در توحيد و صغات الهي، مردم سه دسته اند


چونكه؛ در قرآن - در فاتحه و سوره هاي ديگر - بالصراحه! تفصيل أسماء و صفات الهي را نيافتيم، بر آن شديم كه؛ از صفات الله و أقسام گوناگونش (شمه اي) سخن گوئيم و چگونگي اتصاف ذات را به آن، بيان كنيم! بدين قرار:

گروهي از مردم، بر آن شدند كه؛ مولي سبحانه! را از هماننديش - به آفريدگان - منزه بدارند! در عين حال، جز اينكه؛ او را در ممكنات، تعقل كنند، صورت صحيح و درستي تصور ننمودند! نتيجة؛ به مرام [تعطيل و نفي صفات از ذات أقدس الهي!] گرايش پيدا نمودند! (و ناخودآگاه!) در اين (ورطه ي خطرناك!) افتادند. اين دسته را [معتزله] مي نامند.

گروه ديگر، بر آن شدند كه؛ ذات پروردگار را به صفات أعلي! و أسماء حسنايش! توصيف كنند. و (اين دسته نيز) به غير اين كه؛ او را در ممكنات تعقل كنند، به توصيف درستي رهنمون نشدند! و برايش صفات زائد بر ذات، اثبات كردند! و نتيجة؛ در مرام [تشبيه به آفريدگان] واقع شدند! و اين دسته را [أشاعره] مي نامند.

و بيشتر مردم، يا به دسته ي أول، پيوستند! يا به دسته ي دوم!. البته؛ مذهب سومي (نيز) موجود است كه؛ نه اين است و نه آن!، بلكه؛ أمري است بين آن دو. و به جا است كه به آن گفته شود: [اثبات بي شبيه].

به اين معني كه؛ مولي سبحانه! به أسماء و صفات - با اختلاف و كثرت مفاهيم و تفاصيلش - آن چنان توصيف گردد كه زائد بر ذات او نباشد! و جزئيت و اقتران (هم،) برايش منظور نشود تا اينكه؛ تركيب و تأليف، لازم آيد! بلكه؛ به اعتبار [أحديت معني در ذات و صفات]، توصيف گردد.

كتاب عظيم خدا، به هر دو جهت - تعطيل و تشبيه - نظر مي دهد. از سوئي، مولي را با عبارتي نظير بيان زير، مي ستايد:

«همانندش، چيزي نيست! و او، شنوا و بينا است.» [1] .

- كه؛ اشاره به نفي تعطيل است -

و از سوي ديگر؛ از او، هر گونه صفت را دور مي سازد، مانند:

«پروردگار تو، [رب العزة!] - از آنچه توصيف كنند - پاك و منزه است!» [2] .

كه؛ اشاره به نفي و بطلان تشبيه است.

به اين سه مذهب و روش، أحاديث فراواني، تصريح دارند. از آنها:

1- در حديثي از هشام، وارد است كه؛ امام صادق عليه السلام فرمود:

«و از اثبات اين مطلب، چاره اي نيست كه صانع و خالق أشياء را بايستي از دو جهت مذموم، بر كنار بداني:

يكي [نفي]، آنگاه كه نفي، همان ابطال و عدم باشد.



[ صفحه 70]



و ديگري [تشبيه] به صفت آفريدگان، به نحوي كه؛ در تأليف و تركيب، نمايان است.» [3] .

2- از امام - أبوجعفر عليه السلام - پرسيده شد:

«آيا؛ جايز است، گفته شود كه؛

به راستي؛ خداي عزوجل! [شي ء] است؟

فرمود: آري! (اين عقيده،) خدا را از دو مرز، [مرز تعطيل و مرز تشبيه]، خارج مي سازد.» [4] .

شيخ بزرگوار ما - صدوق - آن را در [توحيد] آورده است. [5] .

3- از امام صادق عليه السلام، روايتي - با سندش - رسيده كه فرمود:

«خدا، بر تو، رحم آورد! بدان! كه؛ مذهب درست يكتاپرستي، آنچنان است كه؛ قرآن - از صفات خداي عزوجل! - به آن نازل شده. پس؛ [بطلان و تشبيه] - هر دو - را از آستان أقدس الهي! دور بدان.

از اين رو؛ [نفي و تشبيه،] مردود است.

او است، خداي ثابت و موجود!.

ذات أقدس پروردگار! - از آنچه توصيف كنندگان، وصفش كنند! - برتر است.

و از قرآن، پا فراتر مگذار! كه؛ بعد از بيان (و هدايت)، گمراه مي شوي!» [6] .

4- از يقطيني، روايتي - با سندش - رسيده كه:

«حضرت رضا عليه السلام، به من فرمود:

هر گاه؛ به تو گفته شد:

[از خداي عزوجل! مرا آگاه ساز، كه او شي ء است يا نه؟]

در جواب، چه گوئي؟

گفتم: تحقيقا؛ خداي عزوجل! خود را شيئي به اثبات رسانده! آنجا كه فرمايد:

[بگو: - از حيث گواهي - كدام شيئي بزرگتر است؟ بگو: خدا؛ بين من و شما گواه است] [7] .

پس؛ مي گويم كه؛ او [شي ء] است، نه چون أشياء ديگر. زيرا؛ نفي و بركناري [شيئيت] از او، نفي و ابطال او است.

فرمود: درست بيان كردي! و راست گفتي!.

آنگاه؛ حضرت رضا عليه السلام، افزود:


پاورقي

[1] «ليس كمثله شي ء و هو السميع البصير» شوري، آيه 11.

[2] «سبحان ربك، رب العزة، عما يصفون» صافات، آيه 180.

[3] تمام حديث، در فصل سوم - پاورقي شماره 11 - آمده است.

[4] كافي، جلد 82:1 و 85.

[5] توحيد: 104 و 107 و محاسن برقي، جلد 240:1 رقم 220.

[6] تمام حديث، در فصل سوم - پاورقي شماره 12 - آمده است.

[7] «قل أي شي ء أكبر شهادة قل الله شهيد بيني و بينكم» أنعام، آيه 19.


بازگشت