صفات ذات و صفات فعل


صفات - از يكديگر - به دو چيز، ممتازاند:

1- هر صفت وجودي، كه در مقابل صفت وجودي ديگري قرار گيرد، از [صفات فعل] است، زيرا: صفت ذاتي، عين ذات او است. و ذاتش چيزي است كه؛ ضدي ندارد. صفات فعل، مانند:

رضا، كه ضدش سخط است.

وحب، كه ضدش بغض است.

لطف، ضدش قهر.

توفيق، ضدش خذلان.

ولايت، ضدش عداوت.

اينها، از صفات متقابلي است، كه در عالم وجود، دو طرف دارد.

(اما؛) صفتي كه؛ صفت وجودي ديگر، روبرويش نيست - و جز نفي محض و ممتنع بالذات، در برابرش قرار ندارد - [صفت ذاتي] است، مانند: علم و قدرت و حكمت و عزت و حيات.

2- هر صفت كه به [قدرت و توان]، متعلق باشد - چه از لحاظ وجود، چه از لحاظ عدم - از [صفات أفعال] است. اما صفتي كه به آن تعلق نگيرد [صفت ذاتي] است. مثلا: جايز است گفته شود كه؛ او به ثواب دادن و عقاب كردن، توانا است. و به ثواب ندادن و عقاب نكردن، توانا است. قادر است كه؛ زنده كند! و قادر است كه؛ بميراند! و رهنمون باشد! و گمراه كند!. اما؛ جايز نيست گفته شود: قادر است كه؛ بداند، يا كه نداند!. چون؛ يكي از دو طرف، [واجب بالذات] است و ديگري، ممتنع. و درست كننده ي متعلق توان و قدرت، همان [امكان] است.



[ صفحه 83]




بازگشت