خلاصه ي درمانها، تقوي است
خلاصه اينكه؛ صحت و سلامت قلب (و روان) كه در «روزي كه؛ مال و فرزندان، سود ندهد! مگر به كسي كه؛ با قلب سليم، به آستان الهي! قدم نهد.» [1] در نظر است - منحصرا - با تقوي و (حب و) علاقه، حاصل مي گردد. و ارتباط روحي، - فقط - دائر مدار [تقوي] است. و اين است معني فرمايش خدا كه:
«همانا؛ گرامي ترين شما - نزد خدا - با تقوي ترين شما است!.» [2] .
زيرا؛ حقيقت (و بن) تقوي، تهي ساختن دل از علل و أمراض است! و خودداري از اعتقاد و عملي كه؛ او را فاسد و بيمار كند.
پس؛ [تقوي]، بيان دگري از صحت و سلامت قلب است. چنانكه فرمايش أميرالمؤمنين عليه السلام، اشاره بر اين است:
«بدان! به راستي كه؛ از بلاها، (فقر و) فاقه را (مي توان) شمرد! و شديدتر از فاقه، مرض بدن است! و شديدتر از مرض بدن، مرض قلب است!.
بدان! به راستي كه؛ از نعم (بيكران الهي!) وسعت مال است! و برتر از سعه ي مال، صحت بدن است! و برتر از صحت بدن، تقوي دل است!» [3] .
[ صفحه 51]
و هر آينه؛ مولي سبحانه! مرض قلب و و سلامتيش را به [فجور و تقوي]، تعبير نموده است! [4] .
فرمود:
«قسم به [نفس!] و آنچه تعديلش نمود! و به او، [فجور و تقوايش] را الهام كرد!.» [5] .
و همچنانكه؛ براي هر عضو بدن، درد ويژه اي است! كه به آن دچار مي شود؛ درد و مرض قلبي - نيز - هر كدام، أثر ويژه اي روي آن دارد! و هر يك از ذمائم نفسي و ناخوشيهاي رواني، فساد خاصي در آن پديد مي آورد! و او را از اعتدال، بيرون مي برد! و كري و كوري و گنگي! در آن به جاي مي گذارد. از جمله: چشم دلش نابينا مي شود و شخص مبتلا، آيات خدا را نمي بيند! و حق را مشاهده نمي كند!. تا مرض و ناخوشي در او باقي است، در ديدن آنچه ملايم طبعش نيست، براي او زشت است!.
خداي تعالي! فرمود:
«و برايشان چشماني است، (ولي) با آن نمي بينند!» [6] .
و فرمود:
«نه چنين است! اگر (آن را با) علم اليقين! بدانيد، دوزخ را - البته! البته! - مي بينيد!» [7] .
و فرمود:
«البته، چنين است كه؛ ديدگان، كور نمي گردند! اما؛ دلهائي كه در سينه ها است، كور مي شوند!» [8] .
و از جمله؛ گوش دل را كر مي كند! و در آن، سنگيني پديد مي آورد!. و كسي كه دچار است، امكان شنوائي حق! و گوش دادن! و متأثر شدن از فرهنگ و معارف او، برايش نيست.
خداي تعالي! فرمود:
«و برايشان گوشهائي است، (ولي) با آن نمي شنوند.» [9] .
و فرمود:
«توانائي گوش دادن ندارند.» [10] .
و فرمود:
«توانائي گوش دادن نداشتند و نمي ديدند.» [11] .
و از جمله: به گرفتگي دل، دچار مي شود! و فهم و درك عميق! و تدبر آيات خدا، از او گرفته مي شود! و شخص گرفتار، هيچ حديث و گفتاري درك نمي كند!.
خداي تعالي! فرمود:
[ صفحه 52]
«برايشان دلهائي است، (ولي) با آن، درك و احساس نمي كنند.» [12] .
و از جمله: كسي را كه دچار است، گنگ و لال مي سازد! و از ياد خدا باز مي دارد! و قادر نيست درباره ي چيزي كه به او مربوط است، سخني گويد و به حق (و راستي) اعتراف كند. و با آن همه (نعمت و توان) كه بايستي به تمجيد و ستايش و تسبيح و تهليل، به ياد مولا و سرورش باشد، سكوت اختيار مي كند! و به گفتار زشت و باطل مي پردازد! و ياوه سرائي را دوست دارد.
و از جمله: با تسلط و استيلاي أمراض (گوناگون) بر دل، موجب تمام آن بلاها فراهم مي شود! و روح ايمان را به كلي از بين مي برد! و زندگي معنوي را از او دور مي سازد!. ديگر؛ شنوائي و بينائي و تعقل و ياد حق از او گرفته مي شود! و شعور از بين مي رود! و گفتاري درك نمي كند!.
[ صفحه 53]
پاورقي
[1] «يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من أتي الله بقلب سليم.» شعرا، آيه هاي 88 و 89.
[2] «ان أكرمكم عندالله أتقيكم» حجرات، آيه 13.
[3] نهج البلاغه، بخش حكم، شماره ي 388.
[4] فجور، ضد ورع و تقوي است، و شامل أنواع گناهان، مانند: فساد و پرده دري است. (شاهمرادي).
[5] «و نفس و ما سواها، فالهمها فجورها و تقواها.» شمس، آيه 7.
[6] «و لهم أعين لايبصرون بها.» أعراف، آيه 179.
[7] «كلا لو تعلمون علم اليقين، لترون الجحيم.» تكاثر، آيه 5.
[8] «فانها لاتعمي الأبصار ولكن تعمي القلوب التي في الصدور» حج، آيه 46.
[9] «و لهم آذان لا يسمعون بها» أعراف، آيه 179.
[10] «لا يستطيعون سمعا.» كهف، آيه 101.
[11] «ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون.» هود، آيه 20.
[12] «لهم قلوب لايفقهون بها» أعراف، آيه 179.