حديث امام صادق در اثبات صانع


پاورقي شماره ي 11 صفحه 70

طبرسي در احتجاج - جلد 69:2 روايت كرده [و مجلسي در بحار، جلد 29:3 از او آورده است] كه هشام بن حكم گفت:

«از سؤال زنديقي كه؛ حضور امام صادق عليه السلام آمد، اين بود كه گفت:

چه دليل بر (وجود) صانع جهان داري؟

امام صادق عليه السلام فرمود: وجود أشياء و مصنوعات، كه دلالت دارد آنها را صانعشان بوجود آورده. آيا نمي بيني كه هر گاه؛ تو، به يك بناي ساخته ي شده ي برافراشته اي نگاه كني، مي داني كه بنا كننده اي دارد - اگر چه باني را نديده و مشاهده نكرده اي! -

گفت: او كيست؟

فرمود: و او شيئي است به خلاف أشياء! از اينكه گفتم [شي ء]، به اثباتش برگرد! و اينكه او، شيئي است به حقيقت شيئيت! جز اينكه او، جسم و صورت و محسوس نيست! و با حواس پنجگانه، درك نشود! أوهام، او را درنيابند! و گذشت (قرون و أعصار و) دهور، از او نكاهند! و زمان، تغييرش ندهد!.

سائل گفت: البته ما، در واهمه، به جز مخلوقي نمي يابيم!.

امام صادق عليه السلام فرمود: اگر آن، چنين بود كه مي گوئي، يكتاپرستي از ما، (جدا) مرتفع بود. چون به راستي ما، مكلف نشديم كه به غير موهوم، معتقد شويم. وليكن ما قائليم: هر موهومي كه با حواس، ادراك شود و حواس آن را به طور ممثل، محدود كند، آن مخلوق است. و از اثبات اين مطلب، چاره اي نيست! كه؛ صانع (و خالق) أشياء را بايستي؛ از دو جهت مذموم، بر كنار بداني:

يكي [نفي]، آنگاه كه نفي، همان ابطال و عدم باشد.

و ديگري [تشبيه] به صفت آفريدگان، به نحوي كه در تأليف و تركيب، نمايان است.

از اثبات صانع براي وجود مصنوعات و اضطرارشان به او، چاره اي نبوده كه؛ مصنوع اند و صانعشان غير آنها است، نه مانندشان. زيرا؛ اگر در ظاهر تأليف و تركيب و جريان حدوثشان [بعد از اينكه نبودند] و تنقلشان از خردي به كلان! و سياهي به سفيدي! و نيرو به ضعف! و حالات موجود، همانند و شبيه آنان بود، ما را نيازي به تفسيرشان براي ثبات و وجودشان نبود.

سائل گفت: پس؛ تو محدودش كردي! چون، به اثبات وجودش پرداختي!

امام صادق عليه السلام فرمود: محدودش نكردم، بلكه؛ اثباتش كردم. چون؛ بين اثبات و نفي، (دگر) منزلي نبود.

سائل گفت: پس؛ گفتار او به چه معنا است؟ (كه فرمود:):



[ صفحه 169]



[خداي رحمان، بر عرش (خود) استيلا و غلبه يافت!] [1] .

امام صادق عليه السلام فرمود: به آن، توصيف خويش كرده. و اين چنين، او بر عرش (عالم وجود،) مستولي و غالب است و از خلقش دور!. بي آنكه؛ عرش (هستي) حامل او باشد و محلي براي او!. وليكن ما، قائليم كه او، نگهدار و حامل عرش است. و آنچه در اين باره گفت، ما قائليم. فرمود:

[كرسي او به آسمانها و زمين، وسعت گرفته است.] [2] .

از عرش و كرسي، آنچه او تثبيت فرموده، تثبيتش كرديم. و اينكه؛ عرش و كرسي، حاوي او باشد! و او نيازمند مكان يا محتاج چيزي از آفريده اش باشد، نفيش كرديم. بلكه؛ آفريدگان، نيازمند وي اند.

سائل گفت: پس؛ چه فرقي است بين اينكه دست خود، طرف آسمان، بلند كنيد! يا طرف زمين، پائين آوريد؟

امام صادق عليه السلام فرمود: آن، در علم و احاطه و قدرتش يكسان است. وليكن؛ به أولياء و بندگانش دستور فرموده كه؛ دستشان به سوي آسمان - به طرف عرش او - بلند كنند، چونكه؛ او را معدن رزق و روزي قرار داد. پس؛ آنچه قرآن و أخبار پيامبر أكرم صلي الله عليه و آله، تثبيتش فرموده، ما تثبيت كرديم، جائي كه فرمود: [دستهايتان را به طرف خدا بلند كنيد.] و اين، فرقه هاي أمت را - تماما - گرد هم آورد.



[ صفحه 170]




پاورقي

[1] «الرحمن علي العرش استوي» طه، آيه ي 5.

[2] «وسع كرسيه السموات و الأرض.» بقره، آيه 255.


بازگشت