كينه و حسد


با اين سوره ي [شفا]، درد حسد، درمان مي شود! دردي كه؛ أميرالمؤمنين عليه السلام، درباره اش فرمود: «به راستي؛ بدترين دردها است!.» [1] .

و «حسود - دائما - بيمار است! اگر چه؛ بدن و جسمش سالم است!» [2] .

و «حسد، درد بي درماني است!. از بين نمي رود، جز، به نابودي حسود! يا به مرگ محسود!.» [3] .

زيرا؛ تعريف حسد، اين است:



[ صفحه 59]



كراهت نعمت! و حب از بين رفتنش از (دست) كسي كه؛ بر او انعام شده!، و حب شر! و بقاي آن، در كسي كه، به آن، مبتلا گشته!.

بنابراين؛ حسود - چنانكه أميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: -

«به شر و بدي، خوشحال است! و به شادماني و سرور، اندوهگين!» [4] «و جز زوال نعمت، درمانش نبخشد!» [5] .

و گمان مي كند كه:

«به راستي! زوال نعمت - از كسي كه به او، حسد روا دارد - نعمتي است بر او» [6] چنان كه؛ أميرالمؤمنين عليه السلام، آن را آشكارا بيان كرد.

و آن، از آثار كينه است! و كينه، از ثمرات درخت غضب است!. و از اين رو؛ أبوالأئمه عليه السلام فرمود: «حسود، بر (قضا و) قدر الهي، خشمناك است!» [7] .

پس اگر؛ انسان، به عبوديت و بندگي، گردن نهد! و بشناسد كه تمام نعمتها از مولي سبحانه! است، و او، پروردگار جهان و جهانيان است! و براي هر يك از بندگان خود در نعمتهايش، سهمي قرار داده! و رحمتش را بين بندگان خويش، تقسيم فرموده، و معيشت آنها را - در حيات دنيا - بينشان قسمت كرده است! و بداند كه؛ منعم و روزي دهنده، همان مولي است! و هر نعمت و بلائي كه؛ در عالم هستي است، به قضا و اراده و مشيت او است! همه اش بر أساس ربوبيت أحدي! و مالكيت صمدي! و رحمت عام او است! - كه از سوره ي حمد، استفاده مي شود - در اين صورت؛ - لزوما - نسبت به آنچه كه؛ مولاي او، در بندگان خود، تقسيم فرموده، راضي و فروتن است! و به تقديرش شادمان!. با نعم او، دشمني نورزد! و به زوال نعمت بندگان، راضي نشود! و تخم حسد در دلش نكارد!. زيرا؛ حسود، چنانكه در حديث قدسي، وارد است:

«دشمن نعمت خدا است! و به داوريش ناراضي! و به تقسيمش - بين آفريدگان - ناخشنود است!» [8] .

و رسول خدا صلي الله عليه و آله، فرمود:

«نزديك است كه؛ حسد، بر (قضا و) قدر، چيره شود!» [9] .

و (نيز) فرمود:

«البته؛ براي نعمتهاي خدا، دشمناني است!»



[ صفحه 60]



گفته شد: [دشمنان نعمتهاي خدا، كيستند؟ اي رسول خدا!؟]

فرمود: «كساني اند كه؛ به مردم - نسبت به آنچه خدا، از فضلش به آنها داده - حسد مي ورزند!» [10] .

پس؛ آنكه به خدا و ربوبيتش ايمان دارد! و به سلطنت و قيوميت و رحمانيتش مؤمن است! - مؤمن است كه؛ تمام نعمتها از او است! - (ديگر،) حسودي نورزد و نعمتي را كه خدا، براي بنده اي از بندگانش خواسته، ناپسند نشمارد. از اينجا است كه؛ أميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

«ايمان، از حسد، به دور است!» [11] .

و امام باقر و امام صادق عليهماالسلام، فرمودند كه:

«به راستي! حسد، ايمان را مي خورد! چنانكه؛ آتش، هيزم را!» [12] .

از اين رو؛ حسود، بايستي خود را با معارفي كه در فاتحه ي شريف، پراكنده است، درمان كند. و از آنچه گفته شد، طريق درمان مرض [كينه]! به وسيله ي فاتحه، معلوم مي گردد! چنانكه أميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

«به راستي؛ [كينه]، مرضي است، دردآلود! و مسري!» [13] .

زيرا؛ حسد - چنانكه بيان شد - از ثمرات (شوم) كينه است! و آن؛ پنهان كردن [دشمني و عداوت] در دل است و انتظار فرصت (مناسب) براي انتقام!. و انتقام، از ثمرات (زهرآگين) غضب است!. و البته؛ با وقوف و آگهي بر معاني فاتحه، (اين مرض،) درمان مي شود. چون؛ بنده ي (واقعي!) بعد از اعتراف به عبوديت و بندگي! و استعانت از مولي سبحانه و تعالي! و بعد از اينكه؛ او را به [اياك نعبد و اياك نستعين] خطاب مي كند! و بعد از آنكه دانست، واپسين روزي! در پي دارد! و آن، روز [پاداش و جزا] است! و براي او، پادشاهي است كه از او، بازخواست كند! (با اين حال)، چگونه خود را به غضب، متصف كند! در صورتي كه؛ آن، از صفات سگان درنده! و وحشيان تجاوزگر است!.

پس؛ اقرار و اعتراف به عبوديت و عجز و بندگي! و نياز به كمك مولي! و يادآوري مرگ و معاد! و توجه و ياد روز جزا و شناسائي مالك آن روز!، غضب انسان را تسكين مي دهد و روبه راه مي كند.

و از اينجا است كه؛ گفته شده: در بني اسرائيل، هيچ پادشاهي نبود، مگر اينكه؛ با او، حكيم (و دانشمندي) بود، كه هنگام خشم و غضب، صحيفه ي خاصي به او مي داد، كه در آن نوشته بود:

[به فقير و مسكين، رحم كن! و از مرگ و مير، (خوف و) خشيت، داشته باش! و به ياد آخرت باش!] آن را مي خواند تا غضبش آرام مي گرفت!.

صحيفه ي فاتحه ي شريف! - كه بدين وسيله، مولي سبحانه! به پيامبر أعظم، منت گزارده! - از لحاظ معني و هدف، بالاتر و مهمتر از صحيفه ي حكماي بني اسرائيل است! و به راستي؛ ريشه ي غضب و أمراض قلبي را [كه از آن ناشي است] از بين مي برد!. و شايد جهت درك اين أثر عظيم! باشد كه مستحب است كه؛ [مالك يوم الدين] تكرار شود. روايت است كه؛ امام زين العابدين عليه السلام، در نمازش آن را تكرار مي نمود، تا حدي كه؛ نزديك



[ صفحه 61]



بود، قالب تهي كند!. [14] .


پاورقي

[1] غررالحكم: 16.

[2] غررالحكم: 50.

[3] غررالحكم: 47.

[4] غررالحكم: 34.

[5] غررالحكم: 34.

[6] غررالحكم: 43.

[7] غررالحكم: 28.

[8] كليني، در كافي (جلد 307:2) آورده كه:

«يونس، از داوود رقي، از امام صادق عليه السلام، از رسول خدا صلي الله عليه و آله، روايت دارد كه؛ خداي عزوجل! به موسي بن عمران عليه السلام فرمود:

اي پسر عمران! با مردم - نسبت به آنچه از فضلم به آنها داده ام - حسودي مكن! به آن، چشم طمع، ندوز! نفست را پيرو آن نساز!. به راستي كه حسود، از نعمتهاي من، ناراضي است! چپاولگر سهمي است كه؛ در بندگانم قسمت كرده ام. و كسي كه چنين باشد، من از او نيستم! و او، از من نيست!.».

[9] كافي، جلد 307:2 و أمالي صدوق: 177.

[10] بحار، جلد 256:73 و جامع الأخبار: 186.

[11] غرر و درر: 17.

[12] كافي، جلد 306:2.

[13] غررالحكم: 35.

[14] عياشي، در تفسيرش (جلد 22:1) و مجلسي در بحار (جلد 239:92) از زهري، روايت كرده اند كه: «امام، زين العابدين عليه السلام فرمود:

[اگر؛ آنچه كه؛ بين مشرق و مغرب است بميرند، - بعد از آنكه؛ قرآن با من است - وحشت نكنم!]

و هر گاه؛ [مالك يوم الدين] را تكرار مي كرد، نزديك بود، قالب، تهي كند!».


بازگشت