تفسير«غير المغضوب عليهم و لا الضالين»


سه وجه (گوناگون)، اراده شود:

1- [يهود] در زمره ي غضب شدگان، [1] و [مسيحيان]، از گمراهان، به شمار آيند.

2- [ناصبي ها] در زمره ي غضب شدگان، و [شك كنندگان]، در شمار گمراهان، به حساب آيند. (شك كنندگان، كساني اند كه؛ در حق امام، معرفت و شناسائي ندارند.)

3- [يهود و نصاري]، در زمره ي غضب شدگان، و [سرگشتگان و عدول كنندگان] از أميرالمؤمنين عليه السلام، در رديف گمراهان، به حساب آيند.

و براي هر وجهي، دلائل و شواهدي است.

اما؛ وجه أول:

از أميرالمؤمنين عليه السلام، روايت است كه فرمود:

«خدا، به بندگانش فرمان داد كه؛ راه [انعام شدگان] [2] را از او درخواست كنند! و (گروه ممتاز انعام شده)، همان پيامبران! و صديقين! و شهداء! و شايستگان اند!.

و (دستور فرمود) كه؛ از راه غضب شدگان، (دوري كنند و) پناهندگي بخواهند! و (گروه غضب شده،) همان يهودند، كه خداوند درباره ي آنها فرمود:

[آيا؛ شما را به بدتر از آن - از حيث پاداش و جزا - نزد خدا آگاه كنم!؟

كسي، (بدترين جزا، پاداش او است) كه؛ خداوند، او را از در خويش، رانده! و بر او، خشم و غضب كرده است،...] [3] .

و (دستور فرمود) كه؛ از طريق گمراهان، (دوري كنند، و) از او پناهندگي بخواهند! و آنها، كساني اند



[ صفحه 42]



كه؛ خداي تعالي! درباره ي آنها فرموده:

[بگو: اي أهل كتاب! در دينتان، - به ناحق - غلو نكنيد. و از هواي نفس گروهي كه؛ قطعا! پيش از اين، گمراه شدند! و (مردم) زيادي را گمراه كردند! و از ميان راه راست، به دور افتادند! تبعيت نكنيد.] [4] .

و (اين گروه،) همان مسيحيان اند،...» [5] .

خدا فرمود:

«آيا توجه نكردي به كساني كه؛ در ولايت گروهي در آمدند كه خدا، بر آنها غضب كرده است!.» [6] .

اين آيه، مؤيد است كه؛ يهود، در زمره ي [غضب شدگان] اند. (أهل نظر) معتقدند كه؛ منظور اين آيه، گروهي از منافقين است كه تحت ولايت يهود بودند، و أسرار مؤمنين را نزد آنها فاش مي كردند [7] .

در سوره ي ممتحنه، فرمود:

«اي كساني كه؛ ايمان آورديد! در ولايت گروهي نباشيد كه؛ خدا، بر آنها غضب كرده است!.» [8] .

اين آيه - نيز - مؤيد همان است. و از آن گروه، منظور، يهود است، چنانكه؛ مفسرين، بر آن تصريح دارند [9] .

و اما؛ وجه دوم:

روايت از امام صادق عليه السلام، بر آن، دلالت دارد، فرمود:

«غضب شدگان، ناصبي هايند! و گمراهان، شك كنندگان اند! - آنانكه؛ در حق امام، معرفت و شناسائي ندارند!.» [10] .

و امام رضا عليه السلام، فرمود:



[ صفحه 43]



«كسي كه؛ در عبوديت، از أميرالمؤمنين عليه السلام، تجاوز كند! همو از غضب شدگان و گمراهان است.» [11] .

و آنچه در [اهدنا الصراط المستقيم] روايت شده، مؤيد اين نظر است.

عياشي، در تفسير فاتحه، از داوود بن فرقد، از امام صادق عليه السلام، روايت دارد كه؛

«اهدنا الصراط المستقيم، يعني: أميرالمؤمنين عليه السلام.» [12] .

و علي بن ابراهيم، از پدرش، از حماد، از امام صادق عليه السلام، درباره ي «صراط مستقيم» روايت دارد كه؛

«آن، أميرالمؤمنين و معرفت آن بزرگوار است. و دليل اينكه؛ [صراط مستقيم]، أميرالمؤمنين است، گفتار خدا است، كه فرمود:

[و انه في أم الكتاب لدينا لعلي حكيم] [13] .

و او، أميرالمؤمنين عليه السلام است، هم در [ام الكتاب] و هم در [صراط مستقيم]» [14] .

و آيات زيادي كه؛ در آنها [صراط مستقيم] وارد شده، مؤيد اين وجه است.

مانند:

«و أن هذا صراطي مستقيما فاتبعوه» [15] .

و «لأقعدن لهم صراطك المستقيم» [16] .

و «و انك لتهدي الي صراط مستقيم» [17] .

و «هذا صراط علي مستقيم.» [18] .

و «فاستمسك بالذي أوحي اليك انك علي صراط مستقيم.» [19] .

و «أفمن يمشي مكبا علي وجهه أهدي أمن يمشي سويا علي صراط مستقيم.» [20] .

و «و الله يدعوا الي دار السلام و يهدي من يشاء الي صراط مستقيم» [21] .

و البته! أحاديث فراواني در اين آيات، وارد است كه؛ مراد از [صراط مستقيم] - در اين آيات - همان أميرالمؤمنين عليه السلام است [22] .



[ صفحه 44]



و اما؛ وجه سوم:

[يهود و نصاري]، در صف [غضب شدگان] باشند! و ناصبي ها و شك كنندگان - كه در رديف مخالف اند! - از گمراهان، به شمار آيند.

قسمت أول، به قرينه ي گفتار خداي تعالي! است، كه فرمود:

«و كساني كه؛ در خدا (و دين خدا) - بعد از اجابت (فطرت سالم)، - جدل و احتجاج كنند؛ (دليل و) حجت آنها، نزد پروردگارشان، پوچ و نابود است!!

و بر آنها، غضبي است!!

و بر ايشان، عذاب دشواري است!!» [23] .

جدل كنندگان در خدا (و دين خدا)، به [يهود و نصاري]، تفسير شده است [24] .

و قسمت دوم، به قرينه ي گفتار خداي تعالي! است، كه فرمود:

«البته! پروردگارت، به آنكه؛ از راهش گمراه شده - هم او - داناتر است.» [25] .

در اين آيه، از طريق شيعه و سني، وارد است كه؛ به راستي! گمراهان، همان گروهي اند كه؛ به أميرالمؤمنين عليه السلام، دشنام دادند! و گفتند: به وسيله او - هر آينه - محمد صلي الله عليه و آله و سلم، در آشوب و فتنه افتاد!. و خدا «ن و قلم» را نازل كرد [26] .

اين، گوشه ي مهمي از جامعيت [فاتحه ي شريف]، در علوم قرآن است! كه پر از مسائل مهم و رؤوس مطالب است!. و آن - چنان كه مي بينيد - دروس عالي و برجسته! از كتاب (مقدس) را هويدا مي سازد! و فصول فراواني از معارف الهي را آشكار مي كند! و نمايانگر مباحث سرشاري از فرهنگ و علوم ديني مترقي است! كه در قرآن عظيم، به تفصيل بيان شده است.

از اين رو، شايسته است كه؛ مولي سبحانه! بر پيامبر أعظم خويش، به اين سوره، منت گزارد و مستقلا يادآوري كند!.


پاورقي

[1] در معني فارسي [مغضوب عليهم] گر چه عباراتي همچون: [كساني كه بر آنها غضب شده] رساتر است، ولي؛ - در اين كتاب - به خاطر سادگي و رواني جمله، [غضب شدگان] برگزيده شد.

[2] و براي [أنعمت عليهم]، عبارت [انعام شدگان] به جهات مذكور، انتخاب شد. گر چه در اين باره نيز، عباراتي نظير [كساني كه؛ بر آنها انعام فرمودي] رساتر است.

[3] «قل هل أنبئكم بشر من ذلك مثوبة عندالله من لعنه الله و غضب عليه...» مائده، آيه 60.

[4] «قل يا أهل الكتاب لا تغلوا في دينكم غير الحق و لا تتبعوا أهوآء قوم قد ضلوا من قبل و أضلوا كثيرا و ضلوا عن سواء السبيل. مائده، آيه 77.

[5] حديث، - تماما - در فصل سوم (پاورقي 5) آمده است.

[6] «ألم تر الي الذين تولوا قوما غضب الله عليهم...» مجادله، آيه 14.

[7] مجمع البيان، جلد 9، صفحه 253، و تفسير رازي، جلد 29، صفحه 309.

[8] «يا أيها الذين آمنوا لا تتولوا قوما غضب الله عليهم...» ممتحنه، آيه 13.

[9] در اين باره، به كتب زير، مراجعه شود:

تفسير خازن، (جلد 280:4) و تفسير كشاف، (جلد 95:4) و مجمع البيان (جلد 276:9)

و سيوطي، آن را در كتابش (الدر المنثور، جلد 211:6) آورده و اظهار مي كند:

«ابن اسحاق، و ابن منذر، از [ابن عباس رضي الله عنه]، آورده اند كه:

[عبدالله بن عمر، و زيد بن حارث، به رجالي از يهود، دوستي و مودت اظهار مي كردند، خداوند، اين آيه را نازل فرمود: يا أيها الذين آمنوا لا تتولوا قوما غضب الله عليهم...]».

[10] علي بن ابراهيم قمي، در تفسيرش - جلد أول، صفحه 29 - روايت كرده كه:

«پدرم، از محمد بن أبي عمير، از ابن أذينه، برايم گفت كه؛ امام صادق عليه السلام، درباره ي [غير المغضوب عليهم و غير الضالين] فرمود:

غضب شدگان، ناصبي هايند! و گمراهان، شك كنندگان اند! - آنانكه؛ در حق امام، معرفت و شناسائي ندارند!» و آنرا [مجلسي] در بحار، جلد 230:92، و [حويزي] در تفسير نور الثقلين، جلد 20:1، روايت كرده اند.

[11] فصل سوم، پاورقي 5.

[12] تفسير عياشي، جلد 24:1. و بحار، جلد 240:92.

[13] زخرف، آيه 4.

[14] تفسير قمي، جلد 28:1 و تفسير نور الثقلين، جلد 17:1.

[15] أنعام، آيه 153.

[16] أعراف، آيه 16.

[17] شوري، آيه 52.

[18] حجر، آيه 41.

[19] زخرف، آيه 43.

[20] ملك، آيه 22.

[21] يونس، آيه 25.

[22] به فصل سوم، پاورقي 7، مراجعه شود.

[23] «و الذين يحاجون في الله من بعد من استجيب له حجتهم داحضة عند ربهم و عليهم غضب و لهم عذاب شديد.» شوري، آيه ي 16.

[24] مجمع البيان، جلد 5، صفحه 26.

[25] «ان ربك هو أعلم بمن ضل عن سبيله» نحل، آيه 125.

[26] سوره ي قلم، آيه 2. اين حديث را [طبرسي] در مجمع البيان، جلد 5، صفحه 333 آورده است.


بازگشت