادت از ماست، اما در عبادت كردن هم نيازمند كمك تو هستيم: (و ما كنا لنهتدي لولا ان هدنا الله) [10] اگر هدايت الهي



[ صفحه 112]



نبود ما هدايت نمي يافتيم.

گرچه تنها از او استعانت مي جوئيم، اما استمداد از غير او اگر با رضايت او باشد اشكال ندارد. چنانكه انسان از استعداد و نيرو و فكر خود كمك مي گيرد و اين منافاتي با توحيد ندارد. خداوند خود به ما دستور مي دهد: (تعاونوا) [11] زيرا زندگي بدون تعاون و ياري امكان ندارد. حضرت علي عليه السلام به كسي كه دعا مي كرد: خدايا! مرا محتاج مردم نكن، فرمود: اين حرف صحيح نيست، بلكه بگو: خدايا! مرا محتاج افراد بد نكن، زيرا زندگي بدون همكاري و همياري ممكن نيست.

كسي كه صادقانه بگويد: «اياك نعبد» ديگر روح تكبر و غرور و خودخواهي ندارد و در برابر دستورات الهي خاضع و مطيع است. مي داند كه چون خداوند بيشترين لطف را بر او كرده، بايد بهترين تذلل را به درگاهش بياورد. همچون عبد مطلق در برابر مولاي مطلق بايستد و خاضعانه بگويد: من بنده ام و تو مولايي. من كسي جز تو را ندارم، اما تو غير مرا فراوان داري. تو به عبادت من نياز نداري، بلكه من سراپا محتاج لطف و كرم تو هستم و بايد همواره از تو مدد بجويم.

«اهدنا الصراط المستقيم»

خداوندا! ما را به راه مستقيم هدايت فرما.

كاروان هستي در حال حركت بسوي خداست: (اليه المصير) [12] و



[ صفحه 113]



انسان نيز در تلاش و حركت: «انك كادح الي ربك» [13] و در هر حركتي تنها يك راه مستقيم وجود دارد و باقي راهها انحرافي است. اسلام براي اين حركت هم راه تعيين نموده هم راهنما، هم مقصد را مشخص كرده و هم وسيله ي حركت را در اختيار انسان قرار داده است و اين ما هستيم كه بايد انتخاب كنيم به كدام راه برويم.

خداوند در عمق جان و فطرت هر انسان، ميل به رشد و كمال و حق جوئي را قرار داده كه اگر اين ميل و كشش را در پرتو تعليمات انبيا پرورش داد مورد عنايت خاص خداوند قرار مي گيرد: (و الذين اهتدو ازاد هم هدي) [14] آنان كه هدايت را بپذيرند خداوند هدايتشان را بيشتر مي كند و راههاي خودش را به آنها نشان مي دهد.

قرآن دو نوع هدايت را مطرح مي كند، يكي هدايت تكويني نظير هدايت زنبور عسل كه چگونه از شهد گلها بمكد و چگونه عسل بسازد و يكي هدايت تشريعي كه اختصاص به انسان ها دارد و همان راهنمائي هاي انبياي الهي است.


پاورقي

[1] سوره آل عمران، آيه 19.

[2] سوره زمر، آيه 3.

[3] سوره ذاريات، آيه 12.

[4] سوره انفطار، آيه 19.

[5] سوره شعراء، آيه 88.

[6] سوره ممتحنه، آيه 3.

[7] سوره حجر، آيه 49 - 50.

[8] سوره غافر، آيه 3.

[9] سوره نساء، آيه 80.

[10] سوره اعراف، آيه 43.

[11] سوره مائده، آيه 2.

[12] سوره مائده، آيه 18.

[13] سوره انشقاق، آيه 6.

[14] سوره محمد، آيه 17.


بازگشت