فطرت و عبادت


بعضي كارهاي ما بر اساس عادت است و برخي بر پايه ي فطرت؛ آنچه عادت است هم مي تواند با ارزش باشد، مثل عادت به ورزش و هم مي تواند بي ارزش باشد، مانند عادت به سيگار. اما اگر امري فطري شد، يعني بر اساس فطرت و سرشت پاكي كه خداوند در نهاد هر بشري قرار داده انجام شد، همواره با ارزش است.



[ صفحه 15]



امتياز فطرت بر عادت آن است كه زمان و مكان، جنس و نژاد، سن و سال در آن تأثيري ندارد و هر انساني از آن جهت كه انسان است آن را دارا مي باشد؛ مانند علاقه به فرزند كه اختصاص به نسل و عصر خاصي ندارد و هر انساني فرزندش را دوست مي دارد. [1] .

اما مسائلي مانند شكل و فرم لباس يا غذا، از باب عادت است و در زمان ها و مكان هاي مختلف، متفاوت است. در بعضي مناطق، چيزي مرسوم است كه در جاهاي ديگر رسم نيست.

عبادت و پرستش نيز يكي از امور فطري است و لذا قديمي ترين، زيباترين و محكم ترين آثار ساختماني بشر، مربوط به معبدها، مسجدها، بتكده ها و آتشكده هاست.

البته در شكل و نوع پرستش ها تفاوت هاي زيادي ديده مي شود. يكي تفاوت در معبودها كه از پرستش سنگ و چوب و بت ها گرفته تا خداي عزيز، و يكي در شكل و شيوه ي عبادت كه از رقص و پايكوبي گرفته تا عميق ترين و لطيف ترين مناجات هاي اولياي خدا تغيير مي كند.

هدف انبيا نيز ايجاد روح پرستش در انسان نبوده، بلكه اصلاح



[ صفحه 16]



پرستش در مورد شخص معبود و شكل عبادت بوده است.

هزينه هاي سنگيني كه در ساختمان كليساها، كنيسه ها، معابد هندوها و مساجد صرف مي شود، مقدس شمردن پرچم، وطن و قهرمانان ملي، ستايش كمالات و ارزشهاي افراد و حتي اشياء، همه و همه جلوه هايي از روح پرستش در وجود آدمي است.

آنها هم كه خدا را پرستش نمي كنند، يا مال و مقام يا همسر و فرزند، يا مدرك و مكتب و راه و روش خود را مي پرستند و در راه آن تا مرز جانفشاني و دلباختگي پيش مي روند و هستي خود را فداي معبودشان مي سازند. پرستش در انسان يك ريشه ي عميق فطري دارد گرچه انسان خود از آن غافل باشد، به قول مولوي:



همچو ميل كودكان با مادران

سر ميل خود نداند در لبان



خداوند حكيم هر ميل و غريزه اي را در انسان قرار داده، وسيله ي ارضاء و تأمين آن را نيز در خارج ايجاد كرده است. اگر تشنگي در انسان پيدا مي شود، آب آفريده و اگر گرسنگي هست، غذا نيز هست. اگر غريزه ي جنسي در انسان قرار داده، براي او همسر خلق كرده و اگر قوه ي شامه آفريد، بوئيدني ها را نيز آفريد.

يكي از احساسات عميق انسان ميل به بي نهايت، عشق به كمال و علاقه به بقاست و رابطه با خداوند و پرستش او، تأمين كننده ي اين تمايلات فطري است.

نماز و عبادت، رابطه ي انسان با سرچشمه ي كمالات، انس با محبوب واقعي و پناهندگي به قدرت بي نهايت است.



[ صفحه 17]




پاورقي

[1] سؤال: اگر علاقه به فرزند فطري است، پس چرا در بعضي از زمان ها مثل دوران جاهليت دختر را زنده به گور مي كردند؟

پاسخ: مسائل فطري متعدد است، همانطور كه علاقه به فرزند فطري است علاقه به آبرو نيز فطري است. عرب جاهلي، دختر را مايه ي ننگ خود مي دانست چون در جنگ ها اسير مي شد و قدرت توليد و درآمد اقتصادي نداشت، لذا بخاطر حفظ آبروي خود دست از دخترش برمي داشت. راه دور نرويم علاقه به مال و جان هر دو فطري است، اما بعضي جان را فداي مال و بعضي مال را فداي جان مي كنند. بنابراين فدا كردن دختر بخاطر حفظ آبرو با فطري بودنش منافاتي ندارد.


بازگشت