كيفيت يا كميت


اسلام به چگونگي كار و هدف و انگيزه ي آن توجه بسيار كرده است. قرآن از عمل بهتر ستايش مي كند نه عمل بيشتر، و مي فرمايد: خداوند شما را در بوته ي امتحان قرار مي دهد تا مشخص شود كدام شما بهترين عمل را بجاي آورد. (ليبلوكم ايكم احسن عملا) [1] .

حضرت علي عليه السلام در ركوع انگشترش را به فقيري داد و آيه اي از قرآن بخاطر آن نازل شد. مردم گمان كرده اند نازل شدن يك آيه بخاطر يك انگشتر، از آن جهت بوده كه انگشتر قيمتي بوده و لذا گفته اند: قيمت انگشتر به مقدار خراج و ماليات شامات و سوريه بوده است. در حالي كه انگشتري با چنين قيمت هرگز با زهد علي عليه السلام سازگار نيست، چنانكه با عدل علي هم نمي سازد كه او چنين انگشتري در دست كند و بعضي در فقر و نداري باشند.

اما حقيقت آن است كه نزول آيه ي (انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا



[ صفحه 69]



الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكاة و هم راكعون) [2] بخاطر كيفيت عمل بود نه كميت آن، بخاطر اخلاص و قصد قربت بود، نه وزن و حجم و قيمت انگشتر.

خاطره

بهلول گروهي را ديد كه مسجدي مي سازند و ادعا مي كنند كه براي خداست، او بر سنگي نوشت: باني اين مسجد بهلول است و آن را شبانه بر سر در مسجد نصب كرد. روز بعد كه كارگران سنگ را ديدند به هارون الرشيد ماجرا را گفتند، او بهلول را حاضر كرد و پرسيد: چرا مسجدي را كه من مي سازم به نام خودت كرده اي؟

بهلول گفت: اگر تو مسجد را براي خدا مي سازي بگذار نام من بر آن باشد خدا كه مي داند باني مسجد كيست، او كه در پاداش دادن اشتباه نمي كند. اگر براي خداست چه نام من باشد چه نام تو اين كه مهم نيست.

بهلول با اين كار به او فهماند كه قصد قربت ندارد، بلكه قصد شهرت و نام دارد. به همين جهت قرآن اعمال كفار را به سراب تشبيه مي كند كه به نظر آب مي آيد، اما واقعيتي ندارد:

(و الذين كفروا اعمالهم كسراب بقيعة يحسبه الظمآن ماء) [3] اعمال كافران همچون سرابي است در بيابان خشك، كه انسان تشنه آن را آب مي پندارد.

اصولا اسلام، عملي را صالح مي داند كه هر چهار عنصر آن نيك باشد: يعني عنصر عمل، انگيزه، وسيله و شيوه.



[ صفحه 70]



نه تنها در ابتداي كار قصد قربت لازم است، بلكه در طول عمل نيز بايد قصد قربت دوام داشته باشد و الا كل عمل باطل است.

اگر موتور هواپيما حتي دقيقه اي از كار بيفتد سقوط حتمي است. شرك و ريا در نيت، حتي اگر يك لحظه باشد، تمام عمل را حبط و نابود مي كند.

خاطره

در يك مسافرت هوايي، همه ي مسافرين هواپيما را كه در آستانه ي حركت بود پياده كردند و ساعت ها پرواز به تأخير افتاد. سبب آن را پرسيدم، گفتند: يك سوسك در هواپيما ديده شده است! گفتم: اين همه تأخير بخاطر يك سوسك! گفتند: بله، زيرا چه بسا همين سوسك يك سيم را بجود و سيستم كنترل هواپيما مختل شود و حادثه اي رخ دهد.

چه بسا كارهاي خيري كه بايد سبب پرواز انسان به سوي خدا شود، اما بخاطر يك مرض روحي نه فقط موجب صعود، بلكه سبب سقوط او گردد.


پاورقي

[1] سوره هود، آيه 7.

[2] سوره مائده، آيه 55.

[3] سوره نور، آيه 39.


بازگشت